با دنیای تصویر وارد بیست ویکمین بهار زندگی رسانه ای مان شدیم. سالی که بر ما و شما گذشت، نه به سبب بدیمنی و اختر بد، که گاه به دلیل رفتارها و گفتارها و اعمال و افکار خودمان (اعم از مدیران و مردم)، سال خوبی نبود: تکانه های شدید اقتصادی که بیش از همه دامنگیر فرهنگ شد، فقدان اخلاق پسندیده، رواج خودخواهی و تکبر، غلبه سودپرستی و مال اندوزی برخی که خود و جهان را جاودان می دانند، بی تدبیری ها، دشمنی های آشکار و پنهان کسانی که ایران را برای ایرانیان دلپذیر نمی خواهند… همه و همه باعث شد که سال پربحرانی بر ما چیره شود. اما اراده و نیروی پایدار و کهنسال موجود در ما و شما بر دور گردون چیره می شود و سال بعد را در پیش چشمان مان می گسترد که به لطف حضرت حق سالی نیکو و پرمهر برای همه ی ما باشد. در هنگام تحویل سال خواستار دگرگونی حالْ از داننده ی کل شویم. ما سزاوار بیش از این هستیم. کلام اول و آخر از خواجه ی حافظ شیراز است:
ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
وجه «مِی» میخواهم و مطرب که میگوید رسید
شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسهام
بار عشق و مفلسی صعب است میباید کشید
قحط جود است آبروی خود نمیباید فروخت
باده و گل از بهای خرقه میباید خرید
گوییا خواهد گشود از دولتم کاری که دوش
من همیکردم دعا و صبح صادق میدمید
با لبی و صد هزاران خنده آمد گل به باغ
از کریمی گوییا در گوشهای بویی شنید
دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک
جامهای در نیک نامی نیز میباید درید
این لطایف کز لب لعل تو من گفتم که گفت
وین تطاول کز سر زلف تو من دیدم که دید
عدل سلطان گر نپرسد حال مظلومان عشق
گوشه گیران را ز آسایش طمع باید برید
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
این قدر دانم که از شعر ترش خون میچکید