سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر در حالی کار خود را آغاز کرده است که در طول دورههای گوناگون نتوانسته در سیر برگزاری خود به تعریف مشخص و افق روشنی دست بیابد. تغییرات پیدرپی، از نخستین دوره تا امروز، در ابعاد مختلف، از آئیننامهها و بخشها و برنامهها گرفته تا مدیران و دبیران مختلف در دولتهای متفاوت، باعث شده که برخلاف جشنوارههای فیلم معتبر در جهان، مسیر رو به رشدی برای آن قائل نباشیم. از برنامهریزی و هدفگذاری تا اجرا، همچنان بر یک پاشنه میچرخد. هنوز نه دبیرخانه دائمی دارد که در طول سال فعال باشد نه مدیر ثابتی (حداقل برای چهار سال) که بتواند راه و رسمی برایش رقم بزند. نه تکلیف ملی بودناش معلوم است نه بینالمللی بودناش. نه بازار فیلماش منضبط و هدفمند است نه جایزهاش ثبات و تعریف یگانهای دارد. یک گردهمایی بزرگ و پرهزینهی دوستداشتنی بدون انضباط، که هنوز نه تعریفاش از رسانهها روشن است نه برای انتخاب فیلمهایش هدفگیری مشخصی دارد و نه داوریهایش منضبط و کارساز است. خلاصه، مثل اغلب کارهای ما در حوزه جلوهگری فعالیتهای فرهنگی و هنری، همچنان مشق آخر شب است و نجات در آخرین لحظه. و طبق یک قانون نانوشته ایرانی چون هست باید باشد، چرا و چگونهاش هیچگاه مسئله نشده، چون برخی دوست میدارند در بینظمی و بیتعریفی، رختهای خود و رفقایمان را خشک کنند و باری به هر جهت مفتخر باشند که هستیم و باید باشند!
آنقدر جایزه مکرر داده و میدهد که جایزهاش بیاعتبار شده. آنقدر بزرگداشت بیسبب گرفته که حتی دستاندرکارانش یادشان میرود که چند بار برای کسی در طول این دورهها بزرگداشت گرفتهاند. آنقدر به سال و ماه و فرد و فرقه متصل است که جایگاه تاریخیاش را فراموش کرده و آنچنان در اجرای روزمرهاش مانده که وقتی برگزار میشود همه خوشحالاند که برگزار میشود و بعد خستگی است و فراموشی. و دور باطل تکرار میشود. فرش میاندازد، فرش جمع میکند، جایزه میدهد، اعلام نمیکند، انتخاب میکند، زیرش میزند و… میخواهد خاکشیر باشد، به مزاج همه بسازد که نمیسازد. دلخوری و ناراحتی و بغض از آفاتاش است و تحقیر برخی و تمجید برخی شازدهی همواره هلیبُرد شده از نتایج شیریناش است.
در این روزها حادثه ساختمان پلاسکو، به عنوان نماد بیتوجهی به یک سازه مهم، درسی است برای عبرت در سایر سازههای ما. هر چند که سازه جشنواره شاید فروریزی و تلفات جانی روشن نداشته باشد اما اگر قبول کنیم که انسان روح است نه جسد، خُسران بیتوجهی به این سازه سنگین و پرآسیب، اگر نه تلفات که بیهودگی و افسردگی حاصلاش است و این در شأن و شخصیت فرهنگ و هنر ایرانی و مدیران و دستاندرکاران سرزمین کهنمان ایران نیست!
با آگاهی از سینما و جشنوارهای که دوست میداریم حمایت کنیم.
روزنامه ایران