چند سالی است که با رونق گرفتن شکل جدید تولید و پخش سریال های تلویزیونی و افزوده شدن شبکه های نواندیش چون اچ بی او، نتفیلیکس، آمازون و… عرصه ی داستانگویی تفصیلی و دنباله دار، دچار تحولی صعودی شده و کوچ استعدادهای درخشان باسابقه و جوان به عرصه ی ساخت سریال ها منجر به توجه روزافزون مخاطبان جهانی به صفحه های کوچک تر از سینما گشته است. این رویکرد جدید و گاه بسیار خلاقانه نه تنها عرصه داستانگویی تصویری را وارد مجرای تازه ای نموده بلکه جا را برای تجربیات هنری نیز باز کرده است. حضور هوش های برتر در رأس شبکه های تولیدی و استخدام نیروهای کارآمد و هنرمند، مدیوم تلویزیون را ارتقاء داده و امکان اندیشه ورزی در این حوزه را برای مخاطبان فراهم آورده است. از سوی دیگر بدنه ی سینمای جریان اصلی و سینمای محفلی و خاص پسند روزبه روز از فیلم های حتی متوسط، تهی تر شده و تنها دو سطح سینمای برتر مؤلف در کنار فیلم های بزرگ و پرخرج به حیات اجتماعی و هنری و صنعتی خود در میان مخاطبان ادامه می دهند. و در کنار آنها تعداد بسیار زیادی فیلم های بد و بی ارزش، چه با عناوین پرطمطراق مثلاً هنری و چه فیلم های تکراری گیشه ای خودنمایی می کنند. به نظر می آید که در عرصه ی سینما سال به سال، کارِ درگیر کردن مخاطبان با خود، دشوارتر می شود و نقش هنرمندان اصیل، پررنگ تر و مبرم تر.
دنیای تصویر 270