نمایشگاه مطبوعات امسال با حضور گسترده خبرگزاریها و نشریات مكتوب این روزها در حال برگزاری است و در حاشیه این نمایشگاه امسال موضوعات بسیار جالبی مطرح میشود. یكی از موضوعات جالب طرح شده درباره طنز بود كه طی جلسهای با حضور جواد طوسی به عنوان مجری، و علی معلم و رامبد جوان به عنوان كارشناس و با استقبال بسیار خوب اهالی رسانه و افراد حاضر در نمایشگاه برگزار شد. در بحث به این مورد اشاره شد كه چرا سینمای كمدی ما نتوانسته در طول این سالهای جریانسازی كند.
رامبد جوان معتقد بود كه: «بعد از مدتی تولید آثار نازل كمدی، سطح سلیقه مردم از روی عادت پایین آمد. این نزول به سینما هم سرایت كرد. مدتهاست كه دیگر از مهرجویی اثر درخشانی در زمینه كمدی نمیبینیم. خب دلیلش این است كه كار خوب زمان میخواهد و دردسر دارد. در كمدی مثلا فیلمنامه اهمیت زیادی دارد. اما امروز دیگر فیلمنامه خوب كمدی كم پیدا میشود. بسیاری از فیلمنامههایی كه به دست من میرسند فقط یك طرح قصه هستند. بعد وقتی سوال میكنم پس دیالوگها چه میشود جواب میدهند كه مهم نیست. با كارگردانی و كار بازیگر سر صحنه درمیآید.»
علی معلم در جواب مفصلتری گفت: «چند عامل در جلوگیری از پیشرفت كمدی موثر هستند چون اصولا مسائل فرهنگی تكمحوری نیستند. اساسا نه فقط در ایران كه حتی مثلا در آمریكا هم كمدی چندان تحویل گرفته نمیشود و به درام اهمیت بیشتری میدهند. یك جمله معروف وجود دارد كه میگویند: ببینید چند كمدین تا حالا اسكار گرفتهاند؟ مشكل هم این است كه اصولا مردم ما فكر میكنند كمدینها بهرغم اینكه دوستشان دارند، آدمهای چندان عمیقی نیستند. بعد هم ما ایرانیها عادت ناپسندی داریم كه كسانی را كه دوستشان داریم را چندان جدی نمیگیریم. كار به جایی رسیده كه حتی قهرمانهای ملیمان را هم جدیدا مورد مضحكه قرار میدهیم. این یك بیماری ایرانی است كه یك نفر را بالا میبریم و بعد از طبقه صدم پرتش میكنیم پایین. در ایران اتفاقا مردم با طنز و كمدی غریبه نیستند و حتی در مكالمات روزمرهشان هم از حرفهای طنزآمیز استفاده میكنند. ما مردم طنازی هستیم. اما اینكه چرا در حوزه هنری و اجتماعی به این كار نمیرسیم، بخشی به احساس عدم امنیت هنرمند برمیگردد. بخشی به تفسیرهای غلط كه از هر حرفی برداشت دیگری میكنند. بخشی هم به این دلیل است كه اساسا كمدی در شوخی با افراد مهم معنا پیدا میكند. متاسفانه خیلی از مدیران و مسئولان ما ظرفیت این وجه را ندارند. من بارها گفتهام اگر كاریكاتوری از كسی كشیدند باید خوشحال هم بشود. چون كاریكاتور شخصیتهای مهم و شناختهشده را میكشند. پس طنازها باید این اجازه را داشته باشند كه وارد این حوزهها شوند. اگر حتی شخص رئیسجمهور را وارد این حوزه كردند نباید ایرادی به هنرمند ایراد كرد و خود ایشان هم باید خوشحال باشند كه وارد گفتمان مردمی شدهاند. ولی یك نكته هم هست كه در آخر این سوال باید به آن اشاره كنم. اینكه گاهی خود كمدینهای ما خودشان را جدی نمیگیرند. در حالی كه بچههای طنزپرداز میان مردم خیلی محبوب هستند و نباید خودشان را به طنز سخیف نزدیك كنند. شما همین برنامه نیمه موفق «خندهبازار» را در نظر بگیرید. من بعضی قسمتهای آن را دیدهام. میتوانست پیامهای خیلی قوی داشته باشد اما كارش شده دست انداختن عامه مردم. نكته تحملناپذیری بسیاری از ما در زمینه طنز است. یادم میآید موقع اكران «شوكران» وقتی پرستاران به وزارت ارشاد اعتراض كردند، ما به عنوان سازندگان فیلم جلسهای با پرستاران گذاشتیم. در همان جلسه من گفتم: خدا را شكر كه عبید زاكانی مرد و این روزها را ندید. وگرنه قرار بود چه بر سر او بیاوریم وقتی حكایت طنزآمیزی نوشت كه: طبیبی را دیدند که هر گاه به گورستان رسیدی ردا بر سر کشیدی. از سبب آن سوال کردند . گفت : « از مردگان این گورستان شرم می دارم، زیرا بر هر که می گذرم ، شربت من خورده است و در هر که می نگرم ، از شربت من مرده است». حتما دیگر سازمان نظام پزشكی حكم اعدامش را صادر میكرد یا ممنوعالكارش میكرد. یا اگر حافظ بود با تفسیرهای مختلفی كه میشود از شعرهایش داشت، چه بلایی سرش میآمد؟ باید ظرفیتهایمان را بالا ببریم. در هر حرفهای آدم بد وجود دارد. در همین حرفه خودمان، در سینما خب فساد هم وجود دارد. در هر شغل دیگری هم آدم بد، بد است. مگر سیاستمدار دغل نداریم؟» علی معلم در پایان به سیاستگذاریهای غلطی اشاره كرد كه باعث میشود كمدی در جامعه ما چنان كه باید شكل نگیرد: «اصلا دلیل اینكه مسیر دوستان كمدیساز ما مشخص نیست و دائم تغییر رسانه میدهند به همین سیاستگذاریهای غلط مسئولان برمیگردد وگرنه مدیر خوب باید مثلا كمدین خوب را نگهدارد و او را حفظ كند. بعد هم باید سلیقه توده مردم را در نظر گرفت. كارگری كه 8 شب خسته به خانه میآید فرق دارد با كسی كه تمام روز را گوشهای داشته مطالعه میكرده. نیازهایشان فرق دارد. گاهی میگویند چند نفر زنگ زدند كه ما از فلان فیلم یا سریال خوشمان نمیآید. مگر اصلا شما باید خوشتان بیاید؟ یك توده از مردم وجود دارند كه باید تصمیم بگیرند. از آن طرف هنرمند هم باید حواسش جمع شود كه ساحت هنر را حفظ كند و مثلا بخاطر به اصطلاح حالگیری از كسی حرفی را مطرح نكند. واقعیت ماجرا این است كه مدیریت فرهنگی، شجاعت، اصول، شناخت و جهانبینی میخواهد كه هیچكدام از اینها به سادگی بهدست نمیآید. ما در حوزه طنز خیلی قوی هستیم و آدمهای بسیار خوبی هم داریم اما آنها جایگاهشان حفظ نشده. و به كارهای دیگر رو آوردهاند. آخر مثلا بازیگر را چه به عكاسی؟ بازیگر، بازیگر است و عكاس، عكاس.» معلم همچنین اشاره كرد كه كمدینها اتفاقا خودشان خیلی آدمهای اهل خندهای نیستند: «من بسیاری از كمدینها را دیدهام كه خیلی تلخ بودهاند چون كمدین باید دردها و عصیانها و كمبودهای مردم را بگیرد و آن را تبدیل به شیرینی كند. پس خنده خود كمدین تلخ است چون میداند پشت كارش چه چیزی نهفته است.تبدیل تلخی به شیرینی كار دشواری است.»
رامبد جوان درباره وقفهای كه در كمدیسازیاش پیش آمده، گفت: «كمدین برای ادامه كارش نیاز به تیم دارد. تیمی كه برایش بنویسد، ارائهاش كند. در ایران فقط مهران مدیری چنین تیمی داشت كه بعد از جدا شدن پیمان قاسمخانی دچار افول كوتاهمدتی شد ولی خب مدیری استعداد ذاتی دارد و توانست دوباره خودش را بالا بكشد.»
– تهران امروز