گمان نمی کنم در طی سه دهه گذشته، هیچگاه تلویزیون ایران این چنین در عرضه برنامه سازی نمایشی و غیرنمایشی دست اش خالی و ادعایش فربه بوده باشد. نگاهی به برنامه های تلویزیونی (در همهی حوزه های فکری) و مجموعه های تلویزیونی یکسال گذشته این فقر معنایی و ساختاری را هویدا میکند. اگر نبود یکی دو برنامه ترکیبی مفرح (که البته در کیفیات آنها هم حرف و سخن بسیار است) و یکی دو تلاش هنرمندانه در حوزه سریال سازی (که در مقایسه با آثار خوب قدیمی پای آنها هم میلنگد) دست صداوسیما در پیشگاه مخاطبان خالی است.
در گفتمانهای اجتماعی مردم (که این روزها به مدد رسانه های جدید ارتباطی گسترده شده) آثار تلویزیونی ما اصلا حضور ندارند. افت شدید مخاطبان و پایین آمدن ضریب نفوذ این دستگاه عظیم بودجه خوار زنگ خطر را مدتهاست که به صدا درآورده است.
موقعیت رسانه تلویزیون و شبکه های مختلف در جهان تغییر کرده و ما همچنان شیپور را از طرف گشادش میزنیم! مدیریت جدید صداوسیما اگر تحول خواه نباشد به زودی حتی مخاطبان سنتیاش را هم از دست خواهد داد چه برسد به نسل جدید که رابطهاش مدتهاست که با این تشکیلات قطع شده و کسی به رویش نمی آورد.
یادداشت های سردبیر/دنیای تصویر 268