نیاز مخاطبان به سینمای اصول گرا
یکی از هوشمندی های صنعت سینما در جهان شناخت طبایع مردمان و نیازهای اجتماعی-روانی آنها در دوران های مختلف است. سینمای اصیل مبتنی بر قواعد بازار آزاد سعی دارد در کنار وظایف هنری و سرگرمی بخش خود گوشه چشمی به خواسته های واقعی (و نه ضرورتاً ساده و دم دستی) مخاطبان داشته باشد. سینمای ایران متأسفانه به دلایل مختلف و متنوع (از جمله داشتن چندین و چند آشپز ناوارد که آش هاشان اغلب بدمزه بوده است!) موفق نشده با نَفَس اجتماع ایرانی، همراه باشد و نیاز مخاطب ایرانی را درک و شرح کند و از این رو جایگاه اش در میان مخاطبان رو به افول گذاشته است. در شرایط فعلی اجتماعی-فرهنگی و زیستی جامعه ما که سیر سقوط اخلاقی و رشد اخلاق کاسب کارانه و نان به نرخ روزخور و تکیه بر منفعت های شخصی و گروهی به شدت قابل رؤیت شده، ساخت فیلم هایی با مضامین اخلاقی و اصول مدار و قهرمان پرور به شدت مورد نیاز جامعه است. درام های خوب اجتماعی در سینمای ایران متأسفانه نهایتا به شرح وضعیت بخش هایی از جامعه و عکس گرفتن از مشکلات و مصائب اجتماعی خو گرفته اند و در نهایت پیشنهادی برای گریز از موقعیت واقعی به موقعیت آرمانی ندارند، بنابراین در شکل کلی مخاطب تنها می تواند در سینمای ایران ناظر بر تلالو بخشی از مسائل اجتماعی خود باشد (آن هم در صورت عبور فیلم ها از ممیزی های سلیقه ای)، ولی در مجموع هیچ روزنه ای برای امید و رهایی از موقعیت های شبه بن بست نمی یابد.
همانگونه که سینمای شعاری و سفارشی و دروغ گو می تواند تماشاگران را از سالن های سینما فراری دهد، سینمای خیره و زل زده در پلشتی ها به سبب نفی اراده معطوف به تغییر انسان، با کشتن امید و تخیل، مخاطبان را از خود دور می کند. اگر مدیریت های سلیقه ای و گاه کوته بین، شرایط ضروری در راحتی خیال سینما را فراهم کنند و سینماگران ایرانی نیز جایگاه خود را از مقام یک رادیولوژیست ساده ارتقاء دهند، آنگاه نسخه های امیدبخش، اصول گرا و متکی بر امید و اراده، امروز بیش از همیشه مورد توجه مردم ماست. دریغ که فرصت ها را از دست می دهیم!
حکایت فیلیم هیندوستاتی!
سفر به هند (به جهت شرکت در یک بازار فیلم) فرصتی دوباره برای صاحب این قلم فراهم کرد که نگاهی به موقعیت سینمای هند و وضعیت نمایش فیلم در این کشور بیاندازد. هندوستان، که یک شبه قاره محسوب می شود، با جمعیتی بیش از یک میلیارد و دویست میلیون و برخورداری از مردمانی که به بیش از 26 زبان مختلف حرف می زنند و تنوع آراء و عقاید و ادیان شگفت انگیزی دارند، در عین عدم برخورداری از ثروت های طبیعی و در نواحی مختلفی فقر گسترده، به همراه آمریکا، صاحب بزرگ ترین صنعت تولید فیلم در جهان است. فیلم های هندی (که بر خلاف تصور ما صرفاً به آثار بالیوودی منحصر نمی شود) امروزه توانسته علاوه بر موفقیت در کشورهای همسایه و نزدیک، حتی در آمریکا و اروپا هم تماشاگرانی برای خود پیدا کند. به نظر می آید این آثار با تکیه بر داستان های رویایی و اغلب کلیشه ای و برخورداری از طعم و ادویه هندی نقش مهمی در امنیت جامعه هند بازی می کنند. در هندوستان از هر کس نشانی سالن سینمایی را بپرسید، بلافاصله شما را راهنمایی می کند. سینما برای هندی ها مثل ادویه و فلفل غذای شان ضروری است. جالب است که صنعت نمایش در هند نیز با الگوبرداری از ساخت مجتمع های سینمایی بزرگ اکنون شکل گسترده ای پیدا کرده است. علاوه بر سالن های بزرگ و قدیمی که همچنان فیلم های هندی بر سر درشان خودنمایی می کند، مجتمع های جدید سینمایی که فیلم های خارجی (به خصوص آمریکایی) را در کنار فیلم های هندی اکران می کنند، سروشکل تازه ای به اکران فیلم در هندوستان داده است. نکته جالب هم کناری و همآوردی فیلم های هندی بر پرده ها با آثار عظیم و پرخرج آمریکایی است، برخلاف سایر کشورها که اغلب سالن ها در تسخیر فیلم های آمریکایی است، هندی ها در هر مجتمع سینمایی فرصت برابری برای عرضه ی فیلم های هندی در کنار آثار خارجی دارند.
در کنار فیلم های بالیوودی (که عمده بازار را در دست خود دارند) کوشش هایی در جهت ساخت فیلم هایی از اقوام مختلف با زبان های محلی خود نیز به چشم می خورد که گاه توفیقاتی در اکران نیز به دست می آورند. اما وضعیت سینمای واقع گرا و هنری در هند، به قول خودشان فرسنگ ها از موقعیت سینمای ایران دور است. سینماگران هندی که می خواهند آثار متفاوتی بسازند (در اکثر نمونه هایی که دیدم) تلفیقی از واقع گرایی اجتماعی با سبک های درهم ریخته بصری و شعارهای اجتماعی-سیاسی را همچنان در بستری کاملاً قابل پیش بینی به مخاطب عرضه می کنند و از این رو نه در بازار موفقیتی پیدا می کنند و نه توجه منتقدان و جشنواره های هنری را به خود جذب می کنند. فقر منابع مالی برای سینمای مستقل به شکلی طبیعی حیات این نوع سینما را در هند تهدید می کند. پیوند سینمای هند با مردم اما، همچنان یک پیمان ابدی به نظر می رسد، در زمانه ای که اغلب فرهنگ ها در موقعیتی ایستا قافیه را در سینما باخته اند، هندی ها همچنان با سس های خودی فیلم می سازند و فیلم می بینند و این کم موفقیتی نیست.
زندگی پی، اودیسه امید و اعتقاد
زندگی پی، آخرین اثر آنگ لی سینماگر تایوانی الاصل مقیم آمریکا، که بر اساس رمان زیبایی نوشته ی یان مارتل به صورت سه بُعدی ساخته شده و اخیراً به نمایش عمومی درآمده، از دستاوردهای غریب و برجسته ی سینما در سال 2012 است. روایت شگفت انگیز سفر یک پسربچه ی هندی با یک قایق از میان آب های عمیق اقیانوس و همراهی اش با نبض وحشی طبیعت و اعتقادش به خالق هستی، شورانگیزی یک حماسه عارفانه را دارد. بداعت تصویرپردازی و عمق فلسفی فیلم که در انتها با یک پیچش حیرت انگیز داستانی، سویه ی دیگری از نیاز انسان به تخیل را بازگو می کند، از زندگی پی یک اثر منحصر به فرد ساخته است. تماشای این اثر دوست داشتنی و تفکربرانگیز را به همه ی دوست داران سینمای پیشرو توصیه می کنم. (راستی چرا همچنان تماشاگر ما محروم از دیدن این فیلم ها به شکل سه بعدی در سالن های سینماست؟!)
منّورالفکرهای فیلم ندیده!
زنده یاد علی حاتمی سال ها پیش در مصاحبه ای تصویری با منوچهر نوذری (که اخیراً قسمتی از آن در برنامه ی هفت پخش شد) به نکته ای مهم و اساسی اشاره کرد که متأسفانه هنوز صادق است. حاتمی گفته بود متأسفانه منورالفکرهای جامعه ی ما اغلب با دنیای درام و سینما آشنایی ندارند و به دلیل همین عدم آشنایی، اظهارنظرهایشان در مورد تئاتر و سینما اغلب سیخکی و بی معناست. با این که سال ها از این گفته ی حاتمی می گذرد و به طور طبیعی رابطه ی بین اقشار مرجع و روشنفکر و صاحب منصب با سینما و نمایش در این سال ها بهتر شده است اما همچنان گروه عظیمی از مدیران و صاحبان قدرت سیاسی و علمی و تجاری، مصرف کننده ی آثار هنری نیستند و به همین سبب ضرورت های جهان امروز را درک نمی کنند. صاحب منصبی که در این زمانه فیلم نمی بیند، به تئاتر نمی رود، موسیقی نمی شناسد و کتاب نمی خواند، نمی تواند با زمانه جلو برود و این دره های عمیق فاصله، بین فرهنگیان و هنرمندان، و مدیران و صاحبان قدرت و سرمایه، در نهایت به زیان ملت ما تمام می شود. در جهانی که برآیند قدرت در پهنه تصویر معنا می یابد، این عدم رابطه به خُسران فرهنگی می انجامد. دوستان عزیز مسئول و صاحب قدرت و مکنت، فیلم ببینید، آن هم فیلم خوب، بعد در مورد سینما نسخه بپیچید و توصیه کنید. صاحب این قلم در حیرت است در گفتگوهای پراکنده ای که این روزها با برخی افراد صاحب جایگاه در جامعه انجام می شود، فیلم ندیدن و کتاب نخواندن فضیلت بزرگی محسوب می شود در حالی که بزرگان سیاسی-دینی ما اغلب در حوزه ی هنر و فرهنگ صاحب سخن و دیدگاه و مطالعه اند، این عیب شماست دوستان نه هنرتان!
کافه سینما به نقل از شماره دویست و بیست و دوم دنیای تصویر