از قدیم گفته اند هر که بام اش بیش، برف اش بیشتر؛ حالا حکایتِ صداوسیماست، راه اندازی شبکه های مختلف، بالا بردن ساعات پخش، تولید انبوه فیلم ها و مجموعه های داخلی، استفاده از نیروی انسانی پرشمار و در یک کلام، گسترش تقلیدی و بی رویه و مقایسه گرانه سازمان تلویزیون و رادیوی دولتی در رقابت با شبکه های فارسی زبان خارج نشین، نه تنها سهم آن را در میان مخاطبان بالا نبرده، بلکه به کاهش کیفیت برنامه ها، تکرار مکرر آنها و بی قیدی و عدم نظارت انجامیده است. تصور بفرمائید همین که بخواهید مدیران شبکه های مختلف، معاونین، مشاورین، ناظرین، مدیران میانی و… را نصب و عزل کنید چه نیرویی باید مورد استفاده قرار گیرد. گمان می کنم مدیرعامل سازمان و مدیران بالادستی فرصت نظارت همه جانبه بر یکی دو شبکه را نیز ندارند. به همین دلیل است که تکرار پشت تکرار، آب بندی و خالی بندی مکرر در مکرر، لفاظی اندر لفاظی و برنامه های بی معنی و تکرارهای پشت سر هم، شده است کار همه روزه ی تلویزیونِ ما. ده ها مجریِ کم ذوق و بدقیافه و تازه وارد که حتی بلد نیستند به مخاطب و دوربین نگاه کنند، زبان شان می گیرد، گوش شان با کلمات ناآشناست، سوادشان هم که قیامت است، عده ای خبرنگار که فقط بلدند حرف های تکراری بزنند و بپرسند، گروهی تحلیلگر و کارشناس که مکرر اندر مکرر در همه جا تشریف دارند، عده ای شبه بازیگر که تحمل قیافه و صدایشان حتی در یک جلسه هم غیرممکن است چه برسد به هر شب و ده ها دستیار و وردست که حالا تبدیل به سازندگان آثار درجه یک شده اند به اضافه ی مقادیر کثیری آگهی های تبلیغاتی بانکی و موبایلی و پفکی و چیپسی، موجودی تلویزیون امروز ایران است. سهم برنامه های فکرشده و دقیق و منضبط و عمیق در حد انگشتان یک دست هم نیست.
دوستان، این تلویزیون رو به افق مشخصی ندارد، املاک اش زیاد شده، ارباب فرصت سرکشی به زمین هایش را ندارد، بام اش زیاد شده، برف که می نشیند، نمی رسند پارویش کنند، لاجرم سقف ها دارد زیر برف چکه می کند و فرود می آید. به فکر باشید از ما گفتن، کمِ بهتر نیک تر از بیشِ بی اثر است. یک فیلمِ خوب و ده ها بار ارزش دیدن دارد، ده ها فیلم بد به ارزش یک بار دیدن را هم ندارند.
از سرمقاله 219 شماره دنیای تصویر