-
۱۳۹۵/۱۲/۱۸
انحصاررا کنار بگذارید:مدیریت جدید سینما
حضور مدیری جدید در رأس سازمان سینمایی، با توجه به سابقه حضور محمدمهدی حیدریان در وزارت ارشاد و معاونت سینمایی، از جنبههایی میتواند مثبت باشد؛ چراکه ایشان با ساختار سینما آشناست و تجربیاتی در گذشته داشته است که طبیعتاً برخی از آنها ناقص ماندهاند و به نتیجه نرسیدهاند. به همین دلیل، این تجربیات میتواند به آقای حیدریان کمک کند تا سینما را در پهنه گستردهتری ببیند. مشکلاتی که ما در مسئولیتهای سینمایی کشورمان داریم این است که هرمسئولی دوستان خاص خود را در مقام تصمیمگیری برای سینما میگذارد و همین اتفاق کار را خراب میکند. به این دلیل که سینما جمعیتی بزرگ با سلایق و علایق متفاوتی است و نباید همانند دوره قبل تنها 7، 8نفر شاهنشین برای سازمان معنا داشته باشد و دیگران نادیده گرفته شوند. این مسأله باعث ایجاد رانتهای اطلاعاتی و سرمایهای میشود. مسأله مهم دیگر برخورد با افکار عمومی و رسانههاست. رئیس سازمان سینمایی باید بداند که سینما جنبه مردمی دارد و ایجاد یک خفقان و فضای مجیزگو، سینما را نابود میکند. درخواست اهالی سینما از ریاست سازمان سینمایی این است که به مطالبات و انتقادات آنها توجه شود. متأسفانه دولت در حوزه سینما به نتیجه مطلوبی نرسیده و مدیریت فرهنگی باید با تعلق خاطرهای دولت همسو باشد. سیاست کلی دولت بر عدم تصدیگری بوده است، اما در سینما این تصدیگری تشدید شده و در جشنوارهها سلایق بستهای وجود داشته و پاسخگویی در مورد فعالیتهای سازمان وجود نداشته است. آقای حیدریان باید با توجه... -
۱۳۹۵/۱۲/۰۸
جشنوارهای که مثل هیچ جشنوارهای نیست!
سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر در حالی کار خود را آغاز کرده است که در طول دورههای گوناگون نتوانسته در سیر برگزاری خود به تعریف مشخص و افق روشنی دست بیابد. تغییرات پیدرپی، از نخستین دوره تا امروز، در ابعاد مختلف، از آئیننامهها و بخشها و برنامهها گرفته تا مدیران و دبیران مختلف در دولتهای متفاوت، باعث شده که برخلاف جشنوارههای فیلم معتبر در جهان، مسیر رو به رشدی برای آن قائل نباشیم. از برنامهریزی و هدفگذاری تا اجرا، همچنان بر یک پاشنه میچرخد. هنوز نه دبیرخانه دائمی دارد که در طول سال فعال باشد نه مدیر ثابتی (حداقل برای چهار سال) که بتواند راه و رسمی برایش رقم بزند. نه تکلیف ملی بودناش معلوم است نه بینالمللی بودناش. نه بازار فیلماش منضبط و هدفمند است نه جایزهاش ثبات و تعریف یگانهای دارد. یک گردهمایی بزرگ و پرهزینهی دوستداشتنی بدون انضباط، که هنوز نه تعریفاش از رسانهها روشن است نه برای انتخاب فیلمهایش هدفگیری مشخصی دارد و نه داوریهایش منضبط و کارساز است. خلاصه، مثل اغلب کارهای ما در حوزه جلوهگری فعالیتهای فرهنگی و هنری، همچنان مشق آخر شب است و نجات در آخرین لحظه. و طبق یک قانون نانوشته ایرانی چون هست باید باشد، چرا و چگونهاش هیچگاه مسئله نشده، چون برخی دوست میدارند در بینظمی و بیتعریفی، رختهای خود و رفقایمان را خشک کنند و باری به هر جهت مفتخر باشند که هستیم و باید باشند! آنقدر جایزه مکرر داده و میدهد که جایزهاش بیاعتبار شده. آنقدر بزرگداشت بیسبب گرفته که حتی... -
۱۳۹۵/۱۱/۱۷
در آستانة ربع قرن :دنیای تصویر در آغاز بیست وپنجمین سال انتشار
سال ها به شتاب بر ما می گذرد. سال های خوب زندگی مشترک با شما یارانِ دنیای تصویر. چه آنهایی که از بهمن ماه 1371 همراه ما شدند، چه کسانی که در طول این راه و در مسیر این بیست و چهار سال، به تناوب نسل و سن، همگام و هم نشین مان شدند. جوانان و نوجوانان سال های نخست اکنون در میانسالی اند و خوانندگان میانسال مان کهنسال شده اند و مخاطبان هوشمندی از نسل های بعد اکنون همراه ما هستند. کوشش دست اندرکاران مجله ی دنیای تصویر اما این بوده که غبار زمان بر چهره ی نشریه ننشیند و دنیای تصویر جوان و به روز بماند. یادمان باشد که دنیای تصویر در زمانه ای پا به عرصه رسانه ای گذاشت که گفتمان کهنه و یکسان نگری بر مطبوعات هنری حاکم بود که میانه ای با سینمای مقتدر نداشت. سینمای محفلی و به فرموده و از بالا دیکته شده سعی داشت که نگرش خود را بر جامعه تحمیل کند و ما با همراهی شما قدم در راهی گذاشتیم که سینما را در ارتباط با جهان معاصر معنی می کرد و سینمای اندیشه را همگام با سرگرمی و سرخوشی هنری می دید و می یافت. دنیای تصویر به شهادت هزاران صفحه مطلب جاپ شده در این بیست وچهار سال، سینما را در کسوت یک امر استراتژیک و در همگامی با سایر حوزه های اندیشه و فرهنگ و سیاست و اقتصاد و فلسفه و جامعه شناسی معنی کرده است. اگر گروهی سینما را همچون یک معبد مقدس ایزوله و صرفاً نوستالژیک معنی می کردند و می کنند، دنیای تصویر و نویسندگان و صاحب نظران و هنرمندان صاحب گفتمان اش، سینما را در سپهر بزرگ تری می یافتند و می یابند. اکنون سینما در... -
۱۳۹۵/۱۱/۰۷
نارکوها: فراتر از قاچاق و قاچاقچی
سریال تلویزیونی نارکوها، که تاکنون دو فصل از آن پخش شده، به روایت داستان پابلو اسکوبار و باندهای توزیع مواد مخدر در آمریکای لاتین می پردازد اما همانند همه آثار برجسته سینما و تلویزیون محدود به جنبه های صرفاً پلیسی یا هیجان آور این ژانر نشده است. سازندگان با تکیه بر زمینه های رشد یک شخصیت تبهکار در دل یک جامعه ی فقیر، ضمن ارائه تصویری واقعگرا از داستان زندگی اسکوبار، تحلیل عمیقی از رابطه سیاست و مواد مخدر و نقش دستگاه های امنیتی آمریکایی در ماجراهای کلمبیا و آمریکای لاتین به تماشاگر عرضه می کند و بدون افتادن به ورطه قهرمان سازی کاذب یا هیولاسازی بی مورد، جنبه های انسانی و قدرتمند شخصیت اسکوبار، این چه گوارای تبهکاران، را به تصویر می کشد. در مجموعه مطالبی پیرامون این سریال در این شماره از دنیای تصویر با دیدگاه های مختلف سازندگان و اطلاعاتی پیرامون مسائل کلان مواد مخدر آشنا خواهید شد. دنیای تصویر 270 -
۱۳۹۵/۱۱/۰۶
عصر طلایی سریال های تلویزیونی، زمانه افول فیلم های معمولی
چند سالی است که با رونق گرفتن شکل جدید تولید و پخش سریال های تلویزیونی و افزوده شدن شبکه های نواندیش چون اچ بی او، نتفیلیکس، آمازون و… عرصه ی داستانگویی تفصیلی و دنباله دار، دچار تحولی صعودی شده و کوچ استعدادهای درخشان باسابقه و جوان به عرصه ی ساخت سریال ها منجر به توجه روزافزون مخاطبان جهانی به صفحه های کوچک تر از سینما گشته است. این رویکرد جدید و گاه بسیار خلاقانه نه تنها عرصه داستانگویی تصویری را وارد مجرای تازه ای نموده بلکه جا را برای تجربیات هنری نیز باز کرده است. حضور هوش های برتر در رأس شبکه های تولیدی و استخدام نیروهای کارآمد و هنرمند، مدیوم تلویزیون را ارتقاء داده و امکان اندیشه ورزی در این حوزه را برای مخاطبان فراهم آورده است. از سوی دیگر بدنه ی سینمای جریان اصلی و سینمای محفلی و خاص پسند روزبه روز از فیلم های حتی متوسط، تهی تر شده و تنها دو سطح سینمای برتر مؤلف در کنار فیلم های بزرگ و پرخرج به حیات اجتماعی و هنری و صنعتی خود در میان مخاطبان ادامه می دهند. و در کنار آنها تعداد بسیار زیادی فیلم های بد و بی ارزش، چه با عناوین پرطمطراق مثلاً هنری و چه فیلم های تکراری گیشه ای خودنمایی می کنند. به نظر می آید که در عرصه ی سینما سال به سال، کارِ درگیر کردن مخاطبان با خود، دشوارتر می شود و نقش هنرمندان اصیل، پررنگ تر و مبرم تر. دنیای تصویر 270 -
۱۳۹۵/۱۱/۰۵
رستگاری، امید، مخاطب
نگاهی به نتایج گیشه سینما در امسال و سال های گذشته اثبات کننده ی نکته مهمی در جامعه شناسی مخاطب ایرانی است. اغلب فیلم های موفق از نظر مخاطبان حتی آنها که به سوژه های ملتهب اجتماعی و بحران های تلخ نیز پرداخته اند، بارقه ای از رستگاری و امید در خود دارند. این نکته مهم و فراموش شده توسط برخی از فیلمسازان ماست که انتظار دارند بدون ایجاد یک حس مطبوع و امیدبخش بتوانند مخاطبان گسترده را به تماشای فیلم خود دعوت کنند. واقع گرایی و طرح صادقانه بحران ها و معضلات لزوماً به معنای دعوت مخاطب به بی عملی و نیست انگاری و پوچی نیست. طرح پی درپی بحران های زناشویی، معضلات اقتصادی، بحران های زیستی و اندیشه ای و روایت تاریخ شکست ها و ناکامی ها، در اغلب فیلم های ایرانی این سال ها، بدون ایجاد حس امید، مبارزه و تکاپو برای حل آنها یا حداقل ایجاد باور برای تغییر شرایط، مخاطبان را از سینمای ملی دور می کند. کمتر فیلم یا فیلمساز مهمی را در سینمای جهان سراغ داریم که بدون ایجاد تزکیه و شناخت بحران ها و نمایش اراده لایزال انسان برای تغییر و نوزایی توانسته باشد به دل مخاطبان سینما راه یابد و در یاد بماند. دنیای تصویر 270