قدیمی ها می گفتند: آفتابه لگن هفت دست، شام و نهار هیچی اما حکایت این روزهای ما درست برعکس است! گویا کسی به شام و ناهار که اصل است کاری ندارد در عوض تا دل تان بخواهد آفتابه لگن می شماریم! در اغلب فعالیت هایی که در حوزه های مختلف فرهنگی تجربه می کنیم یا درباره ی آن در رسانه ها حرف می زنیم، حرف و سخنی از اصل ماجرا نیست اما کلی بحث و فحص راجع به فرعی ترین جنبه های این فعالیت ها وجود دارد. جشنواره برگزار می شود، به عوض بحث راجع به آنچه اصل یک جشنواره است یعنی شناسایی استعدادها و آثار برگزیده و تشویق آن، در رسانه ها صحبت چایی و شیرینی سالن رسانه هاست یا فلان رفتار بهمان بازیگر یا اشک ریختن این یکی. به عوض برنامه ریزی برای حضور مردم و هنرمندان و نخبگان کشور برای تشویق ملی پوشان و برگزاری برنامه هایی برای بالا بردن روحیه ملی، بحث شلوارک یک گروه اصل قرار می گیرد و وظایف اصلی فراموش می شود. به جای برنامه ریزی مدون برای استفاده واقعی از نظریات کارشناسی نخبگان، جلساتی با چایی و شیرینی و میوه برگزار می شود و بعد از یکی دو روز که عکس آن مراسم پخش شد، انگار نه انگار که قرار بوده از این جلسات حرف و سخنی بماند و در آینده به کار خلق بیاید. کلی زحمت می کشند دوستان «سمی نهار» (به جای سمینار)، «همی شام» (به جای همایش) برگزار می کنند با پوستر و پلاکارد و برو بیا، سرآخر عده ای چرت زن حرفه ای در قرائت سخنرانی ها و قرائت مقالات به تعداد اندک حضور می یابند و تشکیلات مورد نظر با اتکاء به همین مهمانی های سرشار از بوی پول مفت، از خود قمپز در می کنند. نشریه و روزنامه به تعداد کل کشورهای آفریقایی چاپ کنیم و تعداد روزنامه هایمان از جهت تعداد ده برابر فرانسه است (و البته در تیراژ اندازه بورکینافاسو) آن وقت در این محصولات کاغذی دریغ حتی از یک ستون و سرمقاله درست و حسابی که به کار خلق و کشور بیاید. بیش از صد و پنجاه فیلم می سازیم، کلی انرژی و وقت گروه های حرفه ای را تلف می کنیم و نگاتیو و پزتیو می سوزانیم و باتری دیجیتال تمام می کنیم آن وقت این آثار مشعشع را نه می توان در جشنواره ای به نمایش گذاشت و نه تماشاگرانی یافت می شوند که برای تماشای آن پول بپردازند.
تشکیلات درست می کنیم برای حل بحران های معیشتی و صنفی و دفاع از تأمین حقوق خلایق، آن وقت راه به مهمانی می دهیم و شام و نهار میل می کنیم و به هم تعارف تکه پاره می کنیم تا عقده های فروکوفته و رفیق بازی خود را درمان کنیم. به اسم ارزش ها و امر مقدس و با شعارهای مردم پسند و دستگاه دوست، فیلم می سازیم و نمایش راه می اندازیم و شو درست می کنیم آن وقت در هنگام تولید همین آثار و اعمال، حق مردم را می خوریم، دروغ می گوییم، ریاکاری می کنیم و ارزش ها را دست می اندازیم. در مصاحبه و سخنرانی و میزگرد و گفتگو، داد از بی عدالتی می زنیم، به محض اینکه منافع حقیرمان را عدالت به خطر می اندازد، داد و بیداد راه می اندازیم.
فعالیت های اصلی و اصیل را به خاطر چند حاشیه بی ارزش تخطئه می کنیم و زیر سئوال می بریم و امور کاذب و شعاری و بی حاصل و پول بر باد ده را با بوق های تبلیغاتی بر صدر می نشانیم و این ها شمّه ای است از غلبه های حاشیه بر متن، از سیطره شعار بر شعور، از شورش دروغ و ریا بر صداقت و درستکاری؛ و این درست نیست!
به نیل از دنیای تصویر241