این تنها یک عکس است از هزاران عکس به جا مانده از عکاسان شجاع و کارآمد حرفه ای و آماتور، که از دوران هشت ساله ی جنگ عراق با ایران برای حافظه ی تاریخی ما باقی مانده است. نام عکاس را نمی دانم. موضوع این نوشته هم نه هنر عکاسی است و نه روایت جنگ. تنها یک تلنگر است به سینمای جنگ ایران، که سال هاست در موردش شعار می دهند، جشنواره برگزار می کنند، در لفظ حمایت اش می کنند، برخی خود را با الصاق کردن به آن خشنود می کنند و… اما کمتر فیلمساز سینمای داستانی توانسته چهره ی واقعی جنگجویانش را به تصویر بکشد. کلاه مان را قاضی کنیم؛ نمونه های این چهره های مهربان، صادق، بی تکبر، بی ادعا، نحیف اما شجاع و واقعی در چند اثر سینمایی ما حضور داشته است؟ حتی در آثار ستایش شده ی ژانر جنگی سینمای ایران کمتر نشانی از این چهره ها می بینیم. قهرمانان غیرواقعی، بداخم، متکبر، طلبکار، و اخیرا لوده، اکثر موجودی سینمای ایران در بانک سینمای جنگ است. سال هاست که عده ای با ادعای ساخت حقایق این نبرد، آثاری به سینمای ما و مخاطبان آن عرضه کرده اند که نه حقیقت جنگ را بازتاب می دهد نه جلوه های واقعی آن را. به جز معدود تلاش های موثر (از جمله اثر صادقانه ی زنده یاد رسول ملاقلی پور، سفر به چزابه، یا فیلم مهجور و قدرندیده ی حمیدنژاد، هور در آتش) و برخی آثار نمایشی و تجاری موفق (که جنبه های ماجرایی و قهرمانی این حادثه ی تاریخی را در نظر داشتند) و چند اثر کم شمار و موفق در تحلیل و تبیین اثرات و بازتاب های جنگ در جامعه ی ما، تعداد زیادی از آثار سینمایی ما در نیمه راه تصویر کردن این بخش از تاریخ معاصر مانده اند. حتی برخی از فیلمسازان ما (که صاحب سینمای واجد ارزش های معنایی-تصویری اند) شمایل نگاران صادقی در این حوزه نبوده اند. قهرمانان آثار این مدعیان نیز یا به شدت منزوی و تک افتاده و تلخ و طلبکارند و یا به قوت خشمناک و ابرو در هم کشیده و مصنوعی. جای آن دارد که به یاد کسانی باشیم که تنها نام های آنها بر روی کوچه های کوچک و بزرگ شهرها منقوش است و گهگاه ستایشی مصنوعی و ساده انگارانه از آنان در رسانه ها اتفاق می افتد. آنها قهرمانان بی شیله پیله و واقعی نبرد هشت ساله برای حفظ امروز ما بوده اند. خشنودی شعاردهندگان در این حوزه در فردای تاریخ سینمای ایران ارزشی نخواهد داشت.
به نقل از دنیای تصویر ۲۴۴