سالهاست که در حوزه ی سینما و فرهنگ تغییرات مدیریتی در مراکز مختلف و نهادها و وزارتخانه ها (شکر خدا در حوزه فرهنگ متولیان کم نیستند!) صورت می گیرد. در هنگامه تغییر دولتها، در میانه کار دولتها، بر اثر فشار یا سفارش، برای امتحان خلایق، برای تنبیه افراد و… اما آنچه تفاوتی نمیکند، سیاستهاست و رهیافتها. یک دسته افراد همیشه هستند، گاهی اوقات پشت صحنهاند، برخی اوقات در صف نخست. آن دستهای هم که به شکل حیدری نعمتی تعویض میشوند گاه از ترس حریف شبیه او میشوند، گاه از لجاجت مقابل روی ایشان قرار میگیرند. هر دسته و گروهی هم که میآیند (و اغلب تنها جا عوض میکنند) یک تعداد دوست دارند و گروهی را دشمن میخوانند. هیچکس به فکر کلیت نیست. کمتر کسی به باغ فرهنگ و هنر و سینما توجه میکند. دوستان تنها به میوه های مورد علاقهشان کار دارند، کسی تماشاگر بستان نیست از بس که تنگ چشمایم به قول حافظ.
به همین سبب است که هم بیماریها مزمن شده، هم دردها بیشتر و هم راهحلها ناپدید! اهالی فرهنگ و هنر هم که قربانشان بروم آنقدر آش داغ خوردهاند که به پالوده هم که میرسند، پف میکنند!
جالب است که در این بازی دسترشته (دستشدِه: که در آن توپ یا هر وسیلهای بین چند نفر دست به دست میشود) خرس وسط، بلانسبت، هنرمندان هستند و تماشاگران بازی هم که مردم.
هر چقدر هم که دلسوزان فرهنگ و هنر می گویند دوستان مسئله تنها تعویض کندرو و تندرو نیست، نگرش ها به فرهنگ و سینما باید تغییر کند و سیاستها بر اساس افق آرمانی تنظیم شود، گوش شنوایی نیست یا هست و خود را به کری میزند.
عزیزان اجازه بروز و ظهور به افکار جدید و طرحهای نو بدهیم وگرنه در این باتلاق نه تنها خود که بقیه را هم به گِل خواهیم نشاند.
شماره 268 مجله دنیای تصویر