بخش عمده ای از سازوکارهای تشکیلاتی و سازمانی در بخش فرهنگ و هنر و رسانه کشور از زمانه عقب مانده اند و مأموریت هایشان (که گاه تنها شعارهای خوش آب و رنگی است) نسبتی با اجرا پیدا نمی کنند. متأسفانه به عوض تغییر نگاه و تعویض ساختارهای کهنه و فرسوده و پرحجم، هنوز گمان می کنیم با تغییر مدیران و تعویض جایگاه آنان (از تلویزیون به سینما، از سینما به تلویزیون و…) می شود تحول ایجاد کرد. آنچه به روشنی در مقابل مان قرار دارد این است که قواعد حمایت و نظارت بر محصولات فرهنگی-هنری در عصر تسلط بی چون و چرای تعاملات جدید جهانی همچنان درشان بر پاشنه قبلی می گردد. نهادها و سازمان هایی که وظیفه ی حمایت یا تولید یا کمک به تولید آثار فرهنگی را دارند (از صداوسیما بگیر تا فارابی و حوزه هنری و…) آنقدر چاق و بی تحرک شده اند و آنچنان در هزارتوی باید و نبایدهای گاه مضحک قرار دارند که اغلب بودجه شان تنها صرف حقوق و مزایا – و در برخی از موارد لفت و لیسِ سازمان شان می شود. اگر قرار است نگاه ما در حل معضل ها تنها تغییر چند مدیر و تعویض اتوبوسی برخی مدیران میانی باشد و حتی از تجربه باتجربه ها استفاده نکنیم، می خواهیم با این مکانیزم های معیوب چه کنیم؟ آیا تغییر در مدیریت های صداوسیما این کمپانی بزرگِ ورشکسته به تقصیر را می تواند به یک رسانه ی پویا و مردمی تبدیل سازد؟ آیا با تعویض یکی دو مأموریت در بنیاد فارابی و کمی جابه جایی می توان توقع داشت در ساختار سینمای کشور تحولی صورت گیرد؟ آیا بدون کندن چاه در مأموریت های بین المللی برای سینما و هنر ایران می شود منار را دزدید؟ بدترین راه حل ها همیشه از محافظه کاری و عدم جسارت در تغییر نگاه بیرون می آید. نه این و نه آن. کمی به راست کمی به چپ. کمی زین به پشت، کمی پشت به زین و… برای تحول در نظام رسانه ای و فرهنگ و هنری کشور نیاز به یک تحول اساسی و بنیادی است. والّا این قافله تا به حشر لنگ می زند!
به نقل از دنیای تصویر 246