سی وچهارمین جشنواره ی فیلم فجر آغاز شده است؛ جشنواره ای که بخش بزرگی از محصولات سالانه ی سینمای ایران در این روزها در آن به نمایش درمی آید و مطابق معمول در پایان از میان آثار به نمایش درآمده در آن، چند فیلم خوب، تعدادی فیلم متوسط و مقادیری آثار ضعیف یا بی هدف شناسایی می شود. تعدادی فیلم جایزه می گیرند، گروهی مغضوب می شوند، عده ای بالا می روند، گروهی پایین می آیند، عده ای سوگلی مطبوعات می شوند، تعدادی نادیده انگاشته می شوند و… اما یادمان باشد آنچه اهمیت دارد سینمای ایران و موقعیت اجتماعی و اقتصادی و هنری آن است. حیات سینما در گرو رابطه سالم با تماشاگران و میزان رضایتمندی آنهاست. متأسفانه در سالیان اخیر در پی بحران های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، ضربه های مهلکی به سینمای مستقل و بخش خصوصی ایران وارد شده است و از همین رو سینمای محبوب مردم هر سال کم جان تر و فیلم های محفلی و سفارشی پرشمارتر گشته است. نگرانی واقعی زمانی است که می بینیم سینماگران ما به عوض چاره جویی برای حل بحران های اساسی سینما، صرفاً نگران حضور در جشنواره ای هستند که در نهایت به گروهی بیست هزار نفره از تماشاگران دست پیدا می کند و گویا با نمایش فیلم شان در جشنواره همه ی دردهایشان التیام می یابد. در هنگامه ای که فیلم ها مثل برگ خزان اکران می شوند، هزینه های تولید هر روز بالاتر می رود، وضعیت تیراژ در شبکه نمایش خانگی نگران کننده است، مدیریت های شادمان به دنبال طی کردن روز و شب و پایان دوران مأموریت شان هستند و وضعیت نابه سامان اقتصادی داستان فیلم ها را در چارچوب درب خانه ها متوقف کرده و فیلمنامه نویسان تنها چاره را در پرداختن به معضلات زن و مرد و بحران های اخلاقی-جنسی می بینند، سینماگران و رسانه های ما صرفاً به «شوآف» سینما دلخوش اند. همه ی ما جشنواره ی فجر را دوست داریم اما دوستان اصل سینما نیاز به تصمیم های کلان دارد، در فرع گم نشویم.
دنیای تصویر ۲۵۹