رندی به نظم آورده بود: بس که بد می گذرد زندگی اهل جهان/ مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند!
این چه رازی است که با گذر از سال های عمر و نشستن گرد و غبار روزگار بر چهره هایمان، هر سالی که طی می شود، به بهانه ای، چه سالگرد تولد و چه نو شدن سال، شادمانی پیشه می کنیم و جشن می گیریم! آیا این نشانه ی زایشی جدید است که در طبیعت و در ما همزمان رشد می کند؟ گذر از زمستان و رسیدن به بهار؟ کهنه شدن و نو شدن؟ خام بودن و پخته شدن؟ آن غم و این شادی؟ آن فقدان عزیزان و این تولد نوآمدگان؟ آن کینه ها و سختی ها و این آشتی ها و امیدها؟
هر چه هست حضرت باریتعالی، که سبب ساز کل سبب است، نشانه هایی چنین را جز در پرتو حُسن خود بر ما ارزانی نفرموده، پس به امید او، به یاری او و به اراده ی او، امیدمان این است که سال نو برای همه ما نشانه ی تحول، پختگی و مهربانی باشد. شکر نعمت بگوییم و راه را برای بهار وجودمان باز کنیم!
به نقل از دنیای تصویر ۲۴۸