انباشت سینمای ایران از سرمایه های دولتی، وابستگی اغلب گروه های مختلف و کوچک آن به منابع قدرت (از شهرداری و حوزه و… بگیر تا پول های دوآب شسته شده مثلاً خصوصی)، حقارت اشخاص صاحب نفوذ این سینما، کم تحملی و انحصارطلبی جمع کوچک تولیدکنندگان خصوصی، گریز صاحبان فکر از تشکیل گروه های هم پیمان برای حفظ هویت و جایگاه فکریِ سینما، تسلط رجالّه ها و بادمجان دور قاب چین ها در جمع های کوچکِ شبه صنفی، تزلزل و بی تدبیری مدیریت های دولتی، همه و همه در این دوره تاریخی باعث از بین رفتن مدیریت فکری منسجم برای نجات سینما از بحران های متنوع و پیاپی شده است. با فقدان تشکیلات منسجم اعضاء مؤثر سینما، تمامی حیثیت و هویتِ کاری بدنه اصلی آن، از بازیگران گرفته تا گروه های فنی، در معرض از دست رفتن قرار گرفته است. دیدن قیافه ی غم زده، ناامید و بی انگیزه دست اندرکاران سینما که از یک سو به مدیریت دولتی چشم دارند و از سویی به تشتت و اغتشاش گروه های مرجع خود واقف اند، امروز شایع و حاضر است. در آستانه ی انتخابات ریاست جمهوری و تشکیل دولتِ جدید، سینمای ایران پیش از آنکه بخواهد از مدیریت کلان کشور درخواست های اساسی داشته باشد، باید بتواند به انسجام فکری برسد و در قالب رهبران فکری خود به مذاکره پیرامون منافع سینما بپردازد. بدون تشکیلات، بدون رهبری صحیح و بدون استراتژی منسجم راه رشدی برای سینمای ایران جز غلام بچگی و صله گیری وجود نخواهد داشت.