دولتها به فرهنگ اهتمام نداشتهاند
گفتگو: سپیده حیدرآبادی
راشد نیوز: سینمای ایران در دولت گذشته با مشکلات فراوانی دست به گریبان بود که از جمله مهمترین آنها اختلافاتی بود که بین سینماگران به وجود آمد و منجر به دودستگی آنها شد که این امرناشی از انتخاب غلط مدیران برای حوزههای مختلف سینما بود. از جمله آسیبهای دیگری که به سینمای ایران در گذشته وارد شد این بود که بسیاری از هنرمندان به نام کشور بیکار شدند و یا به نوعی اجازه فعالیت نداشتند. مانند ناصر تقوایی فیلمساز معروف ایران که با فیلم نساختن اعتراض خود را نشان داد و محسن مخملباف که از ایران رفت. از موارد دیگراینکه پای برخی هنرمندان نظیر پگاه آهنگرانی و باران کوثری به سیاست باز شد و حتی حکم قضایی برای آنها درنظر گرفته شد. نکته دیگر مربوط به دخالت دولت در امر فیلمسازی تحت عنوان ساخت فیلمهای فاخر بود که این مورد ضربه سنگینی بر پیکره سینما وارد کرد زیرا این فیلمها هزینههای زیادی داشتند که هنوزهم برخی از این پروژهها مانند لاله بینتیجه ماندند. مشکل دیگر عملکرد حوزه هنری بود که بسیاری از فیلمهای خوب که حرفی برای گفتن داشت را تحریم کرد. بدون شک همه این موارد آسیبهای زیادی را بر پیکره سینمای ایران وارد کرد.
در دوره جدید در دولت تدبیر و امید باید در نظر داشت که دولت باید تولید فیلم را کنار بگذارد و از ایجاد رقابت با بخش خصوصی جلوگیری کند به عنوان مثال، از پخش کردن و تولید فیلم دست بکشد و سازوکار سینما به بخش خصوصی داده شود و بسترهای لازم را برای به وجود آوردن شرکتهای بزرگ فیلمسازی فراهم کند. ضمن اینکه دولت میتواند با سرمایه گذاری و از بین بردن مقررات دستوپاگیر در این راه اقدام کند. باید توجه داشت که دولت نباید تصدی امر فرهنگ باشد زیرا درهیچ کجای دنیا چنین چیزی دیده نمیشود که دولت در امر فرهنگ دخالت کند و یا اینکه شهرداری فیلم بسازد اما متاسفانه در ایران این موارد دیده میشود. هر اقدام فرا قانونی و غیرقانونی در کشور باید از بین برود و همچنین ارگانها و نهادهای مختلف نباید در مقابل مجوزهای قانونی و نمایش فیلمها در کشور با قدرت بایستند. درباره مشکلات سینما در دولت قبل به گفتگو با علی معلم تهیهکننده و منتقد سینمای ایران نشستهایم که در ذیل میخوانید.
***
□ آقای معلم همانطور که میدانید دولت قبل با شعارعدالتمحوری روی کار آمد آیا این عدالتمحوری در حوزه فرهنگ به خوبی و به اندازه اجرا شد؟
< اجرای عدالت امر پیچیدهای است. شعار درباره آن آسان است اما اجرایی کردن و یا حتی در مسیر عدالت قرار گرفتن کار مشکلی است. یادمان باشد که علی (ع) که مظهر عدالت بود در این راه به شهادت رسید. مخصوصا عدالتی که ما به عنوان عنصراعتقادی و دینی به آن معتقدیم که عدالتی از نوع مارکسیستی نیست بلکه عدالتی بر اساس تقسیم بر اساس فضیلت، توانایی و امکانات فردی است که تقسیم پیچیدهای است. به عنوان مثال، اینکه ۱۰۰۰۰ تومان را بین ۱۰ نفر تقسیم کنی و به هر نفر ۱۰۰۰ تومان بدهی عدالت نیست زیرا بستگی به میزان طلب افراد و میزان خواستهها و توانایی آنها دارد. در دولت قبل که این شعار داده شد، روشهایی هم برای آن درنظر گرفتند که خودش یک پاسخی بود به نیازی که در جامعه به وجود آمده بود. اینکه برخی از افراد جامعه احساس میکردند از ثروت اجتماعی برخوردار نیستند. در واقع روی کار آمدن آن دولت بر اساس این گفتمان با خواستههای مردم برای نوعی طلب عدالت همزمان شد. اما آیا در مسیر اجرا به آن چیزی که ما به آن میگوییم اجرای عدالت رسید؟ در حوزه فرهنگ این شعار حتی به دم در اجرا هم نرسید و به نوعی این شعار در بخش فرهنگ قربانی شد. اجرای عدالت در بخش فرهنگ موضوع پیچیدهتری است و به این شکل نیست که دو کوپن پخش شود و بگوییم به همه امکانات دادیم. عدالت مفهوم خاص خودش را دارد. میگویند «ظلم چه بود آب دادن خار را / عدل چه بود آب ده اشجار را» اگر به خاار آب بدهی ظلم است اما اگر به درخت آب دهی خیر است. به همین دلیل در بخش فرهنگ صحبت کردن درباره عدالت خوب است اما اجرایش ساده نیست. یادم میآید در دوره دوم ریاست جمهوری آقای احمدینژاد بود که دکتر حسینی (وزیر فرهنگ و ارشاد سابق) از سینماگران دعوت کرده بودند و در این مراسم بدون آمادگی قبلی از من خواستند تا صحبتی داشته باشم و من مهمترین نکتهای که به آن اشاره کردم این بود که شما یادتان باشد که با چه شعاری آمدید و یادتان باشد که باید پای شعارتان بایستید. اگر فردا امکانات و انرژی کشور را بین دوستانتان تقسیم کردید عدالت در کار نخواهد بود. ای کاش این شعار را نمیدادید زیرا اگر آدم شعاری را ندهد خواستهاش در بین مردم بوجود نخواهد آمد اما شما در حوزه فرهنگ گفتید ما شاهنشینان و رانتخواران را کنار میگذاریم تا به همه نفع کلی برسد و مسیر درستی برای آینده طراحی شود اما در عمل چنین اتفاقی نیفتاد و این عمل با شعارهایی که حتی در سطح کلان توسط ریاست جمهوری هم داده میشد مطابق نبود. فکر میکنم در بخش فرهنگ اساسا حتی به خواستههای رئیس جمهورهم عمل نشد و ناگفته نماند که در ابتدای روی کار آمدن دولت احمدینژاد هم هیچ برنامهای برای بخش فرهنگ وجود نداشت. البته نباید این موضوع را کتمان کرد که این عیب در همه دورانهای ریاست جمهوری ایران وجود داشته است و هیچ کس از آن مستثنی نبوده است حتی در دوران سیدمحمد خاتمی که به شخصیت فرهنگی تنه میزند، اما مشخصا در دولت احمدینژاد اساسا تصوری درباره مفهوم فرهنگ نداشتند.
□ این مشکل را ناشی از چه میدانید؟ یعنی دولتمردان و سیاستمدارهای ما در گذشته با مفهوم فرهنگ بیگانه بودند؟
< به نظر میآید برخی شخصیتها با اینکه وجهه فرهنگی هم داشتند، به زیرساختهای فرهنگی هیچ توجهی نکردند و اگر از اوایل انقلاب و جنگ بگذریم که دوران سختتری بوده است. در دهه 70 که امکانات کشور حتی از نظر اقتصادی هم محدود بود به این موضوع به شکل صحیحی پرداخته نشد. یادم میآید در زمان ریاست جمهوری خاتمی به نمایندگی از خانه سینما سخنرانی تندی کردم مبنی بر اینکه شما با پشتیبانی اهل فرهنگ سرکار آمدید اما هیچ کار اصولی و زیربنایی برای اهل فرهنگ انجام نشده است که باعث دلخوری ایشان هم شد. البته اینکه کارهای بسیار خوبی در زمان خاتمی برای فرهنگ کشور انجام شده است را نمیتوان کتمان کرد اما کارهایی که تکاندهنده باشد، کارهایی که مانند نهضتی یک جریانی را جلو ببرد در زمان هیچکدام از رئیس جمهورهای ایران صورت نگرفت. عمدتا کارها محدود و مقطعی بود زیرا خود دولتها برنامه یا تصور کلی برای بخش فرهنگ نداشتند. همانطور که میدانید بخش فرهنگ در کشور ما مانند گوشت قربانی دست چند نهاد است. دولت یک متولی فرهنگ است، صداوسیما جداست، سازمان تبلیغات اسلامی هم که یک ساز دیگری میزند. یک سری نهادهایی هم داریم که در کار فرهنگ نه به شکل سازمانیافته بلکه به شکل دخالتگرانه رفتار میکنند. من مخالف نهاد دانشگاه، جریانات سیاسی و حوزه علمیه قم نیستم به هرحال همه اینها باید در امر فرهنگ دخالت داشته باشند اما شکل مداخله نهادهای مختلف در امر فرهنگ باید سازمانیافته باشد. به این شکل نباشد که یک نفر در شهر اسفراین چیزی بگوید و به واسطه آن سازوکار فرهنگ تغییر کند یا اینکه یک نفر در جایی کتابی را بخواند و به مشکل برخورد. سازوکار ارتباط گروههای اجتماعی نخبه با مدیریت فرهنگی باید تعریف شود. مانند هیات نظارت بر مطبوعات و یا هیاتهایی که در آنها نمایندگانی از جریانهای مختلف حضور دارند. ما باید زمینه بروز نظارت قانونمند را فراهم کنیم اما جلوی دخالتهای بیجا را نیز بگیریم. همانطور که میدانید شورای عالی انقلاب فرهنگی بدین دلیل تشکیل شد که دولتها هیچ وقت به امر فرهنگ اهتمام نداشتند و نهاد دیگری درست شد و این نهاد هم کارشان را درست انجام نداد. فرهنگ در ایران ۱۰۰ متولی دارد و هیچکدام از این متولیها هم احساس پدری نمیکنند و بیشتر از فرهنگ و اهل فرهنگ خواستار جواب پس دادن هستند تا کمک کردن. مانند پدری که دائم از کودکش کارنامه میخواهد. نکته دیگر تصور غلطی است که در دولتمردان و سیاستمداران ما وجود دارد اینکه فرهنگ امری است که میتوان در آن دخالتهای عظیم کرد یا تصور میکردند که فرهنگ جادهای است و آنها میتوانند پیچ آن را عوض کنند در حالیکه فرهنگ مقوله دیرپایی است. فکر میکردند میتوانند مسیر فرهنگی را عوض کنند که متوجه شدند این امر امکانپذیر نیست زیرا امور فرهنگی امور دیرپایی هستند که در نسلهای آینده تاثیر میگذارند. این تصور، تصور مارکسیستی است. دولتمردان و سیاستمداران ما تصورشان از فرهنگ و امور فرهنگی و هنری تصور چپ بوده است. یعنی همان شیوه تولید دولتی و بفرموده. چیزی که در اتحاد جماهیر شوروی در 7 دهه اجرا شد و شکست خورد. بههرحال ما انسان هستیم و باید از تجربههایمان استفاده کنیم و نمیتوانیم بگوییم که آنها روس یا آمریکایی بودند بالاخره وقتی چیزی کشف شده به عنوان مثال، وقتی ما الکل را کشف کردیم دیگر نیازی نبود که چینیها هم آن را کشف کنند. همانقدر که ما در فرهنگسازی و ایجاد تمدن نقش داریم کشورهای دیگرهم در زمینههای خودشان تجربیاتی کسب کردند که این تجربیاتگاه موفق و گاه هم ناموفق بوده است. این تصور مارکسیستی که در سه دهه گذشته در حوزه فرهنگ انحرافی را پدید آورده مزید بر علت شده است. یعنی ما هم در تئوری و هم در عمل مشکل داشتیم. بیش از حد برای سیاست ارزش قائل بودیم و معتقد بودیم که سیاست میتواند فرهنگ را جابهجا کند درحالیکه نمیتواند چنین کاری کند. همانطور که میبینید آیینها و سنتهایی که مردم با آن زندگی میکنند به سادگی با تغییر یک یا دو دولت عوض نمیشوند. مراسم عاشورا و تاسوعا دیرپا است و اگر امروز تلویزیون درباره آن حرفی نزند یا تبلیغ نکند فرقی نمیکند و از ارزشهای آن کم نمیشود. بنابراین فرهنگ در طول اتفاق افتاده نه در عرض. یعنی همین تلقی غلط ما را به سمت راهبردهای غلط برده است. دولت قبلی تصور میکرد که فرهنگ را میتوان مانند گله به این طرف و آن طرف ببرد به همین دلیل دست به کار تولید فرهنگی زدند زیرا آنها از ابتدا درباره فرهنگ، مارکسیستی فکر میکردند بنابراین مارکسیستی هم عمل کردند و متاسفانه اصرار داشتند که شکست نخوردهاند. دستگاههای دولتی دائم شکست خوردند و دائم هم آن را تکرار کردند و عجیب است که حتی از خودشان هم درس نگرفتند و این چرخه منحرف تا به امروز هم کار میکند البته درهر چرخه غلطی هم آثاری درست پیدا میشود و رشدی هم میکند اما این امر به دلیل چرخه نیست بلکه به دلیل استعدادهای ذاتی است. ملت ایران ملتی با ۷۶ میلیون جمعیت است که دارای نخبههای بسیاری است و تعدادی آرتیست در هر حوزههای دارد که اینها حتی اگر شرایط هم فراهم نباشد میخواهند فعالیت کنند. بسیاری از آدمها هستند که مینویسند درحالیکه درآمدی ندارد اما آنها نمیتوانند دست از نویسندگی بردارند زیرا نسبت به آن تعصب دارند.
□ در دروه قبل در بخش فرهنگ با مشکلات عدیدهای روبهرو بودیم فکر نمیکنید انتخاب مدیران ناکاربلد در این موضوع تاثیر بهسزایی داشته است؟
< قطعا تاثیرگذار بوده است. مانند جریان فیلمسازی است اگر سناریوی قویای داشته باشیم و برای آن کارگردان متوسطی انتخاب کنیم ممکن است اثری معمولی بیرون آید اما متاسفانه ما در شرایطی قرار گرفتیم که نه سناریوی خوبی دست تیم سازنده بود و نه کارگردان و بازیگران درستی انتخاب شدند. آنقدر آدمهای ضعیفی در این حوزه مسئولیت گرفتند که به دلیل نبود دستورالعمل صحیح، استفاده از آدمهای ناصالح و ناکارآمد از نظر مدیریتی تاثیر منفی این نبود یک پلان و سناریوی قوی را هم تشدید کرد.
□ به نظر شما دولت باید در حوزه فرهنگ کار نظارتی داشته باشد یا اجرایی؟
< زمانیکه دولت به عنوان نماینده مردم برای اداره کشور انتخاب میشود نمیتواند کاری به سینما نداشته باشد اما مهم این است که چه کاری با سینما داشته باشد. باید توجه داشت که دولت وکالت فرهنگی از ما ندارد. زمانیکه ما رئیس جمهور را انتخاب میکنیم، رئیس جمهور دولت انتخاب میکند، مجلس به آن اجازه میدهد و رهبری آن را تنفیذ میکند درواقع ما دولت را انتخاب کردیم تا مسائل کلی ما را در دست بگیرد. انتخاب کردیم تا پدر خانواده ایران باشد و درباره مسائل رفاهی، اقتصادی و اجتماعی تصمیمگیری کند اما ما به دولت وکالتی ندادیم که از فیلمی خوشاش بیاید زیرا دولت فراتر از فرد و سلیقه فردی است. دولت نمیتواند بگوید من فیلم ساختم یا کتابی نوشتم که وزیر خوش اش آمد. مگر وزیر نماینده عمومی جامعه است؟ وزیر خودش یک مصرفکننده فرهنگی است ضمن اینکه وزرایی که خوب بودند خودشان این موضوع را فهمیدهاند که خودشان را در مقام فرهنگپذیری و مصرفکننده آثار هنری دیدند. دولت از طرف مردم وکالتی ندارد که چیزی را بپسندد یا اثری را تولید کند. دولت تنها باید شرایط سهولت استفاده کردن مردم از فرهنگ را فراهم کند وظیفه اصلی دولت این است که استفاده از محصولات فرهنگی و هنری را برای مردم را تسهیل کند و این موضوع از طریق یارانهها امکانپذیر است. جالب است که در ۴ سال گذشته آقایان اصرار داشتند که مقداری از این یارانه در بخش فرهنگ مورد استفاده قرار گیرند اما برعکس در حوزه فرهنگ هیچ استفادهای نشد و مشخص شد که به دوستانشان کمک کردند. مهم این است که دولت در چه زمینهای چه کاری را انجام دهد. در حوزه نظارت، نظارت یک شخص بر آثار فرهنگی نباشد بلکه نظارت گروههای مرجع باید باشد. دولت باید نقش خودش را کم کند و نمایندگی بیشتری را به اشخاص فرهنگی و نخبگان بدهد. من در وزارت ارشاد به دوستان هم پیشنهاد دادم شوراهایی که در آنجا پروانه میدهند باید تعدادشان بیشتر شود زیرا زمانیکه جمعیت ایران ۳۰ میلیون نفر بود، هیات ۷ نفره تشکیل شد اما در حال حاضر جمعیت ایران ۷۶ میلیون نفر است. در آن زمان ۲۰ درصد جامعه باسواد بودند اما در حال حاضر جامعه ما بالای ۱۲ میلیون لیسانس دارد. چطور هنوز ۷ نفر برای مردم تصمیم میگیرند که کدام فیلم را ببینید و کدام فیلم را نبینید. اینها باید نماینده افکارعمومی باشند. یک راه فرار از دخالت دولت در امر فرهنگ، مشارکت نخبگان و افکار عمومی در امر نظارت است زیرا دولت به تنهایی نمیتواند نظارت کند. نظارت بر یک کتاب کار یک آدم نیست و با نظارت یک چهارراه که توسط یک افسر اداره میشود فرق دارد. دولت باید نظارت را سامانمند کند و خودش هم کمترین نقش را در تولید داشته باشد و آن را به افکار عمومی و اجتماعی بسپارند. دولت باید اجازه دهد نقد رشد کند تا آثار در مقابل نقد قرار گیرند نه در برابر سله. به جای اینکه اثری را توقیف کند اجازه دهد آن اثر نقد شود تا افکار عمومی با فیلمسازی که اثرش ضعیف است برخورد قاطعانه داشته باشد و یا عدم استقبال تکلیف یک فیلم را مشخص کند. امر تنبیه و تشویق در فرهنگ امر پیچیدهای است ضمن اینکه باید به سمت خصوصیسازی واقعی برویم. ما گفتیم خصوصیسازی برخیها فکر کردند آنهایی که پورشه دارند باید به سینما بیایند. اینکه خصوصیسازی نیست. خصوصیسازی مفهوم نهادی است که با پول به دست نمیآید.
□ چرا دولت اجازه نمیداد آدمها در بخش فرهنگ بزرگ شوند؟
< دولتها جلوی بزرگ شدن آدمها را گرفتند زیرا میخواستند نوکر داشته باشد. دلشان همکار نمیخواست، میخواستند عدهای باشند که صبحها بیایند دست آقایان را ببوسند تا بعد دو سکه به آنها بدهند. درحالیکه جامعه رو به پیشرفت باید افراد مستعد پرورش میداد. جالب است که این روند اول انقلاب به وجود آمد اما به سرعت تخریب شد. در دوره اخیر که به طور کلی بخش خصوصی نابود شد زیرا مسئولین معتقد بودند که اهل فرهنگ باید محتاج باشد و فکر نمیکردند که اهل فرهنگ محتاج میتواند دشمنان را همراهی کند. باید توجه داشت زمانیکه آدم مستقل بوجود میآوری خیالت راحت است که این آدم جذب هیچ جا نمیشود اما زمانیکه آدم غیرمستقل به وجود میآوری میتواند جذب هر سرمایهای و قدرتی شود ضمن اینکه از نظر امنیتی این عدم استقلال برای هنرمندان یک اشکال ایجاد کرد اینکه نیروهای بیرونی توانستند بر روی هنرمندان ایرانی تاثیر بگذارند یعنی یک هنرمند ایرانی برای خوشآمدگویی به خارجیها فیلم ساخت. یعنی به جای اینکه فیلمساز خودش را در مواجهه با جامعه ببیند و از آنها ارتزاق کند مجبور شد قبله آمالاش را عوض کند و تماشاگرش را در جای دیگری در جهان جستجو کند به همین دلیل سینمای ملی دچار خدشه شد. اگر اجازه میدادند رابطه مردم با سینما یک رابطه موازی باشد این اتفاق نمیافتاد و بسیاری از بیهنران خود به خود خارج میشدند و بسیاری از پسرخالهها و دخترخالهها به واسطه رانت وارد سینما نمیشدند.
□ همانطور که میدانید مدیریت قبلی در ابتدا مخالف فیلمسازی کارگردانان ایرانی در آن سوی مرزها بود اما بعد از مدتی بعد از مشاهده موفقیت فیلمسازان رویه خود را عوض کرد تا آنجا که جواد شمقدری رئیس سابق سازمان سینمایی گفت ما برای اینجایزه اصغر فرهادی در اسکار لابی کردیم. شما این تغییر ذائقه را ناشی از چه میدانید؟
< مورد اصغر فرهادی متفاوت است زیرا درباره او بحث اسکار مطرح بود. در دولت قبلی ابتدا گفتند اسکار جشن سینمای گچساران است و بعد از مدتی برایشان مهم شد. واقعیت این است که سینما یک پدیده بینالمللی است زیرا زبان بینالمللی دارد و همان طور که ما آثار کشورهای دیگر را میبینیم آثار ما هم میتواند در کشورهای دیگر دیده شود. مسئلهای که من به آن اشاره میکنم فراتر از فیلمهای خوبی است که امکان نمایش جهانی دارند. مسئله این است که آرمان صحیحی در فیلمسازی ما وجود نداشت زیرا ما نگذاشتیم فیلمسازان به طور طبیعی جلو بروند. یک فیلم خوب، یعنی یک فیلم حلال، یعنی تماشاگر به سینما میرود و ده هزار تومان پول بلیط میدهد و زمانیکه بیرون میآید میگوید این پول حلالت باشد در واقع آنها کسب حلال را در سینما از بین بردند و کسب حرام را به جای آن گذاشتند یعنی فیلم میساختند تا از راه فیلمسازی پول درآورند نه از طریق ارائه فیلم به مردم. تجارت حلال این است که فیلم خوبی چه با بودجه زیاد و چه با بودجه کم بسازیم تا مردم بتوانند اقتصاد فیلم را تامین کنند اما زمانیکه برای خوش آمدن سازمان یا نهادی فیلم بسازیم در واقع یعنی مردم در آن نقشی نداشتند. سئوال اصلی این است که چرا باید سازمانهای دولتی روزنامه داشته باشند؟ چرا شهرداری روزنامه دارد؟ روزنامه باید برای مردم چاپ شود. سازمانهایی هستند در ایران که خودشان فیلم میسازند درحالیکه آنها باید تنها به امر فیلمسازی کمک کنند. اگر نگاهی به تیتراژ فیلمهای خارجی داشته باشید زمانیکه به تیتراژ انتهایی میرسد اسپانسرها تا ۳۰ مورد هم میرسند و جالب است که خودشان خودسرانه وارد این جریان نشدند. ما باید سینما را به سمت مردم ببریم و اگر دولت در زمینههایی که بخش خصوصی در حال حاضر میتواند سرمایهگذاری کند کمک کند دیگر نیاز نیست سالن سینما تاسیس کند زیرا خود فیلمسازها میدانند چه چیزی نیاز دارند. دولت باید از صادرات فیلم ایرانی حمایت و به حضور بینالمللی سینمای ایران کمک و به زیرساختهای سینمای ایران در جهت کمک به مخاطبان توجه کند. دولت باید سینما را ارزان کند. بسیاری از شهرهای ما حتی سالنهای سینما و دکه روزنامهفروشی ندارند. دولت باید اجازه دهد تا فرهنگ در جامعه توزیع شود و به مصرف فرهنگ در جامعه برای مخاطبان کمک کند. امروز یک شهرنشین بدون مطالعه مجله، کتاب و روزنامه بیسواد محسوب میشود همانطور که یک کارمند بدون مطالعه باید اخراج شود. عملکرد دولتها در بخش فرهنگی فاجعه است. مصرف فرهنگی کتاب و فیلم و سایر اقلام ما از اول انقلاب تا به امروز یک دهم شده است و این فاجعه است.
□ چرا دولت قبل اجازه بزرگ شدن به بخش خصوصی را نمیداد؟ فکر میکرد منافعاش به خطر میافتد؟
< دولت همواره بخش خصوصی را هووی خود میداند و نسبت به آن بخل و حسد دارد. اگر نگاهی به آثار ۳۰ سال پیش سینما داشته باشیم متوجه خواهید شد که اغلب آثار خوب سینمایی محصول بخش خصوصی است. در طول این سالها اجازه رشد و استقلال را به بخش خصوصی ندادند و نتیجه دایگی برای فرهنگ نتیجه فاسدی داشته است. از طرفی دولت در جاهایی پشت خالی میکند و هیچ کمکی به بخش خصوصی نکرده و عمدتا راهبندان ایجاد کرده. ضمن اینکه از آدمهای با استعداد برای فیلمسازی استفاده نکرد. فیلمسازان خوب ما طی این سالها به خاطر سازوکار نادرست کنار گذاشته شدند. سازوکار غلط باعث شد تا آدمهای فرعی جایگزین آدمهای اصلی شوند. سینما، اَشراف ندارد ممکن است یک جوان جای یک استاد را در سینما بگیرد. من معتقد به اشرافیگری در هنر نیستم اما به اصالت معتقدم ما ۶ حافظ نداریم تنها یک حافظ داریم. تعداد آدمهای اصیل در حوزه هنر زیاد نیست. یک دولت خوب باید به اصالت فرهنگی توجه داشته باشد ضمن اینکه جایی برای رجالهها در هنر نباید باشد ما برای رجالهها در هنر تریبون میگذاریم اما اصالت را در هنر خانه نشین میکنیم. من نمیگویم به آنها جایگاه ویژه دهیم میگویم باید به آنها شرایط برابر دهیم و اجازه دهیم تا آدمهای اصیل برابر اصالت خودشان رفتار کنند. اگر توجه کرده باشید فیلمسازان اصیل امروز پایینتر از اصالت و جایگاه اصلی خودشان کار میکنند و حتی برخیها سقوط هم کردند و برخی از این سقوطها مربوط به مدیریت فرهنگی است. اینکه فیلمساز قدیمی ما الان فیلمی میسازد که از فیلم اولاش دهها بار بدتر است بخشی ناشی از پسرفت خودش است اما بخشی از آن هم به موقعیتی برمیگردد که ما به وجود آوریم. ما شرایط لازم را برای آن فراهم نکردیم تا در دهههای بعدی زندگیشان رشد کنند. از بس که اینها سقوط کردند دیگر ما در سینما شیخ نداریم.
□ در میان همه مشکلاتی که در بخش فرهنگ به چشم میخورد توزیع ناعادلانه هزینه ساخت فیلم در دست عدهای بیشتر نمایان بود. این تفاوت قائل شد را در چه میبینید؟
< زمانیکه اختیار ثروت یک ملت را در اختیار جریانی میگذاریم که هوش لازم را ندارد به این مسیر میرود. ما فیلمسازان جوان زیادی داریم که میشد بر روی آنها سرمایهگذاری کرد تا فیلمهای بهتری بسازند. یادم میآید زمانی یک مثال برای جواد شمقدری زدم. گفتم فرض کنید میخواهیم مبلغ ۳۰ میلیارد تومان به فیمسازی کمک کنیم با این پول میتوان 3 فیلم 10 میلیاردی ساخت و همچنین میتوان ۳۰ فیلم یک میلیاردی ساخت یا میتوان ۶۰ فیلم ۵۰۰ میلیونی ساخت. امکان اینکه از ۶۰ فیلم ۱۰ فیلم خوب بیرون بیاید زیاد است اما اینکه از دو فیلم یکی هم خوب درآید بسیار کم است. باید توجه داشت که مدل خرج کردن در سینما بسیار مهم است. چه الزامی برای ساخت فیلم استرداد بوده است؟ میخواستیم چه اتفاقی در جامعه بیفتد؟ چه الزامی برای ساخت فیلم لاله بوده است؟ اما سئوال اینجاست که چرا دولت باید این کار را انجام دهد. با این پول میشد مراکز آموزشی تاسیس کرد و یا یک کاج جشنواره ساخت تا به این اندازه خجالتآور نباشد که یک جشنواره مانند گوشت قربانی در سینماهای شهر تقسیم شود. یک دولت خوب بودجه را جای لازم خرج میکند جایی که نیاز مردم است نه جایی که نیاز یک عده خاصی است. این امر را عدم رعایت عدالت میگویند. دولت باید از سمت و سوی تولید فاصله بگیرد به عنوان مثال از ۲۰ فیلم استاندارد در سال حمایت کند. واقعیت ماجرا این است که فعالیت فرهنگی برای مردم است. یک فیلمساز فیلم میسازد تا با مردم ارتباط برقرار کند.
□ در سالهای اخیر اکثر تولیدات از کیفیت پایینی برخوردار بودند و به نوعی تبدیل به فیلمفارسی شدند. آیا این مشکل به سیاستگذاریهای دولت مربوط میشود؟
< تا زمانیکه رابطه هنر و فرهنگ با مخاطبان اصلاح نشود این اوضاع هست. یک فیلم میتواند مخاطب میلیاردی جهانی داشته باشد و یا ۱۰۰ هزار نفر مخاطب داشته باشد. این رابطه زمانی تسهیل میشود که هم فیلم مستقل جایگاه خودش را پیدا کند و هم فیلم هنری و متوسط جای خودشان را پیدا کنند. بسیاری از مشکلات سینمای ایران مشکلات عمده سینما در جهان است و باید برای آنها راهحل بینالمللی پیدا کنیم اما برخی مسائل ملی است از جمله اینکه یادمان باشد که ما این حرفها را در مورد چه دولتی میزنیم. در ایران دولت میراثدار ثروت مردم است و با مالیات اداره نمیشود. دولتهایی که با مالیات اداره میشوند با دولتهایی که دست در چاه ملت میکنند تا از آن نفت بیرون بیاورند و هرجور دلاش میخواد بفروشد فرق میکند. ما درباره این دولت حرف میزنیم از این دولت توقع متفاوتی میرود به همین دلیل اعتراض میکنیم که این دولت چطور از سالن سینما مالیات میگیرد؟ یعنی هیچ راه دیگری وجود ندارد که از طریق آن کسب درآمد کنید به جز فرهنگ که بخش ورشکسته جامعه است. دولت در جاهایی رفتار متناقضی دارد و در جاهایی به فرهنگ یارانه میدهد و دوباره از آنها پس میگیرد. دولت دکتر روحانی زمانی روی کار آمده که یک سری راهها به بنبست رسیده است و باید مسیرها را عوض کند و همگامی به وجود آورد. مسیر را برای فرهنگ عمومی باز کنند و اجازه دهند از طریق مالیاتهای عمومی به فرهنگ کمک شود. پیشنهادی در دولت قبل داده بودم مبنی بر اینکه اجازه دهید برخی شرکتها بخشی از مالیاتشان را در بخش فرهنگ سرمایهگذاری کنند. دولت از مردم مالیات میگیرد تا خرج مردم شود چطور نمیشود آن را از طریق دیگری خرج مردم کرد. چرا اجازه نمیدهیم از مردم برای فعالیتهای فرهنگی استفاده شود؟ برای همه این پیشنهادها ابتدا باید آدم صالحی سر کار باشد و دیگر اینکه سناریویی داشته باشد که بر اساس آن آدمهای درستی را برای اجرا به کار گیرد زیرا اگر سناریوی خوبی داشته باشی اما آدمهای خوبی برای اجرا نداشته باشی فایدهای ندارد.
□ ارزیابی شما از دولت جدید در بخش فرهنگ چیست؟
< دولت جدید حرفهای خوبی در حوزه فرهنگ و هنر زده است که نشانه درک درست از موضوع است. البته هنوز برای اظهارنظر دولت در بخش فرهنگ زود است زیرا فرهنگ بخش پیچیدهای است که در درازمدت جواب میدهد. انتظار میرود در بخش فرهنگ سیاستهای کلی دولت را تا آخر امسال ببینیم در غیر این صورت امکان اصلاح وجود نخواهد داشت زیرا فرصت دولت کم است. دولتها برای ۴ سال کلید زده میشوند و ساعت شنیشان شروع میشود. ۴ سال فرصتی است تا منویات خود را در بخشهای مختلف به اثبات برساند و طوری رفتار کند تا دولتهای بعدی موظف باشند از این مسیرها عبور کند. نظریاتی که در این مدت مطرح شده منطقی بوده و نشان از شناخت آنها از موضوع بوده است.
□ انتخاب مدیران برای بخشهای مختلف فرهنگی را چطور دیدید؟
< انتخاب افراد زمانی اهمیت پیدا میکند که ما آنها را در حوزه عملیات متفاوت با گذشته ببینیم و تاثیرات واقعی را در عمل آنها مشاهده کنیم.
اگرمدیران متوجه تغییر جهان شده باشند ایدههای آنها به درد امروز میخورد. از نظر فرهنگی در دوران جدیدی قرار گرفتهایم. شرایط امروز با 4 سال گذشته بسیارفرق کرده است. تجربیات گذشته زمانی به کار میآید که آدمها با آگاهی از دوران جدید نظر بدهند در غیر این صورت ممکن است سد راه شوند. دوران نو روشهای جدید میخواهد. دیگر با عقاید دهه ۶۰ نمیتوان سینما را اداره کرد. ممکن است آن روشها در آن زمان ۲۰ درصد سود داشته اما در حال حاضر ۸۰ درصد ضرر دارد. بنابراین تجربیات زمانی به کار میآید که آدمهایی که از آن تجربیات میآیند خودشان را به روز کرده باشند. اگر دقت کرده باشید روش آقای ظریف وزیر امور خارجه روش سیاستمداری قرن جدید است به همین دلیل هم مورد توجه قرار گرفته است ضمن اینکه ایشان نوع سنتی دیپلماسی را رعایت میکند. مهم نیست ظریف چند سالاش است زیرا جوان بودن دلیل نوگرایی نیست. بنابراین باید در ایدهها و روشها بسیار دقت داشت زیرا روشهای قدیمی نوع دیگری از رانتخواری را پدید میآورد. باید تا آخر امسال منتظر ماند و دید آیا دولت قابلیت ایجاد یک فضای جدید را خواهد داشت. از طرفی دولت دکتر روحانی شاید تنها بتواند خسارتها را کم کند زیرا در طول این ۸ سال در بخش فرهنگ آسیبهای فراوانی دیدهایم. بلندپروازی برای یک دولت این است که شرایط را به طور کامل در مسیر تحول بگذارد و توجه داشته باشد که مسیر تحول از خود تحول مهمتر است. مسیر تحول یعنی مسیری که ما را به سمت یک افق ببرد و این افق برای کسانیکه این کشتی را هدایت میکند روشن باشد و با ظرایف و طوفانها آشنا باشد زیرا همیشه تحولات با طوفان همراه است، طوفانهایی که ممکن است ناشی از اصطکاکات داخل باشد. تجربه نشان داده نیروهایی هستند که موافق با رشد فرهنگ نیستند نیروهایی که تمامیتطلب هستند و ارزشی برای فرهنگ و هنر قائل نیستند. دولت باید در مقابل آنها مقاومت کند. اصل بر این است که اگر دولت تصمیم بگیرد نخبگان را در امر تصمیمسازی و اجرا به کار گیرد موفق خواهد شد زیرا دولت به تنهایی کاری از دستاش برنمیآید. به خصوص در این حوزه که به بخش هوشمند جامعه ربط دارد که اداره آن هم بسیار سخت است. سختترین آدمها برای مدیریت بخش فرهنگی است زیرا آدمهایی هستند که مانند ماهی لیز هستند و از دست در میروند و اگر بتوانید آنها را مدیریت کنید کار بزرگی انجام دادید و در غیر این صورت شکست میخورید.
(متن مصاحبه خبرگزاری اصلاح شده است)