اگر بخواهم به مهمترین خبری که در روزها و ماههای گذشته دنیا را تحت تأثیر قرار داده است اشاره کنم، بیشک ماجرای هجوم وحشیانه به مردم بیدفاع غزه در صدر قرار میگیرد. باید به این نکته مهم توجه کرد که وحشیگری امروز همان وحشیگری دیروز است و با وجود این همه پیشرفت تمدنی و تکنولوژیکی، هنوز هم اتفاقاتی نظیر اتفاقات پنجاه سال قبل میافتد. عدهای زور دارند و عده دیگر را میکُشند و جهان هم نظارهگر است. دیگر اظهارنظرهای عقیدتی هم چیزی را عوض نمیکند. در این شرایط، تفاوت عمده در این است که در گذشته این اخبار به این شکل گسترده مخابره نمیشد اما امروز با ابزار متنوع اطلاعرسانی خبرها در همه دنیا میپیچد.
اما اینجا فراتر از خبر و ماجرای غزه، دوست دارم درباره تلویزیون به عنوان یک رسانه ضعیف در خبررسانی بپردازم که این ضعف از هر خبر داخلی دیگری مهمتر است! متأسفانه در تلویزیون نظراتی را میشنویم و با بحثهای خبری و تحلیلیام مواجه میشویم که حتی بخش کوچکی از افراد جامعه را هم در بر نمیگیرد. مردم از رسانهها خبر و تحلیل بیطرفانه میخواهند اما به نظر میآید این رسانه و برخی رسانههای دولتی به جای اینکه پاسخگوی نیازهای مردم و خواستههایشان باشند، بیشتر بیانگر نظرات جناحی، سیاسی و عقیدتی برخی افراد هستند. فاصله تلویزیون با خواستههای عمومی آنقدر زیاد است که تاکنون سابقه نداشته. تصور میکنم تلویزیون به دلیل مشکلات مالی و همچنین به دلیل حجم زیاد شبکهها، روزبهروز بیشتر به طرف رفتار گروهی و دارودستهای میرود. تلویزیون یک سلیقه خاص در دعوت از آدمها و بیان نقلقولها دارد و این موضوع بسیار عجیب است زیرا زمانی که اسم رسانهای را «رسانه ملی» میگذاریم، نباید با آنتنفروشی روزگار بگذراند و سلیقه شخصی و دارودستهای را به افکار عمومی القا کند. همین موضوع است که موجب بیاعتمادی به رسانه ملی میشود. با توجه به اینکه اجازهی تأسیس شبکه خصوصی را در ایران نداریم، تا زمانی که این اجازه صادر نشود تلویزیون باید پاسخگوی افکار عمومی باشد. تلویزیون ما نیازمند تغییر جهت و سلیقه فکری است. راستاش گاهی از تلویزیون خندهام میگیرد! اینکه چطور ممکن است رسانهای خود را عقل کل نشان دهد. این واقعاً حیرتانگیز است.