امیر قادری: اولین ویژگی که در جشنواره امسال است این شده که برای اولین است، همه نسلهای مختلف سینمای اغلب پس از انقلاب، در جشنواره حضور دارند. گرچه در سالهای قبل هم جشنواره های پرستاره زیادی را دیده ایم اما هیچ گاه مثل امسال همه نسل ها و گروهها در ویترین جشنواره دیده نمی شد.
علی معلم: در جشنواره امسال هم فیلم سازان قدیمی حاضرند، هم فیلم سازانی که اول انقلاب کار را شروع کردند چه کسانی که در سینمای جریان اصلی کار می کردند و چه کسانی که در سینمای متولد دهه 60 فیلم ساختند. به عنوان مثال اقای جیرانی را داریم که فیلمساز جریان اصلی است که بعد از انقلاب شروع به کار کرده و بعد فیلم سازانی داریم که در نسل های بعدی آمدند و یک سری فیلمساز هم که همین یکی دو ساله اضافه شدهاند. این نسل جوان و سینمای دیجیتال، شاید محصول عدم نظارت بر سینما باشد. چون نظارت به آن معنی از یک زمانی به بعد ضعیف شد.
امیر قادری: دنیا به سمتی رفته که دیگر نظارت معنایی ندارد. شاید بشود چند سالی در برابر دنیای تازه ایستاد، اما بالاخره که چی.
علی معلم: سینمای ایران هم مجبور شده این مساله را بپذیرد. چون در رابطه با فیلم های اول امسال که در هیات انتخاب دیدم، خاطرم است در گذشته اگر فیلم پروانه ساخت فیلم سینمایی نداشت آن را در جشنواره قبول نمی کردند، اما سال گذشته که در هیات انتخاب بودم قرار شد فیلم هایی هم که پروانه ساخت ویدئویی دارند هم پذیرفته شود. حتی فیلم هایی بود که هیچکدام از اینها را نداشت و جشنواره های خارجی هم رفت. مثل مهمانی کامی. این فیلم ها محصول این چند سال اخیر و دیجیتال و سینمای خانگی است و زیاد درگیریهای خارجی و مجوز نیروی انتظامی و نورپردازی و استفاده از کرین و این چیزها که فیلم سازی را سخت میکرده در آنها نیست. بنابراین یک نسل از فیلم سازان قدیمی مثل مهرجویی و کیمیایی که شاخص های دوره گذشته هستند، نسل بعدی که شامل آقای عیاری، کمال تبریزی، حاتمی کیا، بهروز افخمی، رخشان بنی اعتماد که اینا همه مال یک دوره هستند، یک دسته دیگر هم فیلم سازانی هستند که از دهه 70 شروع کردند مثل میرکریمی، عسگرپور و از این دست. که در واقع یک نسل بعد تر از نسل اول هستند به اضافه نسلی از فیلم سازانی که از اواخر دهه 80 فیلم سازی را آغاز کردند مثل سامان سالور. جور دیگری هم میشود فیلمهای امسال را تقسیمبندی کرد: فیلم سازانی که فیلم های رسمی می سازند و یا فیلم سازانی که فیلم های تبلیغاتی یا سفارشی می سازند، فیلم سازان که در گروه مذهبی ها قرار می گیرند و فیلم هایشان جنبه های اجتماعی اعتراضی هم دارد که نمونه شاخص آنها حاتمی کیا یا سعید سهیلی است.
امیر قادری: اما نکته تاسفبرانگیز ماجرا این جاست که وقتی دقیق نگاه می کنیم، یک نقطه اصلی که در فیلم های این نسل ها وجود دارد اینست که همه آنها چه قبل و چه بعد از انقلاب بوده باشند در چهارچوب یک گفتمان بحث میکنند. یعنی یک گفتمان اجتماعی چپ که بر پایه مثلا ضدیت بر سانسور، مبارزه با فقر، یعنی جهان همه آنها بر پایه ناکامی استوار است، بر پایه کمبودها استوار است تا پیشنهاد دادن یک ایده جدید یا ساختن چیزی. یعنی به نظر می رسد بیشتر مربوط به دوره ناکامی هستند تا دوره فراوانی حاصل از تکنولوژی. در حالی که به نظرم ایران هم اگر نه به تمامی، مثل بقیه دنیا وارد دوره محصولات تکنولوژیک و دنیای بدون مرز و فراوانی شده و شکل درد و مشکل و گرفتاری و همه اینها تغییر کرده.
علی معلم: بخشی از اینها از سنتهای سینمای ایران می آید. سنت سینمای ایران یک نوع سینمای معترض خیابانی اجتماعی است که پسند شده بود توسط جریان روشنفکری و مورد توجه مردم در پیش از انقلاب بوده که شامل حال آثار همه سینماگران شاخص آن دوره است. از مسعود کیمیایی تا امیر نادری این جنس از سینما هستند. یک جریان سینمایی ما داشتیم که جریان «آسته برو آسته بیا که گربه شاخت نزنه» بوده که فیلم سازی مدل هنری و آرت فیلم بوده که خیلی هم به شرایط سیاسی اجتماعی ربطی ندارد و بیشتر مسائل انسانی و آموزشی و اینها رو دنبال می کند. این سنت سینمای ایران بعد از انقلاب هم ادامه پیدا کرده و از شاخص ترین نماینده های این سنت شاید عباس کیارستمی است و شاگردانش و بچه های کانون پرورش فکری که مدلی از فیلم سازی را دنبال می کردند که این مدل خیلی به زمان و مکان وابستگی نداشت.
امیر قادری: ولی به هر حال هر وقت می خواستند و میخواهند اجتماعی بسازند دوباره در همان چهارچوب های گذشته و همان سنت گذشته فکر می کردند و میکنند.
علی معلم: به جز دوره جنگ که تنها دوره ای است که فیلم های ایجابی ساخته می شود. شاید تنها دوره است اگر حاتمی کیا را منها کنیم که باز فیلم هاش مرثیه خوانی است، یک چند تا فیلم است که اینها فیلم های ایجابی است که راجع به قهرمانی است و جنگ است. یک ذره به تبلیغات پهلو میزند. اما صحبت از یک فرهنگ جدید ایجابی میکند که این هم بعد از جنگ بلافاصله شعله اش خاموش میشود. جریان سینمای ایران کمتر وارد تولید یک فضای جدید سینمایی شده است.
امیر قادری: البته فقط ایران نیست. در سالهای اخیر، جز سینمای هالیوود من هیچ جایی را نمی شناسم که وارد ساحت پیشنهاد و ایجاد رابطه و حل مسیله و پیشنهاد دادن شود. نمونههای خیلی کمی در سینمای باقی کشورها در سالهای اخیر وجود داشتهاند.
علی معلم: دلیل یکه تازی سینمای آمریکا هم همین است که پیشنهاد برای آینده داشته، در حالیکه نگاه سینماهای بقیه کشورها عمدتا معطوف به گذشته بوده و هیچ وقت بر تولید یک فکر جدید برای آینده در دسترس حتی در سینمای اروپای این سالها هم نشانی نمی بینیم. البته سینمای غرب اگر یک سردمدار به نام امریکا داشته باشد برایش کافی است. چون او به نمایندگی از کل جهان با محوریت تمدن غرب صحبت می کند چون امریکا نقش پیشتازی را دارد و بقیه به دنبال آن هستند.
امیر قادری: اما به نظر من، آمریکا بیشتر از اینکه نماینده تمدن غرب باشد، بیشتر نماینده دنیای جدید بوده. و چالشهایش از این جا میآید.
علی معلم: استعمار نو که اسب پروار آن امریکاست مدلش بر مبنای این است که استعمارگری جدیدی را در جهان به وجود بیاورد و بنابراین به صورت طبیعی می رود به سوی اینکه چیز جدیدی به وجود بیاورد و دائم تئوری های کهنه را عوض کند و مدل سیاست را عوض کند.
امیر قادری: در دوران جهانی سازی و اینکه بیشتر نخبه ها در مراکز خاصی جمع میشوند، اسماش دیگر استعمار نیست البته.
علی معلم: ببین این واژگانی که ما ازش استفاده می کنیم به نظرم اشکالی ندارد استفاده از اینها. مشکل آن جا پیش میآید که این واژه ها با پیشرفت تکنولوژیک، جایگاه و معنا و ماهیتشان تغییر کرده. ماهیت از نظر من توفق است ، ماهیت برتری طلبی است و حالا این برتری طلبی منافع اقتصادی دارد، منافع اجتماعی، منافع شخصی دارد همه چیز در آن هست. امریکا در پی گسترش فرهنگ دموکراتیک است. ولی واقعیت اینست که همان برتری طلبی به شکل هوشمندتر به روزتر، با جهان پیش آمدهتر و بر اساس گفتمان امروز پیش رفته. و زیاد نگران انگ زدن ها نبوده و کار خودشان را انجام دادند.
امیر قادری: آن مدل استعمار قدیم دیگر کار نمی کند. یعنی تا زمانی که همه بهره مند نشوند، مرکز هم در خطر خواهد بود و خودشان هم این را میدانند. امسال فیلم کاپیتان فیلیپس در همین باره بود.
علی معلم: اما چیزی که قوت سینمای ایران بوده، این است که سینمای ما در عرض سی- سی و پنج سالی که تغییر کرده نسبت به کل منطقه جغرافیایی خودش هوشمند عمل کرده. حداقل اینه که تونسته خودش را نگه دارد.
امیر قادری: قبول ندارم. به هرحال به نظرم ابشخورهایش همان سنت اشرافی الهی جریان روشنفکری اروپاست. همان ایدههای چپ سالهای پیش. مثل اغلب فرهنگ های دیگر دنیا سینمای ایران همچنان دارد با ترم های گذشته فکر می کند.
علی معلم: البته یک عده ای تلاش کردند که این سینما بپرد و از این پله رد بشود.
امیر قادری: به نظرم موفق نشدند. چون باز خودشان داشتند جوش کارهای خودشان را می زدند. یعنی هر کسی که آمد سینمای ایران را از آن پله رد کند چون باز نگران قبیله خودش بود، به موفقیت نرسید. برای رسیدن به این هدف باید ملی فکر کنید.
علی معلم: من یک مثال بزنم . ازدواج به سبک ایرانی که من تهیه کنندهاش بودم، یک فیلم ساده ژانر محور کمدی رمانتیکی قرار بوده باشد، و خیلی ماموریت پیچیده ای نداشته . این فیلم از نظر خود من جزو معدود فیلم هایی است که پیشنهاد دارد یعنی محدود به وجه گذشته نیست. فیلم می گفت که اگر مثلا ما دخترمان را بدهیم به امریکایی، بگوییم اگر از فرهنگ ایرانی خوشش میآید و شعر سعدی و مولانا میخواند و بچه ما هم از این آدم خوشش آمده، او را در خانواده قبول کنیم. تمام مخالفتها و تفاوتهای فرهنگی سرجای خودش، تفاوت فرهنگ، تفاوت دین و تفاوت سیاست. ولی ایا همنشینی در دنیای جدید، ازدواج در دنیای جدید را می توانیم کتمان کنیم؟ می خواهم بگویم این فیلم را الان نگاه کنید و ببینید که چقدر این فیلم نگاه رو به جلو داشته.
امیر قادری: جالب این جاست که در آمریکا، آثاری که قرار است پیشنهاد داشته باشند و رو به جلو حرکت کنند و دنیای نو را نمایندگی کنند، آنها بیشتر بر اساس تاثیر بر مردم ساخته شده اند، نه برای جشنواره و نه برای محافل روشنفکری. معنا جایی است که اتفاقا در حوزه نقد فیلم معمول قرار نمیگیرد. و حالا سریالها که اصلا ماجرا را وارد دنیای تازهای کردند. روشنفکرانهترین ایدهها برای مصرف گستردهترین بازار. این جریانی است که در جشنواره امسال اصلا غایب است.
علی معلم: اما یک فرق وجود دارد. آن جا خود نهاد و سیستم مرکزی پذیرفته که جلوی این کار را نباید بگیرد. اما اینجا هم نیروهای محفلی و هم نیروهای نظارتی و مدیریتی، جلوی این سینمای پیشنهاد دهنده را گرفت.
امیر قادری: اصلا هر وقت که می خواهد این اتفاق بیفتد، مثل ورود جوان ها و سینمای دیجیتال و سینمای بدون پروانه ساخت، دو جناح تا به حال بر سر قدرت ایران، دست به دست هم می دهند و تنها وقتی که کنار هم قرار می گیرند وقتی است که نخواهند یک جریان پیشنهاد دهنده و سازنده و تازهای بیرون بیاید. همه به دنبال ایناند که نقش اپوزیسیون ساز و اپوزیسیون را بر عهده بگیرند.
علی معلم: جالب است که فیلم سازان رسمی یا فیلم سازانی که خودشان را به دیدگاههای نظام نزدیک می بینند، در آنها ما بیشتر تلخ کامی می بینیم در آنها بیشتر نگاه منفی به جامعه می بینیم.
امیر قادری: معلوم است. چون فیلمساز ایدیولوژیک نمیتواند احساس شادی فردی داشته باشد. و امید از همین جا و از فردیت میآید. به هر حال شما وقتی نماینده بازدارندگی هستی، نمی تونی بدون بازدارندگی نگاه نکنی. این ذاتی می شود. خوشحالی با خلاقیت و تولید میآید.
علی معلم: برای این که هنرمندان ما محقر نگه داشته شده اند. ما جریان اصلی سینمای ایران را همواره محقر نگه داشته ایم. یعنی مثلا در اواخر دهه 70 یک مقداری این سینما می خواهد به جلو برود بلافاصله نیروهایی می آیند و جلوی این را می گیرند حتی. فیلم زیر پوست شهر رخشان بنی اعتماد، فیلم جریان اصلی سینمای ایران است. با مردم سخن می گوید. بهترین نمونه است . همین موقع شوکران هم هست. یعنی بعضی از فیلم ها دارند می روند به سمت خط جریان اصلی سینما در آن سالها. یا شام آخر فریدون جیرانی، و دو زن تهمینه میلانی. مثلا شوکران که میگفت یک اتفاق اقتصادی میافتد. ولی ما می تونیم نسبت بهاش آگاه باشیم . یعنی این تلخی همراه با یک پیشنهاد است که هزینه آن را باید کم کنید . سرمایه داری و ماشین کار که همه اینا 10 سال بعد معلوم شد.
امیر قادری: البته سرمایه داری نبود، همان شکل آشنای دلالی در اقتصاد ایران بود.
علی معلم: و این جزو عقب ماندگی های جریان نقد سینمای ایران است، که همه این فیلمها در زمان خودشان آنچنان مورد پسند قرار نگرفته اند ولی ده سال بعد معلوم شده چقدر فیلم های مهمی بودهاند که در جریان اصلی تولید شدهاند. چقدر فیلمای آینده نگرانه ای بودند. چقدر فیلمای هشدار دهنده ای بوده اند. باز از نمونههای آن سالها مثلا به من ترانه ۱۵ سال دارم رسول صدر عاملی نگاه کن. همهاش سینمای جریان اصلی بود ولی حالا صدر عاملی به ساخت چه کشیده شده؟ به فیلم در انتظار معجزه. پس اتفاقی که افتاده این بوده که این سینما اگر هم گاهی حرکت کرده به سمت نوعی از این سینمای مردمی و جریان اصلی، باز یک عدهای آمده اند و هنرمندانش را به سمت آثار سفارشی برده اند و آنها را خراب کرده اند یا اینقدر با فیلمها بد برخورد شده و از نظر اقتصادی شکست خورده اند. بنابراین آن سینمایی که می توانست ناخدا خورشید و شوکران بسازد اینها از بین رفتند. امسال کاملا سال مرگ سینمای جریان اصلی است. امسال برای کسی که می خواهد چشم انداز جمهوری اسلامی را تا این لحظه به دست بیاورد یک سال بسیار روشنگر، بسیار شفاف و بسیار تکان دهنده و هشدار دهنده است یعنی تمام وجه ها را با خودش دارد. تمام بیماری های سینمای ایران در این فیلم ها هست، همه مشکلات سینمای ایران در این فیلم ها هست و سالی است که ما بیشترین دوری را از مردم داریم یعنی بیشترین فاصله سینمای ایران با مردم امسال محقق شده. چرا حالا؟ چون محصول دو سه نوع جریان سیاسی است. یعنی جریان سیاسی دوران قدیم، جریان سیاسی جدید، جریان برآمده از دوران احمدی نژاد، جریان برآمده از پولهای کثیف و…
امیر قادری: حالا یک بحثمان هم همین سینمای نفتی و غیر نفتی است که چقدر این اصطلاح ما در یکی دو سال گذشته، رواج پیدا کرد، و چه قدر زود دارد بحثاش بسته می شود. چون به همین سرعت از جریان فیلمهای نفتی، داریم وارد جریان فیلمهای تولید شده با پولهای غیررسمی و دلالی و یواشکی میشویم. فیلمهایی که تهیه کنندگانشان از فروش فیلمهایشان پولدار نشدهاند.
علی معلم: نه مردم و نه نظام . یعنی حتی منفعت نظام هم در ساخت این فیلمها در نظر گرفته نشده.
امیر قادری: منفعت نظام البته در نظر گرفته شده، به شرطی که نظام را متشکل از مجموعه ای از محافل خاص ببینیم، اما اگر دنبال تعریف امنیت ملی هستیم که از این فیلمها به دست نمیآید.
علی معلم: ببین من اگر مدیر باشم با دیدن این صد و خورده ای فیلمی که امسال در هیات انتخاب دیدم، می توانستم بفهمم که دیگر چه کارهایی را نباید بکنم و سراغ چه کارهایی باید بروم.
امیر قادری: این قدر شرایط دنیا تغییر کرده و ما اینقدر خلاف جهت قبلی حرکت کردهایم که بیشتر از اینکه جشنواره بتواند به ما راه و روشی ارائه کند، بیشتر عبرت آموز است، اما در عوض فرصت خیلی خوبی هست که به هر حال به نقطه صفر برسیم.
علی معلم: من از سه گروه اجتماعی سینما را رصد می کنم. یکی مردم هستند که به عنوان ببینندگان سینما را رصد می کنند. آنها تکلیفشان را با رفتن و نرفتن به سینما مشخص می کنند و دموکراسی شان دموکراسی سر پایی است. در جا پول را می دهند یا نمی دهند. بخش دوم شامل نخبهگان جامعه هستند، اعم از نخبه گان سینمایی و غیر سینمایی و رسانه ای که اینها پیچیده ترند . دیگر مثل مردم نیستند. یک بخش هم حاکمیت است یعنی دستگاه حکومتی و نهادهای مربوط به آن. امسال هر سه گروه می توانند در آیینه جشنواره فجر، نتایج سیاست های فرهنگ و هنر کشور را ر این سه دهه گذشته رصد کنند. مردم می توانند تکلیف خودشان را مشخص کنند که از این فیلمها واقعا چند تایش برای انها ساخته شده. دستگاه رسانه ای هم می تواند رصد کند و اگر محفل گرا نباشد اگر قبیله گرا نباشد و حتی اگه نیمه مستقل هم باشد می تواند بفهمد که نتیجه این نوع نگاه به سینما و فرهنگ به کجا رسیده است . خود سینماگران می توانند رابطه خودشان را با مردم و اینده سینما جستجو کنند و ببینند آیا آن فرمایشات درونی انها و ان پولهایی که جذب کرده اند آیا به یک ارتباط سالم منجر شده یا نه. یا درس می گیرند یا سقوط می کنند.
امیر قادری: اما وجه خوش بینانه قضیه این است که ما در شرایطی هستیم که دیگه امکان انتخاب وجود ندارد. شرایط انتخاب مال دوران پول نفت بود. زمانهای که شما میگویید اگر ما مردم را انتخاب نکردیم و به نفع شخصی فکر کردیم یک پولی هست که از بالا می آید و ما را تغذیه می کند. اما وقتی که به نظر من سینمای ما دارد از دوران نفتی بودن خارج میشود، در دوران جدید دیگر انتخاب هم وجود ندارد. یعنی دیگه رسما باید بپذیرند این ویژگی های دنیای جدید را.
علی معلم: نه من بایدی در نظر نمی گیرم چون انسان اینقدر سخت ذلیل است که ممکن است به هیچ کدام از اینا توجه نکند. امیدوارم که دیگر اون پولها وجود نداشته باشه، ولی واقعیت اینه که اگر فیلم ساز می خواهد که بماند به این معنی که در میان مردمش بماند باید…
امیر قادری: من اعتقاد دارم تمام این عوارضی که شما می گویید به خاطر دوری از اقتصاد آزاد است.
علی معلم: نه سیاست هم اینو باید ببینه . سیاست و حاکمیت هم باید ببینه بعد از مدتها هی پول دادن و هبه دادن و ندادن اخرش با چی روبرو میشه، اخرش این سینما چی بهش میده.
امیر قادری: من به عنوان یک آدم خوش بین فکر می کنم که جریان جدید سیاست ایران هم فهمیده که مشکل چیست.
علی معلم: به هر حال الان این سه گروه چه گروه نخبه گان، چه حاکمیت و اقتصاد و چه مردم روبرو می شوند با چشم اندازی که هر کس بنا بر وسع خودش و بنا بر اختیاری که دارد می تواند موقعیتی را طلب کند که بفهمد آینده از آن چه کسی خواهد بود. عده ای ممکنه کاملا ناامید بشوند و بطور کامل ببرند مثل سینماهایی که دارند تعطیل می شوند. بعد هم ما باید ببینیم که نیروهای فکری جامعه چقدر خودشون را آماده کرده اند برای دورانی که پیش آمده و من متاسفانه باید بگم کمی عقب ماندگی در درک این پیچ تاریخی در بین سینما گران ما دیده می شود. نکته تاسف بار این جاست که کسانی که در سینمای ایران دارند وارد می شوند، باز شامل این ویژگیها هستند. حتی با وجد اینکه بعضی هاشون ادم های با استعدادی هم هستند.
امیر قادری: اما من فکر میکنم سیستمها، مقدم اند بر افراد با استعداد و تا وقتی که سیستم سینمایی سالم نباشد و متکی بر بازار آزاد، استعداد نمی تواند خودش را بر سیستم تحمیل کند. معدود نخبه گانی هستند که می تونند فراتر از سیستم فکر کنند و سیستم های آینده را بسازند. این جوانها هم باید در شرایط تازه قرار بگیرند.
علی معلم: شخصا در میان فیلمهای امسال که در هیات انتخاب دیدیم، هیچ نشانه ای مبنی بر ورود یک ذهن جدید به سینمای ایران من ندیدم. آسان سازی دیجیتال هم کمک کرده تا یک نوع سینمای شلخته موضوع محور غرغرویی را دنبال کنند که هیچ سپهر جدیدی هم برای تماشاگر ایجاد نمی کند الا اینکه برخی گروههای اجتماعی خودشان را به این فضایی که در بین جوان ها است کمی نزدیک تر احساس کنند. ولی بازم اون سینمای ایده آل را نمی بینیم که این موضوع را دو چندان خطرناک می کنه. اگه مثلا بیماری قبلی بود مشکل نبود ولی الان یک سری بیماری جدید هم به وجود آمده. من این را واقعا مهربانانه می گویم چون سینماگران همیشه فکر می کنند. لحن کسانیکه از بالا نگاه می کنند یک لحن حذفی و بدی است و احساس می کنند که خار و خفیف شده اند. اما من به عنوان یکی از افراد سینما خیلی دوست دارم که ما موجودات سالمی باشیم ، خودم و دیگران. بنابراین اگر چیزی را می شود گفت به این معنی نیست که آنها بی استعدادن و یا کلا مضمحل شده اند. به این معنی است که نتیجه این شده است از سمت مدیریت، نظارت، سرمایه داری ، عدم وابستگی به پول مردم ، رواج سینمای حرام، نتیجه اینها این شده، حالا چه باید کرد؟ اینجا باید طبابتی بشود البته بعضی وقتها هم بیمار باید خودش طبیب خودش باشد یعنی باید فکر کند که چه کارهایی را بکند و چه کارهایی را نکند تا یا این بیماری از بین برود و یا حداقل پیش روی نکند. حالا به نظر من این چند تا فیلم هم ظرفیت های ما را نشان می دهد هم ضعف های ما را ، ولی در اینکه همه گروهها در این ضعف ها دخیل هستند تردیدی نیست. یعنی کسی نمی تونه خودش را بکشد کنار که من نبودم. خلاصه اینکه سینمای حلال قربانی شده، این اصلا چیز پیچیده ای نیست. در سینمای حلال یک هنرپیشه معقول یک دستمزدی می گیرد مثلا می گویند دستمزد یک خانم یا اقای بازیگر 50 ملیون است. در سینمای حلال به هنرپیشه همان 50 میلیون داده می شود اما در سینمای حرام چه این پول از طریق پول عمومی تامین شده باشد چه از طریق رانت و فساد اقتصادی به این هنرپیشه 200 ملیون می دهند.
امیر قادری: دلیلش این است که مراجع ارزشگذار طبیعی نیستند. مراجع هنری و ارزشی سابق بر این تصمیم گیر هم تا به حال دو راه برای حفظ این راه داشتهاند. اول این که میگویند مردم، به عنوان مشتریان اصلی این محصولات، مبتذل پسندند. و ما اخلاق داریم و هنر سرمان میشود. بعد هم این که فیلم خوب که همان محصول کم هزینه هنری است که برای یک قشر نخبه و خاص و گروه محدود است این وسط قربانی می شود که باز هم اینچنین نیست . تاریخ سینما ثابت کرده که بیشترین این فیلمها توسط کمپانی فیلم سازی تولید شده اند.
علی معلم: بله. مثلا در حوزه غذا به وجود آمدن شاخه های بزرگ غذایی مثل مکدونالد به هیچ وجه نتوانست جلوی بیزینس های تک را بگیرد. الان استودیو دیزنی امسال 5 میلیارد دلار درآمد داشته . وقتی 5 میلیارد دلار درآمد داره می تونه 20 یا 30 تا فیلم مستقل هم بسازد که شاید در آنها هم یکی پر فروش شد.
امیر قادری: ضمن اینکه استعدادهای سینمای مستقل بعدا به خود سینمای اصلی کمک می کنند . الان 10 تا فیلم برتر امسال را ببینید که اغلب اینها قبلا سازندگان فیلم های مستقل بودند که سیستم از استعدادشون استفاده کرده است.
علی معلم: آینده از مسیر همین بحثی که داریم انجام میدهیم عبور می کند . یعنی منظره ای هویدا شده همه گروهها خودشون را نشان داده اند حالا اگر می خواهیم از این پیچ خطرناک تاریخی رد شویم پس باید به تجربه های جهانی نگاه کنیم . تجربه ما هست . تجربه کشورهای چپ بوده تجربه کشورهای فقیر بوده اینا رو با هم که نگاه بکنیم آینده از توش بیرون میاد. پتانسیلش هم در ملت ایران هست. یعنی مردم ایران پتانسیل و امکان ورود به جهان جدید را دارند و الان ایران گفتمان دوم دنیاست هم در حوزه اجتماعی هم در حوزه سیاسی و هم در حوزه میراث تاریخی فرهنگی فقط کافیه از این فرصت به دست آمده سینما بهره مند بشه . یه وقتی بین ایران و عراق فرق نمی گذاشتند من اینو دیدم . الان شما کسی نیست در دنیا که ندونه ایران فرقش با عراق چیه با عربستان چیه با افغانستان چیه . پس از این فرصت باید استفاده کنیم .
امیر قادری: پس بحث را اینطور جمع کنیم که همان طور که ما پایان یک تجربه هستیم پتانسیل ها و تجربیات و ظرفیت ها و امکانات اغاز یک تجربه کاملا جدید را داریم .
علی معلم: و یک نکته ای را فراموش نکنیم اونهایی که در این موقعیت چه سهیم بودن چه مغفول بودن چه مفعول بودن و چه قربانی بودن احساس نکنند که اونها فقط مقصر هستن و احساس کنند که دورانشان به پایان رسیده . حس مغفول ماندگی و عقب ماندگی بهشون دست نده
امیر قادری: مگه اینکه خودشون نخواهند با دوران جدید هماهنگ بشوند که دیگر کسی نمی تواند کمکشان کند.
علی معلم: اونایی که می خوان بازنشسته بشن به نظرم زودتر بازنشسته بشن برن ولی اونایی که تصور میکنند که این موقعیتی که فیلم سازی کرده اند موقعیت مطلوبی نبوده بشتابند تا در موقعیت جدید شرایط مطلوب فیلم سازی را پیدا کنند .
امیر قادری: تنها شرطاش به نظرم این است که هنرمند در شرایط تازه، خودش را از این شرایط بیرون بکشد که تامین کننده منافع دوران خاص باشد.
علی معلم: برای آدم های پر استعداد در شرایط جدید قطعا جایی هست و برای بی استعداد ها قطعا جایی نیست.