روزی نیست که در صفحات نشریات و سایت ها و خبرگزاری های مختلف، بحث و حرفی از زیر پا گذاشتن یکی از ظواهر اخلاقی، تربیتی و عرف های اجتماعی توسط یکی از دست اندرکاران حرفه نمایش (به همراه عکس!) چاپ نشود. یا شایعه ای پیرامون خصوصی ترین زوایای زندگی و بحران های خانوادگی یا شکست های آنان در زندگی به گوش نرسد. اگر دست اندرکاران معروف حرفه ی نمایش در ایران را به زور به عدد یکهزار ارتقاء دهیم، سهم این دوستان از جامعه ی ایرانی هفتادوپنج میلیونی نمی دانم چه کسری از رقم های اعشاری می شود. اما جامعه ای که فرصت روبه رویی با بحران های مختلف در اقشار متنوع اجتماعی را نمی یابد و ریاکارانه خود و اعمال اش را پشت چهره های معروف پنهان می کند، چگونه می تواند از بحران ها، راه حل بسازد؟ صرفاً با فرافکنی و بالا بردن پرچم پربیننده شدن ابتذال ظاهری و پنهان شدن ابتذال واقعی؟ به رقم بیننده های اینگونه خبرها در اینترنت نگاه کنید. هر خبری در این زمینه ها، پربیننده ترین است؛ از حکم شلاق یک گوینده ی ساده ی تلویزیون تا عکس مکش مرگ مای یک آدم، تا شایعات پیرامون مرگ و زندگی و ازدواج و طلاق… و اظهارنظرهای فاضل مآبانه قدیس های قلابی در محکومیت همه. به راستی افراد مشهور مرغ عزا و عروسی کدامین بحران های اجتماعی اخلاقی جامعه هستند؟!