علی معلم، هم مجری برنامههای سینمایی بوده و هم در حال حاضر روزنامهنگار و تهیهكننده سینماست، او در گفتگو با هفت صبح به نقد برنامههای سینمایی تلویزیون و اشتباهات فروان ساختاری و اجرایی آنها پرداخته است.
برای صحبت در باره برنامه هفت خیلی گزینهها روی میز بودند، هم منتقد و هم سینماگر. اما حقیقت این است كه با توجه به شرایط امروز تلویزیون و نگاه به تمام محدودیتهای ممكن در ساخت و پخش یك برنامه باید كسی را پیدا میكردیم كه هم تجربه كار در تلویزیون را به صورت جدی داشته باشد، هم در زمینه سینما صاحب نظر باشد و هم در سینما فعالیت كرده باشد تا یك طرفه به قاضی نرفته باشیم. این شد كه به علی معلم رسیدیم. معلم سردبیر ماهنامه سینمایی دنیای تصویر است كه از قدیمیترین مجلات سینمایی پس از انقلاب محسوب میشد، او تا به حال فیلمهایی چون آل، گاو خونی و ازدواج به سبك ایرانی را تهیه كرده و در دهه هفتاد هم مجری برنامه سینما اندیشه بود كه بسیاری از فلیمهای مطرح سینمای ایران و جهان را با حضور كارشناسان سرشناسی مورد نقد و بررسی قرار میداد. ضمن اینكه معلم در هر دو سری برنامه هفت هم به عنوان كارشناس حضور داشته و این میتواند بحث جانبداری و سوتفاهمهای احتمالی را هم كاملا از بین ببرد. البته معلم معتقد بود كه صحبتهای او در مورد كل برنامههای سینمایی در تلویزیون است كه خب سرآمد همه آنها هم برنامه هفت محسوب میشود. و سئوالاتی هم كه ما از او پرسیدیم با محوریت برنامه هفت بود. در ادامه صحبتهای معلم در خصوص نقاط ضعف برنامههای سینمایی ایران را میخوانید.
تقسیم بندی اشتباه مخاطب
متاسفانه در اكثر برنامهها، برنامهسازان مردم را به دو دسته تقسیم میكنند. آنهایی كه اصطلاحا از دماغ فیل افتادهاند و باید در مورد هگل و نیچه برایشان حرف زد و مردمی بسیار عامه كه به بحث رنگ موی آدمها اهمیت میدهند! این وسط واقعا برنامهسازانی وجود ندارند كه بتوانند با خلاقیت به گونهای برنامه بسازند كه قشرهای متفاوت مردم با سلایق گوناگون را پای تلویزیون بنشانند. مثلا همین برنامه هفت اوایل و در زمان فریدون جیرانی برنامهای خیلی ژورنالیستی و از نظر جذابیت سطح پایین بود اما پس از مدتی مسیر خودش را خوب پیدا كرد و وارد گفتمانی شد كه از سبزی فروش تا نماینده مجلس دوست داشتند پای برنامهاش بنشینند.
جذابیت؛ یكی از شروط اصلی مجری
در یك برنامه سینمایی موفق یك شخصیت سینمایی باید مجری باشد، مردم اول باید باور كنند شما به موضوعاتی كه حرف میزنید اشراف كامل دارید و حتی نسبت به مهمانهای عادی برنامه هم از شناخت كاملی برخوردار هستید. نكته بعدی برای موفقیت یك مجری هم رابطه صمیمانهاش با مخاطبین است. رابطه صمیمانه هم تعارف كردنهای معمول كه بگویند «قربان شما» و «فداتون بشم» نیست، رابطه صمیمانه زمانی به وجود میآید كه مخاطب احساس كند مجری با او صادق است و آنچه به او میگوید و آنچه به آن اعتقاد دارد یكی است. ضمن اینكه مجری شرایط مهم دیگری هم دارد. شرایطی مثل چهره جذاب، صدای خوب و شخصیت كاریزماتیكی داشته باشد. به هر حال اولین و بیشترین برخورد مخاطب در یك برنامه با مجری است و اینها میتوانند در كنار سواد مجری، نگاهی كه برنامه حاكم است، اعتبار مهمانهایی كه به برنامه میآیند و ساختاری كه برنامه دارد یك برنامه سینمایی را موفق كند.
بیاعتمادی مخاطب به برنامههای سینمایی
در همه جای دنیا وقتی مدیران ببینند كه مردم با برنامهای ارتباط برقرار كرده اند دست به تركیب آن برنامه نمیزنند. به همین علت هم شما میبینید افرادی چون اپرا وینفری چرا دست نمیزنند؟ چون میدانند مردم خیلی سخت اعتماد میكنند و اگر این اعتماد به دست آمد نباید آن را مفت از دست بدهند. حالا مردم چطور به مجری اعتماد میكنند؟ از طریق حرفهایی كه میزند. مثلا یك مهمان به برنامه دعوت میكند، نوع سئوالاتی كه از او میپرسد، جوابهایی كه از او بیرون میكشد و فرصتی كه برای حرف زدن به او میدهد مخاطب را جذب میكند. شما نمیتوانید یك نفر را به تلویزیون بیاورید و او را مضحكه كنید یا بازی دهید، مردم این را میفهمند و از شما دوری میكنند. در بسیاری از همین برنامهها میبیند كه یك نفر را میآورند كه فقط جای خالی صندلیهایشان را پر كنند، تا طرف قصد حرف زدن دارد هم حرف او را میبرند، تلفن وصل میكنند، آیتم پخش میكنند و الی آخر. مردم این چیزها را میفهمند و آن را یك نوع بیادبی میدانند.
عدم اشراف كامل به سینما؛ مشكل اصلی مجریان
در برنامههای سینمایی فعلی تلویزیون متاسفانه مجری نسبت به موضوعی كه مطرح میشود اصلا احاطه كامل ندارد و از همه بدتر این است كه مثلا مجری یك نوع سینمایی را میپسندد و از طریق فرصتی كه با در اختیار گرفتن آنتن دارد میخواهد آن را به خورد همه بدهد. متاسفانه خیلیها یادشان میرود كه یك برنامه تلویزیونی كه قرار است متعلق به همه و نه یك قشر خاص باشد از لحاظ جهتگیری نباید از تعادل خارج شود. این دیدگاه چكشی كه بنشینیم جای مردم و بگوییم همه از این مدل فیلم میپسندند و ساختار و حرف برنامه را هم تمام و كمال بر محور همان نوع خاص سینما بنا كنیم اشتباه است. یك تهیهكننده، مجری یا سردبیر یك برنامه سینمایی باید به این چند صدایی بودن معتقد باشد و الا پس از مدتی برنامهاش میشود مثل برنامههای فعلی تلویزیون در خصوص سینما.
انتخابهای نادرست منتقدان و كارشناسان مهمان
انتخاب درست منتقد و كارشناس هم از وظایف یك برنامه سینمایی است كه متاسفانه مدتهاست به دست فراموشی سپرده شده. مگر میشود دست هر كسی را كه از كنار استودیوی برنامه رد میشود گرفت و به عنوان مهمان و كارشناس به برنامه آورد و نظریاتش! را به خورد مخاطب داد؟ شما نگاه كنید آدمی را به عنوان منتقد سینمایی به برنامهای میآورند كه در خصوص چایی ندادن در جشنواره فجر روی آنتن تلویزیون حرف میزند. خب این موضوع به مردمی كه در شهرستانهای كوچك و دور افتاده زندگی میكنند و برنامه را میبینند چه ربطی دارد؟ یا مثلا ادبیات برخی آدمها كه برنامههای سینمایی میآیند ادبیات كوچهبازاری است. به این جور آدمها كه نباید تریبون داد تا حرف بزنند. منتقد یا كارشناس باید مرزی را رد كرده باشد كه بتواند در یك برنامه حضور پیدا كند و حرف بزند. به نظرم این حرف كه میگویند كه اگر جای آدمهای مهم و سرشناس در یك برنامه تلویزیونی خالی است به این دلیل است كه آنها دوست ندارد به تلویزیون بیایند كاملا بهانه و توجیه است. والا اگر برنامه درست و درمانی وجود داشته باشد كه مهمانهای سرشناس بدانند قرار نیست در آن برنامه عامدانه تخریب شود یا اگر یك آدم سرشناس مطمئن شود با حضورش در برنامه حرفها و بحثهای مفید و جذابی شكل میگیرد قطعا روی خوش نشان میدهند.
مهمترین وظیفه یك مجری
وظیفه یك مجری در یك برنامه سینمایی علاوه بر اجرای درست برنامه این است كه كاری كند تا نظریات مختلف از طیفهای گوناگون فیلمساز به درستی و با رعایت عدالت كامل به مخاطب ارائه شود و مخاطب خودش تصمیمی بگیرد حرف كدام طیف را قبول كند و سلیقهاش را به سمت كدام طرف سوق دهد. ضمن اینكه مجری باید بداند كه چه حرف هایی مهمل و بیهوده است. یك سری حرفها كه فقط باعث ایجاد حاشیههای تو خالی میشود و معمولا هم از یك سری ذهن بیمار بیرون میآید. خب مجری باید بتوند از بیان آنها هم توسط خودش و هم توسط مهمانان برنامه جلوگیری كند.
تضاد بین برنامه ساز و تلویزیون
یك نكته مهمی كه شاید علت ضعف برنامههای سینمایی باشد این است كه مجری و تهیهكننده یك برنامه سینمایی یك چیزی میخواهند و تلویزیون و مدیرانش دستور اجرای چیزی كاملا برعكس و متفاوت با آن ذهنیات تهیهكننده و مجری میدهند. تلویزیون ما همچنان میترسد در زمینه سینما وارد بحثهای جدی شود. فرق برنامههای سینمایی و ورزشی هم همین است، ورزش بار اجتماعی و سیاسی آن چنانی ندارد ولی سینما به شدت این قابلیت را دارد. این هراس باعث میشود كه هر چه برنامههای سینمایی خنثیتر باشد مدیران تلویزیون راضیتر شوند. این وسط مردم اگر نبود صداقت و سفارشی بودن در یك برنامه را احساس كنند به تماشای آن نمینشینند. اینجاست كه میزان توانایی یك تهیهكننده یا مجری مشخص میشود. زمانی كه بتواند هم رضایت مدیر بالادست خود را تامین كند و هم خوراك مناسبی به مخاطبش دهد. به همین دلیل هم اگر یك برنامه سینمایی مخاطب ندارد یا مخاطبش كم میشود هیچ دلیلی ندارد جز این كه برنامهساز، مجری و حتی كارشناس و مهمان برنامه كار خود را بلد نیست. اگر هم چنین برنامهسازی پیدا شود و برنامه درستی را كه گفتم بسازد و بعد تلویزیون جلوی كارش را بگیرد باید گفت تلویزیون كارش را بلد نیست.
اشتباهی به نام تخریب و تشویق برنامهریزیشده فیلمها و فیلمسازان
كدام برنامه معتبر تلویزیونی را در جهان سراغ دارید كه یك مجری باشد، فیلمساز را بیاورند و یك منتقد را جلوی او بگذارند تا فیلم را نقد كند. خیلیها معتقدند این كار را میكنند تا فیلمساز از فیلمش دفاع كند. این اشتباه است. یا باید فیلم نقد و بررسی شود كه آن كار وظیفه منتقد موافق و مخالف فیلم است یا باید با كارگردان گفتگو شود. این اشتباهی است كه متاسفانه در برنامههای سینمایی مثل هفت باب شده است. مگر یك برنامه سینمایی مسابقه كشتی است كه بین فیلمساز و منقد مسابقه میگذارند تا ببیند چه كسی در بحث پیروز میشود؟ اینجا بحث سینما و فرهنگ یك كشور است. متاسفانه وقتی الگوی برنامهسازی برای سینما الگویی شبیه برنامه نود در ورزش باشد نتیجهاش همین میشود. مگر بحث قرمز و آبی در فرهنگ مطرح است كه بخواهیم برای گونههای مختلف فیلمسازی طرفدار و مخالف جمع كنیم؟ قرار نیست در بحث فرهنگ كسی را شكست بدهیم و طیفی را پیروز كنیم. یك برنامه سینمایی باید جایی باشد كه بحثهای درست در آن شكل بگیرد نه این كه آدمها بنشینند و با هم دعوا كنند تا حقانیت! خود را اثبات كنند. یك برنامه سینمای باید كاری كند كه مخاطب نسبت به یك فیلم، فضا و مفهوم آن آگاه شود نه اینكه محلی شود برای تخریب یا بالا بردن یك فیلم و فیلمساز.
مجری فراتر از سلام و خدافظی كردن است
خیلیها میگویند خب در یك برنامه سینمایی ما دو تا مهمان درست و حسابی بیاوریم كافی است. در حالی كه این از پایه غلط است، محور چنین برنامههایی مجری است. اگر یك مجری غلط باشد آن وقت نمیتواند تشخیص دهد چه حرفی درست است و چه حرفی اشتباه. كدام بحث را مهمانها ادامه دهند و از به وجود آمدن چه مكالماتی جلوگیری شود. یك مجری غلطو بیسواد نسبت به سینما اجازه شكل گرفتن یك بحث درست را نمیدهد چون سواد كافی ندارد كه بتواند مكالمات بین مهمانها را مدیریت كند. مثل این میماند كه شما مجری یك برنامه اقتصادی باشید و هیچی از اقتصاد ندانید، بهترین مهمانها را هم كه بیاورید فایدهای ندارد چون شما توان مدیریت بحث و جمع كردن و به نتیجه رساندن آن را را به علت عدم احاطه بر موضوع ندارید. مجری یك برنامه وظیفهاش بیشتر از تایم دادن به مهمانها و سلام و خداحافظی كردن است. همین میشود كه بازیگر میآید در مورد فلسفه بشریت حرف میزند، بحث همه نیمهكاره رها میشوند، حرفهای خارج از موضوع بسیار زیاد میشود، راه برای تخطئه و توهین به افراد مختلف باز میشود و غیره و ذالك. اینها همه به عدم توانایی یك مجری برمیگردد.
بیربطی بحثهای كلان سینما به مخاطب
بسیاری از بحثهای كلان و دهنپركنی كه در برنامههای سینمایی میشود واقعا به درد مخاطب نمیخورد، اصلا ربطی به مخاطب ندارد. یك برنامه سینمایی كه مخاطب عام دارد باید با استناد به اتفاقات روز سینما بحثهای مختلف را شكل دهد. اصلا هنر برنامهساز این است كه بحثهایی پیدا كند كه بتواند از طریق مطرح كردن آنها عامترین مخاطب را هم جذب كند و در عین حال مخاطب پیگیر سینما را هم پای برنامه نگه دارد. نه این كه بدون هیچ توضیح قبلی و اولیه به مخاطب در خصوص اینكه این بحث اصلا چه اهمیتی دارد یك ساعت دو نفر بنشینند و در مورد موضوعی نامفهوم و كلی بحث كنند. در یك كلام همان اندازه كه مخاطب خاص سینما در یك برنامه سینمایی اهمیت دارند مخاطب عام هم دارای اهمیت و جایگاه بالایی هستند. این همان ویژگی مهمی است كه میتوان اسمش را تربیت و آگاه ساختن مخاطب نسبت به سینما نام گذاشت. و تقریبا تمام برنامههای سینمایی ما فاقد این ویژگی هستند.
رویاییپردازی اشتباه برنامههای سینمایی
این كه یك برنامه سینمایی بخواهد آدمهای مختلف سینما را با نظرات گوناگونی كه دارند به ادبیاتی درست در بحث و گفتگو برساند كار بسیار خوب و درستی است اما این كه ما بخواهیم صرفا آدمهای مختلف از جریانهای متفاوت سینما را بدون توجه به ادبیات و سوادی كه دارند با صلح و صفا! در كنار هم قرار دهیم، هم كار اشتباهی است هم خیلی رویاپردازانه است. مگر مجری یك برنامه سینمایی معلم اخلاق است كه بخواهد مهربانی بین آدمها را ترویج كند؟ قرار دادن یك الگوی نصیحتمابانه برای یك برنامه سینمایی غلط است. بهترین كاری كه یك برنامه سینمایی میتواند بكند ترویج گفتمان درست و توام با احترام بین آدمها در سینماست كه میتواند تاثیر بسیار مثبتی روی آدمهای عادی جامعه هم بگذارد.