English
یادداشت‌هایی از یك دوران سپری‌نشده – فصل دوم
۱۳۹۱/۰۳/۰۱ | ارسال شده در دسته: دسته‌بندی نشده

یادداشت‌هایی از یك دوران سپری‌نشده – فصل دوم

فرهنگ و غیره و ذالك‌!

ویدیو: … گفتنی امّا‚ بسیار است
در جهان بی‌مرز كنونی كه از آسمان هر بخش آن امواج متعدد ماهواره‌ای می‌گذرد و از هر قطعه خاك مرزهایش می‌توان (چه به طریق قانونی و یا با تمهیدات بی‌انتهای قاچاق‌) هزاران فرآورده و محصول فرهنگی را عبور داد‚ تنها مرز دارای كاركرد راستین نفی و نهی <مرز فرهنگی‌> است‌‚ كه فقط با تا›مین نیازهای سالم و برنامه‌ریزی دقیق در اثبات برتری و سلامت تا›مین می‌شود. این تنها محدوده‌ای است كه در مسایل حیاتی آزمایش درستی خود را بارها و بارها در معرض تماشا قرار داده است‌.
مجاز كردن وجود دستگاههای موجود ویدیو و اتخاذ سیاست و تدابیر لازم در تدارك‌‚ تهیه و تولید فیلم و نوارهای ویدیویی از طریق موœسسه رسانه‌های تصویری‌‚ بدون شك در صورت جدی گرفتن آن از سوی مسئولین فرهنگی یك گام درست‌‚ اندیشیده و به سامان است كه علاوه بر جلوگیری از اتلاف وقت و توان مالی و انسانی نیروها و عوامل اجرایی كشور در مبارزه با استفاده و بهره‌گیری از یك رسانه مهم و همه‌گیر‚ در راه اعتلای فرهنگ تصویری جامعه نیز نقش مثبتی را ایفاء خواهد كرد.
لیكن باید توجه داشت كه در جوار آزادسازی مشروط و پخش نوارهای انحصاری دولتی و مجاز‚ نكات مهم و پیچیده‌ای وجود دارند كه نگرش ژرف به ابعاد مختلف و تبعات طبیعی آن‌‚ از جمله وجود نارسایی و ضرورت ایجاد توازن تولید با تقاضا در زمینه‌های كمّی و كیفی‌‚ برای حصول بهره‌ی دلخواه از این گام مثبت و قابل تقدیر‚ اهمیتی همپای مجاز كردن آن دارد.
اعلام عرضه 400 فیلم مجاز (كه به نظر می‌رسد امكان اجرای آن درحد توزیع 200 فیلم ایرانی و 200 فیلم خارجی دست كم در نخستین سال عملاً دشوار باشد) با این استدلال كه <اگر هر مصرف كننده از دستگاه بخواهد شبی یك فیلم ببیند در سال 365 فیلم خواهد شد>‚ به سبب لحاظ نكردن دو حقیقت ساده در محاسبات متولیان و مسئولان امر موجب شگفتی می‌شود.
نخست این حقیقت كه مصرف كنندگان قطعاً بسیاری از فیلمهای ایرانی و خارجی ارائه شده را قبلاً از طرق دیگر تماشا كرده‌اند و دوّم حق گزینش و اعمال ساده آن در انتخاب فیلم دلخواه از سوی مشتریان‌.
چنین برخوردی با قاطع انگاشتن <ندیده شدن 400 فیلم ارائه شده‌>‚ این نگرانی را ایجاد می‌كند كه با مسئله سنجش متوسط پذیرش مردم به گونه‌ای تحقیقی برخورد نشده است‌. وحقیقت ساده‌تر اینكه حتی در بازار توزیع غیر مجاز كنونی كه غالباً به عرضهœ آثار جدید خارجی و فیلمفارسی‌های سابق می‌پردازد‚ اجاره دهنده و فروشنده فیلم نمی‌تواند در سال با كمتر از پانصد عنوان فیلم به كار خود در یك محدوده كوچك ادامه دهد‚ زیرا مسئله اصلی انتخاب بر طبق سلیقه مطرح است و بازدیدن آثار ویدیویی امری بسیار محدود و بركنار از دایره شمول عام است‌.
بسنده نبودن چهارصد عنوان فیلم‌‚ خصوصاً در مورد فیلمهای ایرانی كه حتی جاذبه‌ی بازبینی مجدد به سبب دوبلاژ نیز برای آنها وجود ندارد‚ در صورت مصادف شدن با تشدید و تعمیق مبارزه با ارائه فیلمهای غیر مجاز (آنچنان كه از قرائن و شواهد و لایحهœ ارائه شده به مجلس نیز می‌توان دریافت‌) موجب افزایش بهای كرایه و فروش نوارهای غیر مجاز شده و كار خلاف قانون سودآور دیگری نظیر خرید و فروش مواد مخدر و كوپن تقلبی و ارز (كه مسلماً مجازات‌های سنگین‌تری نیز دارند) تعمیم بیشتری پیدا خواهد كرد.
اتخاذ سیاست مجاز كردن ویدئو و تهیه و تدارك برای آن‌‚ نشان‌دهنده سلامت فكر و درك یك ضرورت ملی است‌. آشكار است كه بهترین و زیباترین شكل تشدید مبارزه با آثار ضدفرهنگی ایجاد تا›ثیر مثبت با ارائه آثار جذاب‌‚ سرگرم‌كننده و فاقد هرگونه جنبه‌های آموزشی شعارگونه و سطحی است‌. موœسسه رسانه‌های تصویری در این امر خاص وظیفه‌ای بسیار خطیر و مهم بر عهده دارد تا با بسیج حداكثر توان هنری و فرهنگی كشور‚ اتخاذ روش كاری اندیشیده و جدی گرفتن كار تهیه‌ی آثار ویدیویی با عنایت به چند سر فصل حائز اهمیت زیر (در صورت پذیرفتن اهمیت‌شان‌)‚ خود به خانه اهل فرهنگ و هنر تبدیل شود.
1 – تمركز بر ارائه نوارهای تفریحی و آثار سینمایی در كنار توجه به تولید و تكوین نوارهای آموزشی و ورزشی‌.
2 – تولید سریع و گسترده آثار داستانی و برنامه‌های جذاب در زمینه‌های مختلف كه علاوه بر جذب توده‌های وسیع مردم‌‚ عاملی برای اشاعه فرهنگ ملی و سنت‌های پایدار مردم ما نیز باشند.
3 – توجه به كیفیت آثار داستانی ارائه شده تا حدی كه این نوارها نسخه دسته دوّم سریال‌های تلویزیونی اشاعه دهنده‌ی بی‌فرهنگی و لمپنیزم نشود. با عنایت به این نكته كه نوار ویدیویی سریال تلویزیونی نیست كه مردم بر حسب عادت‌‚ مجانی بودن ظاهری استفاده از آن و نداشتن وسیله تفریحی دیگر‚ اجبار به تماشای آن داشته باشند.
4 – فراخواندن نیروهای ارزندهœ نویسندگان‌‚ فیلمسازان و تهیه كنندگان كارآشنا و دارای دانش حرفه‌ای معقول كه بتوانند موجب اعتبار آثار هنری و زمینه‌ساز پیدایش بازار خارجی نیز شوند‚ از زمینه‌های مهم دیگری است كه باید به آن توجه شود.
5 – استفاده از نیروهای جوان‌‚ مستعد و آگاهی كه به دلایلی به عرصه‌های سیما و سینما راه نیافته‌اند. و همچنین بهره‌گیری از مشاوران كارآگاه كه زمینه‌های مختلف امور را مطالعه كنند و راهنما و راهگشای مدیران باشند.
سخن آخر اینكه اجرای شتابزده پروژه‌ای بزرگ نه تنها مانع دستیابی طراحان آن به اهداف عالی می‌شود بلكه زمینه‌ساز آثار و تبعات منفی دیگری نیز خواهد شد. پس دوستان محترم مسئول‌‚ نخست چاه را بكنیم سپس‌…

انتقاد می‌كنیم پس نیستیم‌!
چقدر لذت‌بخش است كه آدم به كاری مثل نقد هنری مشغول شود و كمتری تا›ثیری كه از كارش می‌تواند ببیند سرگرمی مسئولان و اهل سینما باشد! واقعا باعث خرسندی است كه آدم چندین و چند سال راجع به برخی مسائل سینما ادله بیاورد و شاهد از غیب برساند و كلّی مدرك رو كند‚ آن وقت انگار نه انگار‚ همه چیز برمی‌گردد سر جایش و نه تنها تغییری در مسائل به وجود نمی‌آید كه همه چیز هم دوباره از سر تكرار می‌شود. كلی حرف و بحث راجع به آثار اصل و بدل می‌زنیم و عده‌ای نكوهش و گروهی ستایش می‌شوند‚ اما خوشبختانه آن نكوهش شنوندگان درستكار به قله‌های بالاتر می‌رسند و آن ستایش‌شوندگان نابكار به سزای اعمال‌شان می‌رسند! واقعا عمل لذت‌بخش و مفرحی است این كار نقد و انتقاد! جای شما خالی‌‚ وقتی می‌بینند حرف‌هایتان درست است كار خراب‌تر می‌شود‚ یكهو شما ناپدید می‌شوید‚ راحت و آسوده‌‚ می‌توانید تا ابد بنویسید و تحلیل كنید! چقدر دوست‌داشتنی است این كار نقد!

فرهنگ پژوهش در سینمای ایران
كاستی‌ها و ضرورت‌ها
یكی از كاستی‌های عمده جامعهœ فرهنگی و هنری سرزمین ما نقص پژوهش و تحقیق علمی و آكادمیك است‌. جستجو و كوشش و كندوكاو در شناخت و ریشه‌یابی انگیزه‌های درون‌ساختاری گسترش آثار انقلاب صنعتی در ایران‌‚ بدون توجه به عضو اصلی پیكره این پدیدهœ تكنولوژیك در فرصت این مقاله و از وظایف مقولهœ ما نیست‌. امّا در مورد سینما كه آمیختگی گسست‌ناپذیر آن با فرهنگ و هنر و فن‌سالاری انكارنشدنی است‌‚ پژوهش و تحقیق نه یك امر تفننی و باری به هر جهت بلكه وظیفه‌ای حیاتی و هم‌ارزش با تمامیت وجودی این هنر است‌.
ورود سینما به ایران متا›سفانه با شناخت گسترهœ وسیع كاربردهای فرهنگی و دریافت تا›ثیرات اجتماعی آن همراه نبود. سینما از همان ابتد در ایران ابزاری برای ایجاد <مشغولیت‌> و تفنن صرف بوده و نه هنری برای طرح و پاسخ به هزاران <دلمشغولی‌>. و طبیعی است كه هیچ سازمان و نهاد فرهنگی اصیلی نیز در اندیشه ایجاد و اجرای برنامه‌های پژوهش در زمینه یكی از ابزارهای ساده <تفنن‌> و تفریح‌‚ دست كم در اولویت نخست برنیامده است‌.
سینمای ایران همواره با دخالت همیشگی نهادهای غیرمسئول روبرو بوده و در نتیجهœ عدم رشد صنعتی نتوانسته همچون كشورهای پیشرفته در این زمینه نیز دستگاه‌های پژوهش و ارزشیابی خاص خود را پیدا كند.
كمپانی‌های فیلمسازی و موœسسات وابسته به آنها در كشورهای صاحب صنعت سینما در كنار تولید انبوه فیلم‌‚ دستگاه‌های ارزشیابی و عیارسنجی خاص خود را دارند و به همین جهت چه از جنبه اقتصادی و صنعتی و چه به لحاظ محتوایی و فكری‌‚ توانسته‌اند به مرزهای پیدا و افق‌های مشخصی برسند و طبیعی است كه اهداف منطبق با فرهنگ و سیاست خود را نیز دنبال كنند.
امّا وظیفهœ فراموش شده پژوهش‌های جدی در سینمای ایران در حیطه برخی از دستگاه‌های مربوط باقی مانده و سرنوشت تحقیق در زمینه‌های گسترده فرهنگی هنری متا›سفانه در سناریوهای ژنده و از كار افتاده و ارائه آمارهای غریب و ناموœثر محصور مانده است‌. طبیعی است كه موœسسات مستقل فیلمسازی هم از آنجا كه با سیاست‌های مشخص و مدون و تحقیق‌شده‌ای روبرو نیستند و بعضاً خود نیز فاقد تفكر لازمه برای رشد یك صنعت ملی هستند‚ در این عرصه فعالیتی نداشته‌اند.
در كشوری كه سالانه چندین جشنوارهœ مستقل سینمایی برگزار می‌شود‚ در كشوری كه با تمام راهبندهای راستین و تصنعی هنوز هم ده‌ها فیلم سینمایی ساخته می‌شود و مسئولان فرهنگی آن به ضرورت وجودی سینما و رشد و توسعهœ آن به عنوان یك ضرورت فرهنگی تعیین‌كننده اعتقاد دارند‚ متا›سفانه هیچ تحقیق جدی و قابل عرضه‌ای كه بتواند حتی در نگرش‌های اجرایی مسئولین تا›ثیرگذار باشد‚ انجام نشده است‌. آیا اغتشاش و سردرگمی در برخی از سیاست‌گذاریها را نمی‌توان به دلیل كمبود پژوهش‌های عمیق در عرصه‌های مختلف سینمایی ایران و جهان دانست؟ برخی از مشكلات صنعت سینما با تغییرات اداری و جابجایی مصادر امور نمی‌تواند سامان گیرد و تا این بخش از سینما‚ در كشوری كه ساخت فیلم در آن قدمتی بلند دارد‚ فرجام شایسته‌ای نیابد سینمای ما در مسیر واقعی و جدی <صعودی‌> قرار نخواهد گرفت‌.
خلاصه كنم‌. تا امر پژوهش علمی و متكی به منطق و نه سیاست‌های گذرا جدی گرفته نشود جز تعدد تصمیم‌‚ تنوع اجرا‚ تكرار خطا و پرهیز از صواب (كه قطعاً ناآگاهانه است‌) و دلخوش كردن به تبلیغات و سروصداهایی كه حتی آنها نیز از جانمایه علمی و منطق پی‌گیر پژوهشی بی‌بهره‌اند‚ هیچ نخواهیم داشت‌.

اندر حكایت اقتصاد مقایسه‌ای
و احوالات فرهنگ و چاپارخانه و نوشابه‌!
پیش از این در گذر از ناملایمات اقتصادی كه برای هر صاحب جریده‌ای در این روزگارِ مقایسه اجناس‌! قابل لمس است‌‚ گفته‌ایم و شاید بسیار. اما این بار این شركت پُست بود كه دست‌مان را به قلم تحریص كرد! یكی از مقامات این شركت جلیل‌القدر و زحمتكش در مصاحبه‌ای امر رساندن یك نامه یك ورقی را با ساخت یك نوشابه مقایسه فرموده و نتیجه گرفتند كه این كار هیچ از آن كم ندارد. از این مقایسه‌ها این روزها زیاد به گوش می‌رسد (البته در محاورات مردم عامی‌‚ نه در اظهارات یك مسئول‌) كه راننده می‌گوید شما كه گوشت را كیلویی فلان قدر می‌خرید چرا برای دادن یك پنجاه تومانی ناقابل برای یك مسیر چند صدمتری بحث می‌كنید و الی غیرالنهایه‌!
اجازه بدهید ما هم اندكی به درد خود بپردازیم و سئوالی مطرح كنیم‌‚ در شرایطی كه قیمت یك مجله با میزان كاغذ سفیدی كه برای آن خریده می‌شود برابری ارزی ندارد‚ در زمانی كه قیمت یك جریده شریفه با یك پاكت سیگارت حتی پر شده در بنگال یكی است‌‚ درحالی كه برخی حاضر نیستند به اندازه پولی كه خرج خرید پفك می‌كنند‚ در راه كسب اطلاعات و دانش هزینه صرف كنند و در اوقاتی كه درآمد نویسندگان و هنرمندان جامعه در یك سال به اندازه درآمد یك روز یك بنكدار كاغذفروش نیست‌‚ چرا همه سعی در گرفتن سهم خود از فرهنگیان دارند و سودای جیب خالی پاره كردن را؟
حضرات پستخانه بابت رساندن مجله‌ای در ایران مبلغی و در خارج مبلغی دیگر را درخواست می‌كنند‚ اتحادیه محترم موزعین درصدی مشخص از بهای هر مجله پخش شده را اخذ می‌كنند و گرامیان دكه‌دار كه برخی‌شان از مجلات برای تزئین غرفه‌های فروش آدامس و سیگارت و… استفاده می‌كنند‚ درصدی دیگر را و كاغذفروشان عزیز نیمی از بهای مجله را صاحب می‌شوند و… آیا باید محاسبه را ادامه دهم‌‚ تا زیرپیراهنی وصله‌دار اهل هنر عیان شود؟!
بگذریم دوستان‌‚ كه می‌دانم گذشت ما و شما زیاد است‌‚ دلگیری تنها از بابت مقایسه آن گرامی بود و اینكه چرا هر بلایی كه از آسمان آید‚ به زمین نارسیده می‌پرسد: خانهœ انوری كجا باشد؟

به راه خود برویم
یكی از وسوسه‌های برخی فیلمسازان ما كه نیّت خیر دارند اما دانش كم‌‚ استفاده از فرمول‌های سینمای جذاب آن سوی مرزهاست‌. این به خودی خود محل اشكال نیست كه ما حتی طرح‌هایی را از فیلم‌های دیگران اقتباس كنیم و با استفاده از آنها حرف خود را بزنیم و نمونه‌هایی حتی كپی شده‌‚ اما نه مستعمل‌‚ از فیلم‌های خارجی بسازیم‌. این هم یك بخش از ماجراست‌. نكته مهم بر سر سنجش توان است‌. در یكی از فیلم‌های ایرانی اكران شده سعی شده بود با برداشتی از شخصیت ایندیانا جونز و فیلمی از رابرت زمه‌كیس (به نام ROMANCING THE STONE) فیلمی ساخته شود كه نمونه به اصطلاح پاستوریزه آن سری فیلم‌ها باشد و همه‌ی جیب‌ها منتظر تا این نمونه وطنی هم بتواند بوی كبابی را به مشام برساند‚ اما غافل از آنكه وقتی فیلمساز عزیز سراغ مجموعه‌ای می‌رود كه امكانات‌‚ هزینه ساخت و ابزار و ادوات گسترده‌ای (البته به همراه مقادیر فراوانی ذكاوت و هنرمندی‌) را طلب می‌كند و نتیجه رضایت‌بخش نیست‌‚ تماشاگران هم استقبال نمی‌كنند‚ چرا كه قبلاً نسخه اصل را دیده‌اند و اثر این دوغ لیلی (كه ماستش كم بود و آبش خیلی‌) بی‌اثر می‌شود. بر فرهنگ خود تكیه كنیم و سعی كنیم الگوساز باشیم تا الگوبردار. اگر امكانات و وسایلی هم (چنان كه در قبلی گفتم كه باید باشد) فراهم آمد‚ بهترین راه <به راه خود رفتن است‌>.

شبكه ویدیویی و انتظارات نه چندان بزرگ‌!
بالاخره پس از مدتها بحث و فحص شبكه ویدیویی مجاز در كشور افتتاح شد و به هر جهت چند ده فیلمی را به بازار عرضه كردند. نكته بر سر تعداد فیلم‌ها و چگونگی مقابله با انبوه داده‌های تصویری با این حجم كم نیست‌‚ كه خود می‌دانیم راه‌اندازی این امر خطیر‚ هرچند در ابعادی محدود‚ كاری سترگ بوده است و شایان تقدیر. مسئله بر سر چگونگی ارایه است و این همه بی‌توجهی به عرضه صحیح نوارهای پخش شده از سوی موœسسه رسانه‌های تصویری كه نه تنها از لحاظ كیفیت در برخی موارد به گفته صاحبان فروشگاه‌های عرضه محصولات فرهنگی و مشاهده شخصی اینجانب‌‚ دچار اشكال است‌‚ بلكه حتی دریغ از یك برچسب حاوی اطلاعات‌‚ یا كتابچه راهنمای فیلم و چند پوستر و آفیش‌.
چگونه انتظار داریم با حدود دویست‌‚ سیصد فیلم كه گاه از محصولات نازل و چند بار پخش شده از سیما هستند‚ در فروشگاه‌هایی كه نظری را به خود جلب نمی‌كنند و قدرت دادن اطلاعات به برخی بینندگان بی‌اطلاع را ندارند‚ جذب وسیع و همگانی كنیم‌. یك بار در یكی از شماره‌های مجله نوشتم كه دوستان در مورد ویدیو گفتنی بسیار است اما گویا كسی قصد گوش كردن به برخی حرف‌های یك مقدار قابل قبول را نداشت‌. بهر حال تنها طریق یاری ما رساندن حرف‌های مردم است‌. خود دانید.

جشنواره‌های ضروری و مسئله بودجه
از اقدامات مناسب و قابل توجه پس از انقلاب توجه به مسایل فرهنگی‌- هنری در قالب برگزاری جشنواره و یادواره‌های مختلف است‌. از برخی جشنواره‌ها و فستیوال‌های غیرضروری كه هیچ اثری بر آنها مترتب نیست می‌توانیم بگذریم اما چند جشنواره فیلم در كشورمان برگزار می‌شود كه اهمیت زیادی برای رشد سینمای ملی و ارتباطات بین‌المللی دارند. از جمله جشنواره‌های فیلم فجر‚ جشنواره‌ی كودكان و جشنواره‌ی رشد.
علیرغم كوشش همه‌جانبه‌ی مسئولین این جشنواره‌ها مشكلات مالی و عدم تخصیص بودجه‌ی لازم‌‚ برای برگزاری این رویدادهای فرهنگی گاه باعث ضعیف شدن و حتی ناموثر شدن آنها می‌شود. نظیر همین جشنواره فیلم كودكان و نوجوانان كه در نوع خود می‌تواند در منطقه خاورمیانه و آسیا بسیار مطرح‌تر از این كه هست مورد توجه قرار گیرد. گمان نمی‌كنم در میان مخارج متفاوتی كه برای اقداماتی بسیار غیرضروری‌تر صورت می‌گیرد جایی برای هزینه‌های این اقدامات نباشد. اگر نخواهیم مثل آن مسئول گرامی فكر كنیم كه مالاریا را با فرهنگ مقایسه می‌كرد و تحلیل سوفسطایی صادر می‌فرمود‚ باید در میان بودجه‌های مختلف جایی هم برای این اقدامات باز كنیم‌. گمان نمی‌كنم كه پشیمان شویم‌.

لطفاً حمایت را معنی كنید!
جعفر پناهی جوان خوب و نازنین ایرانی در نخستین ساخته بلند سینمایی‌اش خوش درخشید. با كمترین امكانات مالی و حمایت‌های یك مدیر فرهنگ دوست سیما بادكنك سفید را ساخت‌. در جشنواره اصفهان جایزه برد. در جشنواره فجر هم همینطور. بعد دوربین طلایی كَن را گرفت و پس از آن جایزه جشنواره توكیو را. منتقدان فیلم را تا›یید كردند. كودكان تماشاگر در جشنواره آن را پسندیدند. تماشاگران آگاه فیلم را انسانی و ظریف یافتند. مدیران سیما از او تقدیر كردند. معاونت سینمایی هم‌. قرار شد فیلم طبق محاسبات اكران به نمایش درآید و درآمد. در چند سینمای گروه كودك‌. تبلیغ فیلم چند روز اول از تلویزیون پخش و بعد قطع شد. حتی یك سینمای قابل قبول‌تر برای نمایش در اختیار این فیلم قرار نگرفت‌. علیرغم این شرایط فیلم بدون داشتن عوامل تماشاگرپسند و سینماهای مناسب فروش بدی نداشته است‌. اما چرا نگذاشتند بادكنك سفید مخاطبان بیشتری داشته باشد؟ لطفاً حمایت از فیلم‌های فرهنگی را معنی كنید!

به فیلمخانه ملی ایران یاری رسانید!
سخن گفتن در باب فواید فیلمخانه و نقش و تا›ثیر آن در آگاهی دست‌اندركاران‌‚ دانشجویان و اهل نقد و نظر‚ اگر صدبار هم تكرار شود‚ گویا صدبار شنیده نمی‌شود! چه اشكالی دارد كه در كنار این همه خرج و مخارج برای ساخت یك فیلم سخیف یا یك جشنواره بی‌هدف اندكی هم التفات به فرهنگ اكنون یك صد ساله‌ی تاریخ سینما داشته باشیم‌. و مقادیری بودجه برای كامل شدن آرشیو فیلم‌‚ امكانات صوتی تصویری مناسب جهت یك سالن مجهز برای اعضاء‚ و سهولت دستیابی پژوهندگان به منابع تصویری اختصاص دهیم‌. در چند سالن فرهنگسراهای مختلف‌‚ همین مجموعه 200 فیلمی فیلمخانه كه همیشه نمایش داده شده‌‚ در حال چرخش است و مسئولان برنامه‌ریزی كانون فیلم برای آماده كردن یك برنامه نمایش فصلی (آن هم یك روز در هفته و یك نوبت نمایش‌) مشكل دارند.
سینما تِك پاریس هر روز در چند نوبت فیلم‌های برجسته را به بهایی اندك برای اهل سینما نمایش می‌دهد و ما برای یك روز در هفته هم مشكل تا›مین فیلم و هزینه داریم‌. اگر به میراث سینما و نحوه‌ی انتقال فرهنگ آن به مخاطبان فكر كنیم‌‚ پشیمان نمی‌شویم‌!

مشاركت و مداخله
همانگونه كه برقراری دیالوگ در یك اثر نمایشی باعث پیشبرد درام و آشنایی ما با شخصیت‌های داستان و كنش‌های آنان می‌شود و تا›ثیر و تا›ثرات متقابل آدم‌ها بر یكدیگر را نشان می‌دهد این امر در پیشبرد امور هر جامعهœ پویایی هم تا›ثیر بسیار دارد. جامعه‌ی پویا جامعه‌ای است كه افراد در آن حق مشاركت‌‚ اعلام نظر و مداخله در سرنوشت خویش را داشته باشند. حقوق افرادی كه در یك حوزه كار و فعالیت می‌كنند باید رعایت شود و از طریق نهادهای صنفی و قانونی به آنان تفهیم شود تا در حل مشكلات و رفع معضلات مشاركت داشته باشند. سینما باید دیالوگ را در جامعه جاری كند و لازمه این نكته‌‚ برقراری دیالوگ در خود جامعه سینمایی است‌. از دیالوگ و گفتگو و اظهارنظر نهراسیم‌. تصویر تنها كافی نیست‌. دوران صامت گذشته و سینما ناطق شده است‌!

سینما و فرهنگ كار
منشور چند وجهی سینما را هیچكس نمی‌تواند محدود و یكسویه بنگرد مگر آنكه قدرت بینایی‌اش دچار اشكال باشد. سینما در عصر جدید و در كنار وظایف هنری و سرگرمی بخش خود‚ تا›ثیر عمیقی بر زندگی روزانه ما گذاشته است‌. بسیاری از تعلیمات اجتماعی در حوزه‌ی سینما كاربخشی و اثر بیشتری پیدا می‌كنند و سینمای یك كشور می‌تواند و باید كه به عنوان یكی وظایف اصلی و اساسی خود فرهنگ‌سازی كند.
هنگامی كه جشنواره‌ای با عنوان تلاش مقدس برگزار شد و یكی از ستون‌های برپایی خود را نمایش كار و تلاش در حوزه‌ی سینما قرار داد. این نكته بیشتر خودنمایی كرد كه سینمای ایران به واقع چقدر در نمایش جامعه‌ی ایرانی در همه ابعادش دچار مشكل است‌. به راستی چقدر فیلم‌های ما به وجود آورنده حس همدلی و همفكری و فرهنگ كار هستند؟ در جامعه‌ای كه بیشترین نیاز را به پر كردن حفره‌های خالی تنبلی ملی و پیشرفت دارد. سینما تا چه میزان در این مقوله فرهنگ سازی كرده است؟ گمان می‌كنم هیچ‌. اگر مقوله تبلیغات را با ایجاد فرهنگ ارزشی اشتباه نگیریم و هوشمندانه به مسایل ملی فكر كنیم‌‚ حتماً سینمای‌مان آینه‌ی اجتماع امروز و آموزگار بزرگ آن خواهد بود.

یك پیشنهاد جدی ما كه عملی هم شده است‌!
باور بفرمایید هیچ چاره‌ای نیست‌! فرهنگ و هنر آقا باید كار ما باشد! كلی هزینه و پول باید از بیت‌المال به هدر رود تا افراد فخیمه‌ای كه ما تراشیده‌ایم صاحب‌نظر شوند. برای همین لازم است از حداكثر توان برای ضعیف كردن نشریه‌های خصوصی استفاده كنیم و نشریات مشعشع خودمان را‚ كه به عرضهœ گوشه‌هایی از شخصیت‌های خود و دوستان‌مان اختصاص دارد به اضافه مقادیری زرنگی‌های تاجرمسلكانه‌‚ همراه با آگهی‌های ارگان‌های خودمان‌‚ چاپ كنیم‌. كی گفته بود دولت باید زمینه‌های فعالیت فرهنگی را در میان طبقات مختلف مردم و در بخش خصوصی تقویت كند؟ ما خودمان وارد عمل می‌شویم‌. اصلاً چشم آنها كور كه باید از بازار آزاد ملزومات خود را بخرند و مجله‌های‌شان را آنقدر گران كنند تا عمومی نشود. عوضش ما با كاغذ مرغوب و چاپ تمام‌رنگی و كمی ریخت و پاش‌‚ مفت هم می‌فروشیم‌. باور بفرمایید راه‌حل‌اش این است‌. می‌بینید كه این نشریات اصلاً حرف حساب نمی‌زنند.
قبول بفرمایید اگر كسی فیلم هم نساخت‌‚ رفقای ما مگر مرده‌اند‚ فیلم هم می‌سازند‚ نقاشی هم خودمان می‌كنیم – بالاخره هر كسی یك خط كج و معوج بلد است – موسیقی هم‌‚ ای خودمان یك چیزهایی می‌زنیم‌‚ نهایتاً یكی را می‌آوریم یادمان بدهد‚ برنامه‌سازی تلویزیون هم كه از چوب هم برمی‌آید‚ این همه درس و كلاس و ادا ندارد. ما نخوانده استادیم‌. این دانشگاه‌بازی‌ها هم برای بعضی‌ها لازم است‌. ما همه چیز در آستین داریم‌. باور بفرمایید بودجه بدهید‚ خرج‌اش از ما.
بعدالتحریر: البته نمی‌دانم این لامروت‌ها چرا مجلات مجانی‌‚ فیلم‌های رایگان و هنرهای قابل عرضه و برنامه‌های شسته رَفته (نه رُفته‌) ما را نمی‌پسندند!

آقای رئیس‌جمهور و سینما
شاید برای اولین بار در تاریخ سیاسی ایران است كه گروه‌هایی از هنرمندان سینما برای انتخاب یك مقام مسئول این همه ابراز شوق و طرفداری كرده‌اند. بارها به اشكال مختلف در نوشته‌های حقیر و دوستان نویسنده این مجله به ضرورت حضور و نفوذ صنعت سینمای ملی در فرهنگ جهانی اشاره شده است‌. حالا‚ برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران‌‚ این فرصت در اختیار یك مقام سیاسی كشور قرار گرفته تا در این زمینه‌‚ از مجموعه شرایط آماده به نفع این ضرورت تاریخی استفاده كند. امیدواریم این زمان كار جدی گرفته شود.

خُرده‌های كلان‌شده‌!
از آفات یك جامعه جهان سومی مثل ما قرار گرفتن هر از گاه مورچه بر جای پیل است و مضرات ناشی از آن‌. بعضی از آدم‌ها خردتر از آن هستند كه در مقامی و جایگاهی در فرهنگ و هنر بنشینند و بعضی اوقات روزگار لاكردار در پی امتحان از بنی‌بشری است كه به قول ما شهرستانی‌ها <از جا برجسته‌> شده‌‚ یكی دو روزی بر خر مراد سوارش می‌كند تا بعد با جای دیگری به زمین‌اش زند. برخی كه بر حقارت‌شان نسبت به جایگاه‌شان آگاه‌اند حداقل اظهار فضل و لحیه نمی‌كنند و افسارگسیخته و عنان از كف داده ادای طاووس علیین شده را درنمی‌آورند. و اما خدا نكند كه گربه مسكین پر درآورد و آن وقت است كه بیا و درست‌اش كن‌. شروع می‌كنند به اولدروم بولدُروم كردن و درس دادن و مكتب ساختن و ناز آمدن كه یك چند روزی كارگر می‌افتد. بعد هم كه به قول مرحوم هیچكاك بالاخره شل می‌شوند و وارفته و سرچشمه خلاقیت‌شان تا نوك بینی‌شان می‌رسد. این‌ها اگر چیزی می‌نویسند دور خودشان می‌گردند و بقیه را شاگرد اُستا می‌دانند‚ اگر بازیگر می‌شوند یك كم كه می‌گذرد ادای رابرت دونیرو و شارون استون را درمی‌آورند بی‌آنكه ذره‌ای از هنر یا حتی چهره آنها را داشته باشند و اگر از قضای روزگار در این واویلای فرهنگ و هنر یك نقطه‌ای را روی دایره كوچك هستی هنر اشغال كرده‌اند‚ صاحب نظر و تئوریسین شده و یكهو می‌شوند عین موشی كه می‌خواست پلنگ باشد!
بزرگ‌ها‚ كوچك‌ها! در فرهنگ شرقی‌افتادگی و حسن خلق و تربیت پسندیده است واِلا آدم گدا و این همه ادا؟

دوره آخرالزمان‌!
امان از وقتی كه صادركنندگان پیام‌های تبلیغاتی و موزعین ریا و معلمین اخلاق سطحی و بی‌دانشان‌ِ بر جای دانشمندان نشسته و مسئولین بی‌مسئولیت امور فرهنگی‌‚ خود عامل تولید فرهنگ و هنر شوند. آن وقت است كه قاطر از قبرس بیاور و بادام هندی بار كن‌!
دوره‌ی آخرالزمان است‌‚ آن كس كه یك قدم از شعارهای روز دور نمی‌رفت‌. چنان دو پا داشته دو پا هم قرض كرده و به سرعت به سوی همان ابتذال لعنتی می‌رود كه نگو و نپرس‌. زنده‌باد دورهœ شترسواری آقایان‌!

بیایید فرهنگ‌نامه بسازیم‌!
دوستان‌! باید كارهای بزرگ و سترگ كرد! همه بیایید فرهنگ‌نامه سینما بنویسیم و آنها را با هم بخوانیم‌. بازیگر‚ كارگردان‌‚ این حرفه‌‚ آن حرفه‌‚ همه‌ی حرفه‌ها. در هم‌. با هم‌‚ جدا جدا‚ سوا سوا‚ بجنبید كه آن 3000 تیراژ معروف را برای هم بنویسیم و بخوانیم‌. حیف است كتاب درنیاید!

قابل توجه متولیان و مسئولان پرحرف و كم‌عمل
امور كودك و نوجوان و غیره‌!
معمولاً در هر گوشه‌ای از دنیا اگر گروهی دست به هر كار نوینی بزنند كه مبالغی شور و شعور و برنامه در آن وجود دارد (نمی‌گویم استقبال‌) حداقل جایی از آن یاد یا حمایت می‌كند. اما چه كنیم دوستان كودك و نوجوان‌‚ كه متولیان امور فرهنگی كودكان و نوجوانان (از كانون‌بگیر تا یونیسف و آموزش و پرورش و صدا و سیما و اداره مطبوعات و…) نه تنها توجّهی به چاپ ویژه‌نامه كودكان و نوجوانان دنیای تصویر‚ كه قرار بود هر فصل برای 18 میلیون مخاطب بالقوه و حداقل درصدی علاقمند به سینما به عنوان نخستین مجله سینمایی جهان منتشر شود‚ نكردند‚ بلكه اگر هم شنیدند و دیدند‚ فقط بچه‌هایشان از ما قدردانی كردند و چه پرشور هم‌. وگرنه بزرگان سیه مهره‌بازی كنند!
ما یادمان نرفته كه قرار بود هر فصل برای شما عزیزانی كه به خاطر نبود آن مجله‌‚ با دستان كوچك و قلب‌های مهربان‌تان مجله‌ی بزرگسالان ما را ورق می‌زنید و به سختی می‌خوانید‚ نشریه‌ی ویژه چاپ كنیم‌. اما چه كنیم كه دست ما كوتاه و خرما بر نخیل‌.
هزینه‌ی مجله گران بود‚ حمایت بخش‌های مختلف سینمایی صفر‚ حمایت مطبوعاتی صفر‚ بخش خصوصی هم كه فقط همشهری می‌خواند و آگهی سفارش می‌دهد (یعنی سواد بیشتر از این هم ندارد). گله‌ای نداریم‌. روزگار بدسگال است‌. اما گفتیم كه گفته باشیم‌!

رابطه نان و نویسنده
داشتیم به رابطهœ بین اقتصاد و فرهنگ فكر می‌كردیم و این كه در گرانی نرخ‌ها‚ دكان فرهنگ را زود تعطیل می‌كنیم اما به ساحت كباب كوبیده و ساندویچ همبرگرد (!) جسارت نمی‌كنیم‌. حكایتی در نظر آمد كه‌: امیری معلّم فرزند خویش را گفت‌: پیش از نوشتن او را شناگری بیاموز‚ چه او كسی را یابد كه به جایش بنویسد ولی كسی را نیابد تا به جایش شنا كند!

لات‌های كوچهœ خلوت‌!
بازیگری كه در اواسط دهه پنجاه داشت كم‌كم پیر می‌شد و از نقش جوان اول كه محبوب سینما در تمام دوران‌های حیات خویش است‌‚ دور‚ پس از تحولات فرهنگی كشور از سینما محو می‌شود. چه كسی مقصّر بود؟ فیلمفارسی كه به جای یك پدیده فرهنگی به امری نازل و كاباره‌ای تبدیل شده بود؟ جامعه‌ای كه دوست داشت یا گمان می‌كرد بهترین شكل تفریح‌‚ تخدیر است؟ كارگزارانی كه دوست نمی‌داشتند جدیّت و فرهنگ را؟ یا…
هر چه بود بازیگر یكی از عوامل فیلم بود نه گرداننده اصلی سینمای آن دوران‌. و پس از گذشت چند سال و دور شدن از آن نوع سینما‚ می‌توانست بازگردد و در دوران كهنسالی نقشی در سینما و جامعه جدید بازی كند. اما نشد. بازیگر از دنیا رفت و آخرین ملاقات با آخرین كارگزار فرهنگی زمان حیات‌اش هم نصیب‌اش نشد. مردم ساده‌دلانه و با همان خلوص كه به دیدن فیلم‌های دهه‌ی چهل او می‌رفتند (حتی آنها كه سن‌شان قد نمی‌داد و روی ویدئو فیلم‌هایش را دیده بودند) در سوگواری او شركت كردند و چه انبوه‌. و انبوهی از فرصت‌طلبان‌ِ روشنفكرنما و بازاریان عرصه فرهنگ‌‚ در همهمهœ سیاست و جنگ‌های جناحی فرصت را غنیمت شمرده و ویژه‌نامه‌های كاملاً سوگوارانه‌! همراه با انبوهی خاطرات قلاّبی و عكس‌های رنگی به چاپ زدند و مقالات سوزناك شبه‌روشنفكری نوشتند كه ای بابا‚ فیلمفارسی هم عجب حالی داشت و غیره‌… انگار نه انگار كه به قول سید گوزن‌ها قبل از آن و در طول سال‌های پس از انقلاب دیوار هر چه (ببخشید!) <مستراب‌> بود را سر همین بازیگران قدیمی خراب می‌كردند و بانگ وا ابتذال سرمی‌دادند و روی عكس‌های قدیمی‌ها خط می‌كشیدند و صحبت از سینمایی فرهیخته می‌كردند! بگذریم كه جای بحث پیرامون آن دوره و این دوره زیاد است‌.
اما سخنی با این لات‌هایی كه كوچه خلوت گیر آورده‌اند‚ دوستان‌! چرخش زیاد حال خود آدم را به هم می‌زند چه برسد به حال دیگران‌!

نتایج خودكامگی در مدیریت هنری و وضعیت اكنون ما
استبداد در مدیریت‌ها در زمان استیلای خودكامگان ضایعات خود را آشكار نمی‌كند. نتایج زیانبار خودرا›یی و تحمیل سلایق شخصی در مدیریت هنگامی نمایان می‌شود كه بر اثر تصمیمات غلط‌‚ صدمات جدّی و كاری بر بدنهœ هنر وارد می‌شود و بعد از طی یك دوران‌‚ بحران‌ها یكی پس از دیگری رخ عیان می‌كند. چندین و چند سال از موقعیت فرحناكی كه در پی انقلاب اسلامی برای نگاه دوباره به صنعت سینمای ملی ایران پدید آمد می‌گذرد. متا›سفانه در اثر سوءتدبیرها و سوءمدیریت‌ها (بخصوص در حوزه مدیران میانی‌) سالن نساختیم‌‚ تجهیزات خود را به روز نكردیم‌‚ افراد و لشگریان عرصه سینما را به خود متكی نكردیم‌‚ به منتقدین خود بها ندادیم‌‚ دانش‌مان را عمق نبخشیدیم‌‚ مشاوره نكردیم و… اكنون علیرغم دستاوردهای مثبت نظام سینمایی كشور عزیزمان‌‚ در بسیاری از مباحث و مسائل به درهای بسته خورده‌ایم‌. و اكنون كه بحران‌ها بروز پیدا كرده و توسعه الزام‌‚ دیگر چاره‌ای جز مشورت با اهل فن و كار خلق را به خود و افراد شایسته سپردن نمانده است‌. ظهور برخی حركت‌های امیدواركننده در حوزه مدیریت سینمای كشور و بخصوص از ناحیه شخص سیف‌ا… داد‚ فیلمساز خوب كشورمان در سمت معاونت سینمایی را باید به فال نیك گرفت و از همه كسانی كه خود را دلسوز به حل مسائل صنعتی هنری سینمای ایران می‌دانند و آنقدر حافظه دارند كه گوسپند را از شیر تفاوت دهند‚ خواست كه در پیدا كردن راه‌حل‌های خروج از بحران‌ها و توسعه موقعیت آرمانی سینما‚ تلاش جمعی كنند و یادشان باشد كه آخر و عاقبت اشتباهات فعلی‌‚ نابودی و ورشكستگی در جهان تك‌صدایی امروز است‌.
این حقیر را امیدی به برخی بادمجان دورقاب‌چین‌ها و نخودهای همه جور آشی نیست كه خدا لعنت كند آن غلام‌پروران‌ِ باعث رشد این انگل‌ها را‚ اما امید همه‌ی ما به اغلب پاكان و عاقلان و موجودیت متفكر و صادق سینمای كشور است‌. زمان سریع‌تر از تصور ما حركت می‌كند. و یك توصیه نیز گمان می‌كنم همچنان كارساز باشد. مدیریت كلان فرهنگ و هنر كشور نباید در مورد زیرمجموعه مدیریتی خود سهل‌پسند و آسان‌گیر باشد. همیشه آفت حركت‌های درست‌‚ داشتن دوستان ناراست و نالایق است و لشگریان مداهنه‌گو و نان‌به‌نرخ‌روزخور.

سیمی كه همچنان قطع است‌!
آیا هیچ فكر كرده‌اید كه موفقیت‌های بین‌المللی فرهنگی و هنری ما علی‌الخصوص در بخش سینما ربطی به سفارت‌های ما در خارج از كشور كه ندارد هیچ‌‚ تصرفی هم در رابطه‌ی همچنان بریده اهل فرهنگ و هنر و سیاسیون به وجود نیاورده؟ اگر باور نمی‌فرمایید‚ از دوستان شركت‌كننده در فستیوال‌ها بپرسید یا اصلاً سئوال كنید كه بخش‌های فرهنگی سفارت‌خانه‌های ما در خارج از كشور چه می‌كنند و چه اطلاعاتی از اوضاع فرهنگی‌ هنری كشور دارند و چه كوشش‌هایی در راه معرفی وجوه فرهنگی هنری كشور می‌كنند؟ چقدر پشتیبان گروه‌های هنری هستند؟ چه میزان سرمایه‌گذاری در این امور صورت می‌گیرد؟
سئوال كه عیب ندارد. شاید ما ناآگاه هستیم‌. بیّنه و صورت وضعیت كلی بدهیم و اگر فارغ از برخی حركت‌های خودجوش‌‚ برنامه‌ای داشته و داریم اعلام كنیم‌‚ سینماگران ما هم مطلع شوند بد نیست‌! البته خواهش می‌كنم از برگزاری برخی هفته‌های فیلم كه چندتا فیلم كهنه در آن كشورهای دورافتاده نشان می‌دهند‚ نام نبرید كه سخت قراردادی است‌. مثل هفته‌های فیلم كشورهای دیگر كه اخیراً در كشور ما به صورت كاملاً قراردادی و بدون هیچ برنامه‌ریزی و حساب و كتابی برگزار می‌شود. تا بعد.

هر كسی را بهر كاری ساختند!
یكی از آفات و بلایای جامعه هنری ایران‌‚ ندانستن و نشناختن جایگاه و حوزه فعالیت در میان هنرمندان ماست‌. آن دوست گرامی كه در سینما موفق است به تلویزیون كوچ می‌كند و سریال‌سازی ضعیف از كار درمی‌آید. هنرمند عزیزی كه در تلویزیون محبوب است‌‚ به سینما می‌آید و فیلم مفرحی می‌سازد كه باعث خجالت است‌! فیلمبردار محترمی كه جای والایی دارد‚ قصد می‌كند تا حتما كارگردانی ضعیف از كار دربیاید. بازیگر متناسبی‌‚ نویسنده و كارگردان نامتناسبی می‌شود! خلاصه اوضاع عجیبی است‌. به قول یكی از دوستان‌‚ آدم ژنرال حوزه خودش باشد بهتر است تا گروهبان حوزه دیگری‌. استثناء البته داریم ولی به قاعده نیست‌!

سیاست‌مداران و سینما
دوره‌ای دیگر در تاریخ سیاسی كشورمان‌‚ در انتخاباتی دیگر‚ رقم زده شد. در میان هیاهوی انتخابات‌‚ سخنی تازه در باب فرهنگ و هنر نشنیدیم و دریغ كه برخی از دوستان نامزد اداره كشور‚ چه محقرانه نام سینما را فریاد زدند و چه بی‌تفاوت از كنار هنر و هنرمندان گذشتند. حتی خانه‌ای كه نام سینما را یدك می‌كشد نیز جز اطلاعیه‌ای سطحی كه به بخشنامه‌ای دستوری شبیه بود‚ نقشی ایفا نكرد. گرامیان‌! میراث فرهنگی تنها به درد شعارهای انتخاباتی نمی‌خورد‚ عزیز داشتن اهل نظر تنها به درد جمع كردن امضاء نمی‌خورد‚ بدون غوطه خوردن در بحر هنر و فیض بردن از آن‌‚ صاحب حتی یك نگاه حكومتی هم نخواهید شد.
حال كه چهره‌ای آشنا با فرهنگ و هنر و ادب‌دان‌‚ سررشته امور را دوباره به دست گرفته است‌‚ نوبت جوشش حوزهœ فرهنگ و هنر را همچنان انتظار می‌كشیم‌. هنر سینما چرخ پنجم درشكه نیست‌‚ با دمیدن برنامه‌های نوین‌‚ بادبان نیمه‌افراشته سینمای ملی ایران را به باد موافق فرهنگ خودی بسپاریم‌‚ دریوزگان كاسب را در صف خودشان نگهداریم و اهل فضل را در صدر بنشانیم‌.

یك راه‌حل برای چند معضل‌!
غفلت مسئولان فرهنگی از مسئله توزیع فرهنگ و در حوزه سینما‚ علی‌الخصوص‌‚ عدم اقدام به موقع برای ساخت سالن‌های جدید برای عرضه محصولات رو به تزاید سینمای ایران‌‚ در مقطع كنونی ضربات جبران‌ناپذیری بر بدنه سینمای نیمه جان ما می‌زند. عادت این چندساله اكران فیلم (به شكل نمایش فیلم‌ها در سه یا چهار گروه سینمایی‌) هم آفت دیگری برای ایجاد محدودیت نمایش است‌. آیا بهتر نیست دوستان راه‌حل‌های دیگر را امتحان بفرمایند و حداقل برای چند سالن ممتاز سینما در تهران و شهرستان‌ها به شكلی برنامه‌ریزی كنند كه فیلم‌ها (به خصوص برخی آثار اصیل سینما) برای مدت طولانی در یك یا حداكثر سه سالن به نمایش درآید تا هم تنوع در اكران به جذب مخاطب بیانجامد و هم صف طویل خاكستری اكران و روابط نامناسب مالی برای در اختیار گرفتن سالن‌های سینما (كه این روزها خبرش را داریم‌) از میان برود؟ بالاخره ما كه به قول عوام عمراً اهل آزمون و خطا هستیم‌. این یكی را هم امتحان كنیم‌.

دانش را دست نیندازیم‌!
انصاف بدهید. چه میزان از مشكلات جامعه از فضلا و ادبا و نویسندگان و اهل فرهنگ و هنر نشا›ت گرفته كه دوستان اهل ذوق كه علی‌القاعده خود را به این گروه بیشتر وابسته می‌دانند‚ در فیلم‌ها و در برنامه‌های تلویزیونی طنازانه خود به دست‌انداختن این گروه مشغول‌اند؟
اگر زمانی در گذشته‌های دور فیلم ساختن درباره برخی اقشار آسیب‌دیده اجتماع كه به ضرورت شرایط اجتماعی و زیست ابلهانه‌‚ تن‌فروشی می‌كردند‚ به دلیل نداشتن متولی و صنف و مدافع‌‚ رسم روز بود‚ امروز گویا اهل فرهنگ دچار این بلیه شده‌اند!
نگارنده هیچ گروه و دسته و صنفی را از گناه و خطا و عیب و ایراد بری نمی‌داند‚ اما این چه روزگاری است كه در سینما و تلویزیون ما اخیراً به جان نویسنده و شاعر و روزنامه‌نگار افتاده‌اند و مرز فاضل و فاضل‌نما یا روشنفكر و روشنفكرنما را برهم زده و دوغ و دوشاب می‌كنند؟ خدا به خیر كند‚ كاشكی همانقدر از بلاهت بد می‌گفتیم كه از دانش‌!

دولت‌‚ رقابت یا حمایت؟!
عجب داستانی است‌! هر چه لایحه و برنامه و ماده و تبصره و متمم تصویب می‌شود كه آقای دولت‌(!) شما فعالیت‌های بخش خصوصی را رونق بدهید و كم‌كم پای خود را از حوزه تولید (در همه زمینه‌ها علی‌الخصوص فرهنگ‌) كنار بكشید‚ باز هم كسی گوش‌اش بدهكار نیست‌. از یكسو كنار كشیدن دولت را به معنی عدم حمایت از امر فرهنگ در بخش خصوصی معنا می‌كنیم و از یك طرف می‌گوییم همه‌اش مال دولت‌. یكی از این ارگان‌های گرامی كم مانده است كه كلیه كاغذهای مملكت را به بلندگوهای خودش تبدیل كند و برای اهالی مریخ هم نشریه‌ای منتشر كند. (البته باید مجانی آنها را با سفینه‌های فضایی به مریخ بفرستد!)
دوستان گرامی‌‚ شما نگران نباشید‚ فرهنگ و هنر نیاز به حمایت دارد اما آقا بالاسر و صاحب سلیقه خاص نمی‌خواهد. به نفع همه است كه این حوزه را دولتی نكنیم‌. این هم از این لایحه قلابی ما!

سینمای جوان و هشدار اجتماعی
در یكی دو سال گذشته به سبب حضور در هیئت‌های داوری و انتخاب جشنواره‌های دانشجویی و جوان‌‚ فرصت دیدن صدها فیلم كوتاه و نیمه‌بلند از مشتاقان عرصه سینما را پیدا كردم‌. فرصتی كه چندان دلپسند نبود. اكنون نیت توضیح بیماری‌های فراوان در حوزه تقلید هنری و عدم آموزش و حوصله‌ی نق زدن به مسئولان این نوع سینما را‚ به سبب كری ذاتی و ناشنوایی مفرط آنان نسبت به لزوم انجام وظایف‌شان ندارم‌. قصدم صرفاً توجه دادن به یك موضوع اجتماعی مهم است‌: این كه فیلم‌های بسیاری از دوستان جوان به لحاظ مضمونی پر است از تاریكی‌‚ ناامیدی‌‚ خلاء عاطفه و ایمان و تلخ‌نگری دهشتناك‌. سینما آینه است‌. این هشدار را جدی بگیریم‌. این روحیه برای كشوری با ساختار جمعیتی جوان‌‚ اصلاً امیدواركننده نیست‌‚ به فكر باشیم‌!

دكتر داوری و یك حكایت دامنه‌دار!
عجب مصیبتی است به خدا! در یكی از روزنامه‌های محترم (همشهری‌) مصاحبه‌ای می‌خواندم متعلق به دكتر رضا داوری (كه افتخار شاگردی‌شان را داشتم‌) با عنوان <معجون علم ایرانی‌> كه الحق پر بود از حرف‌های قابل تا›مل‌. آدم چه می‌تواند بگوید وقتی همه مسایل ما به هم ربط دارد؟ این قسمت از حرف‌های استاد را بخوانید و آن را گره بزنید به سینما و هنر. ببینید كه همه چیزمان به همه چیزمان می‌آید.
<ما در دوره جدید‚ ثمر را طلب كردیم و درخت را برای ثمر خواستیم‌. درخت را نخواستیم‌. درخت برای ما مهم نبود. میوه مهم بود. ما میوه‌چینان و میوه‌خواهان بودیم‌. نه درخت‌كاران و نهال نشانان‌. ابن‌سینا میوه نخواست‌‚ درخت خواست و در پی درخت رفت‌. طبیب بزرگ شد‚ فیلسوف بزرگ شد و دانش آمد. وقتی درختی طلب می‌كنید و می‌كارید و نگهبانی و مراقبت می‌كنید‚ میوه‌اش خود به خود حاصل می‌شود.>
توجه فرمودید؟ قبلاً هم شاعر فرموده بود:
تنگ چشمان نظر به میوه كنند
ما تماشاگران بستانیم

بالاخره‌‚ چه می‌گوید یا كه می‌گوید؟
دنیای عجیبی است‌! گمان می‌كنی حكمت كارساز است‌. گمان می‌كنی مردمان به راستی به حرف بزرگان و اهل خرد و دین گوش جان می‌دهند. حداقل آنهایی كه باید بفهمند‚ می‌فهمند. امّا دریغ كه هر روز گویا روز نویی است‌. تكرار و تكرار. تا چه زمان باید اصولی‌ترین و اساسی‌ترین امور را دوباره برای خودمان تعریف كنیم؟ در میانه‌ی هر اتفاقی دوباره گروهی به تحلیل غلط خود دست می‌یازد و روز از نو‚ روزی از نو.
در كارزار مجدد بحث در ارتباط با نمایش آثار خارجی در سینماها و سیما‚ در كنار بحث‌های كاربردی درستی چون چگونگی تمتّع صنعت سینمای ملی از نمایش آثار خارجی‌‚ بِه‌گزینی از میان محصولات غرب و شرق‌‚ رعایت عدالت در نمایش و گفتمان‌هایی از این دست‌‚ گروهی باز بر طبل حماقت می‌كوبند و صحبت از این می‌كنند كه این فیلم‌ها اِلِه و بِلِه هستند و با ما در تضّاد و شپشه‌ی ما‚ مقبوله خانم است و از این قبیل سخنان تكراری و در كنار آن نیز گروهی بحث در مورد آثار جهانی و تحلیل فیلم‌های برجسته و معرفی دیدگاه‌های فكری در میراث جهانی سینما را بحث‌های انحرافی قلمداد می‌كنند و نمایش این فیلم‌ها در تلویزیون یا سینماها را تخطئه می‌فرمایند. كاری به جاهلان نداریم كه به فرموده‌ی عیسی (ع‌) حرف احمق را نمی‌باید شنید. امّا آنانی كه سرشان اندكی در حساب است و ادای سفها را در می‌آورند آیا هنوز به فرموده‌ی مولای علی‌(ع‌) نمی‌خواهند ببینند شخص مقابل چه می‌گوید و همه‌اش در پی این هستند كه ببینند چه كسی می‌گوید.
آیا اثرِ بزرگوار هموطنی كه در فیلم و سریال‌اش سخت گرفتار پایین‌ترین امور انسانی و نفسانی است بر فیلم ماتریكس كه بحثی معنایی را دنبال می‌كند ترجیح داد؟ سازندگان برخی آثار درپیت وطنی‌‚ كه دو جو فكر در آنها نیست‌‚ بر جیمز كامرون و روز داوری‌اش مرجّح‌اند؟ ناز و عشوه‌های عوام پسندانه و زیر استاندارد بچه ستاره‌ها و سیاره‌های وطنی به بازی فلان بازیگر برجسته‌ی غربی رجحان دارد؟! انصاف است كه ما در آثارمان از سفله‌ترین امور صحبت كنیم و به آنها افتخار و آثار برجسته‌ی سینمای جهان را كه معنوی‌ترین بحث‌ها را می‌كنند‚ سطحی جلوه بدهیم و نامش را هم غرب‌زدگی بگذاریم؟! عزیز سینماگری كه به فیلم ندیدن خود مفتخر است آیا نمی‌خواهد بفهمد كه اگر بنا باشد از جنگ خودمان حرف بزند‚ حداقل باید استانداردهای كاری نجات سرباز رایان را بفهمد؟! آیا مسئلهœ جنگ و صلح و شجاعت و دلیری و ایثار و خداجویی تنها متعلق به خطّه و آثار ماست؟! تاركوفسكی و برگمان و كوروساوا و الیور استون و جیمز كامرون و فِرِد زینه‌مان و ده‌ها هنرمند ارزشمند جهانی كه نه متعلق به آب و خاك خاصی كه به میراث بشر در عرصهœ بشر وابسته‌اند با ما هموطن نیستند؟! دیدگاه آقای مایكل مور در اثرش بسیار نزدیك‌تر از حرف‌های شعاری فلان هموطن بی‌سواد شاغل در سینما به ما نیست؟! غلط عرض می‌كنم؟ آیا می‌توانیم چشم‌مان را ببندیم و برخلاف ادعاهای مطرح شده در روزنامه‌ها و نشریات و تریبون‌ها‚ در اثرش جا به جا به تحقیر فرهنگ دینی و ملی و معنوی در باطن و رعایت حدود نمایشی در ظاهر دلخوش كنیم؟ دریغ‌‚ گویا هنوز ریاكاری در ظاهر امور و گریختن از معنا و باطن رسم است‌.
دوستان‌! در فیلمفارسی‌های زمان شاه‌‚ امور به ظاهر اخلاقی كم نبود‚ كرور كرور تصویر اماكن مذهبی و ادعاهای كلامی جوانمردانه و به ظاهر دینی در كنار ابتذال معنایی و تصویری در آن شبه‌آثار رخ می‌نمود. اما آیا این ظواهر به ارزش آنها كمك می‌كرد؟! ما ترجیح می‌دهیم فرزندان‌مان ده‌ها بار آثار چاپلین و مردی برای تمام فصول زینه‌مان و ده‌ها اثر ارزشمند دیگر را در سیما و سینما ببینند تا در كنار مسافران هندوستان‌‚ دریایی شوند و زمانه‌شان غزل‌خوان شور عشق باشد!
گمان نمی‌كنم لازم به تذكر باشد كه مراد از این مقال نادیده گرفتن آثار برجسته‌ی سیما و سینما و حتی اغلب آثار متوسط و گاه تجاری و سرگرم‌كننده‌ی تلویزیون نیست‌‚ و پایداری بر بالا بردن سهم فرهنگ خودی و صنعت ملی برای ما اصل است‌. امّا به سبب سوء برداشت جاهلان‌ِ به تقصیر‚ این نیز گفته شد.

جعل تاریخ به زبان ساده
یكی از گرفتاری‌های ژورنالیسم در این دوران‌‚ سپردن فرمان ماشین تاریخ‌نویسی و تحلیل‌های مسبوق به سابقه‌‚ به دست نویسندگان جوان و نوجوان است‌. دوست عزیزی كه در سال‌های چهل به دنیا نیامده‌‚ تكلیف خود را با وقایع ریز آن دوران چنان روشن می‌كند كه گویی پدربزرگ ما بوده و همه چیز را در آن واحد مشاهده كرده است‌.
نویسندهœ نوقلمی در مطبوعات سینمایی راجع به یك موضوع سابقه‌دار و مهم‌‚ صغیر و كبیر را از دم تیغ می‌گذراند و با سابقه و بی‌سابقه را به تیر می‌دوزد. عزیزی كه چهار تا فیلم درست و حسابی در سالن سینما ندیده‌‚ اظهار نظرهای مشعشعانه راجع به سینمای تكنولوژیك امروز می‌كند.
فیلمساز باسابقه‌ای را منتقد بی‌سابقه‌ای چنان به صُلاّبه می‌كشد كه نگو و نپرس‌. رفقا! این صفحات در تاریخ می‌ماند‚ تاریخ جعلی نسازید‚ تحلیل قلابی نكنید. اندكی صبر كنید‚ عرق‌تان خشك شود‚ یكی دو تایی پیراهن عوض بفرمایید. یكی دو لاخه مو سفید كنید‚ یكی دو كتاب اضافه بخوانید‚ چشم‌‚ در خدمت هستیم‌!

اندكی كه دوام آرد‚ به از بسیاری از ملال آرد
جوان‌‚ موسیقی پاپ‌‚ عشق یك شبه‌‚ موی ژل زده‌‚ شلوار چسبان‌‚ مسائل حاد زنان و تین‌ایجرها‚ روسری قرمز روی روسری مشكی و…
آخرش چی شد! رویای جوانی هم پنبه شد!

افسوس بر بدآموزان زبان فارسی‌!
مدتی است كه پسرم بد حرف می‌زند! كلمات و عبارات بی‌معنی و گیج و گنگی كه كمی شبیه زبان جاهل‌هاست (به معنی واقعی كلمه یعنی ابله‌ها) بر زبان بچه‌ها جاری شده است‌. دوستان عزیزمان در سریال‌های جدی و طنز تلویزیون گویا متوجه تاثیر شگرف‌شان بر بچه‌ها نیستند‚ مسئولان هم همین طور‚ من مخالف استفاده از زبان عامیانه و كوچه‌بازاری برای ارتباط بیشتر با مخاطبان نیستم اما زبان فارسی صحیح و معیار چه؟ قرار نیست ما صرفا به بچه‌ها زبان رایج خودشان را تحویل بدهیم‌. بالاخره مسئولیت آموزش زبان و سخن گفتن و مكالمه مناسب و در خور فرهنگ این سرزمین‌‚ با همین رسانه‌هاست‌. نقش خودمان را خوب بازی كنیم وگرنه با این زبان كج و كوله پاسخ‌های نامناسبی دریافت خواهیم كرد!

افسوس بر والدین متصدی همبرگر و شكلات‌!
كنار دكه‌ای به قصد خرید روزنامه ایستاده‌ام‌‚ آقای محترمی كه از ماشین شیك‌شان پیاده شده‌اند‚ همراه با دو كودك‌شان‌‚ قصد خرید سیگار دارند‚ بچه‌ها ابراز علاقه می‌كنند كه یكی دو نشریه و كتاب را بابا برای‌شان بخرد‚ پدر از سر تحقیر نگاهی به كتاب‌ها و نشریات می‌اندازد و می‌فرماید: این‌ها دیگه چیه؟ به چه دردی می‌خوره؟ از بچه‌ها اصرار و از پدر گرامی انكار‚ آخرش از دكه‌دار قیمت می‌پرسد و او می‌گوید‚ جمع خرید بچه‌ها 1200 تومان می‌شود‚ پدر گرامی می‌گوید چه خبره؟ لازم نیست‌! دو تا شكلات هوبی بده‌! شكلات‌ها می‌شد 1000 تومان و پول سیگار پدر عزیز 1500 تومان‌. بچه‌ها با نارضایتی مجبور می‌شوند شكلات را به جای فرهنگ میل كنند‚ بغض كمی به گلو دارند‚ پدر گرامی می‌فرمایند عوض‌اش شب می‌برم‌تان برگر… (همان مك‌دونالد آمریكایی‌ها كه اسمش را نیاورده‌ایم اما خودش را با صد اسم آورده‌ایم‌) مبارك است‌! پدر عزیز‚ همبرگر و شكلات زوری می‌شود اما فرهنگ و هنر اختیاری هم قابل تعبیه نیست؟ جدا تسلیت می‌گویم‌.

دو اسكندر‚ یك كوروش‌: آن هم انگلیسی‌!
اشكال بزرگ ملت‌های كهن‌‚ كه تاریخ تمدن گسترده‌ای دارند و شخصیت‌های بزرگ فراوانی‌‚ عدم اشراف و امكان برای رویكردهای هنری به تاریخ سرزمین و مفاخرشان است‌. در حالیكه تمدن غرب برای جزیی‌ترین وقایع و شخصیت‌های نیم‌بند خود حماسه و اسطوره می‌سازد و از امثال سرباز رایان هم نمی‌گذرد. ما تاریخ گذشته‌مان را به هیچ می‌انگاریم و در سینمای‌مان حتی راجع به سرداران بزرگ جنگ هشت ساله‌مان هم فیلم نمی‌سازیم‌. غرب مدتی مشغول كار بر روی دو پروژه عظیم همزمان پیرامون اسكندر مقدونی (سوزاننده تخت جمشید) و وقایع تاریخی آن دوره بوده است و ساخت فیلمی پیرامون كوروش‌‚ این امپراتور صلح‌طلب و موحد كه بیش از سی كشور را تحت فرمانروایی داشت و نخستین بیانیه‌های حقوق بشر و بیمه و بسیاری از حقوق جمعی به او منتسب است‌‚ به انگلیسی‌ها سپرده شده و احتمالا بر تاریخ تصویر شده ما همان می‌رود كه انگلیسی‌ها در طول تاریخ بر ما روا داشته‌اند!
سردمداران فرهنگ و هنر در ایران زمانی آنقدر به گزافه سخن‌های بلند گفته‌اند و اعمال‌شان به خُردی مورچه بوده كه كم‌كم آدم یادش می‌رود كه آنها مسئول هستند. حاضر هستیم مبالغ معتنابهی برای فوتبال و امور دیگر ارز‚ عرض كنیم‌! اما پای سینما و تاریخ و حفظ میراث متناسب و افتخارآمیزمان كه وسط می‌آید‚ همه چیز ناگهان گران می‌شود. باز جای شكرش باقی است كه حداقل در دوره پس از انقلاب حق برخی بزرگان دین و ملك (البته نه به تمامی‌) در رسانه‌های تصویری ادا شده است‌. در روزگاران پیشین‌‚ آخرین شاه ایران (كه هیچ دخلی حتی به شاه گربه‌های قجر هم نداشت‌!) حاضر شد میلیون‌ها دلار و تومان هزینه مراسم تغییر تاریخ و تخت جمشید بازی بكند! اما او و مسئولان فرهنگ و هنرش (كه گرفتار كراوات و مهمانی بودند!) یادشان رفت كه حتی با استفاده از اكسسوار و وسایل تاریخی ساخته شده برای جشن‌های دو هزار و پانصد ساله هم می‌توانند فیلمی درباره آن دوران بسازند (یادشان رفت یا مامور بودند كه یادشان برود؟).
بهرحال آن متخصص عقب افتاده هیپنوتیزم كوروش و فرهنگ اصیل سرزمین ما‚ آنقدر گرفتاری غلام بچگی داشت كه بر او حرجی نیست‌. اما اكنون وظیفه‌ی همه ایرانیان توحیدگرا و میهن‌دوست است كه برای روشن نگاه داشتن اذهان نسل جوان ایران و مردمان سایر سرزمین‌ها‚ در جهت بازسازی تاریخ این سرزمین به زبان سینما تلاش كنند. این رویكردهای تاریخی ضروری در سینما الزامی بر كتمان نیمه‌های تاریك رویدادهای گذشته این سرزمین ایجاد نمی‌كند. اما به یاد آوردن مردان بزرگ و دوران پرافتخار تاریخ این سرزمین‌‚ در شناخت امروز و پی افكندن آینده روشن ایران عزیز‚ بسیار موثر است‌.

داد و بیداد از این انقلاب تكنولوژیك‌!
عقب‌ماندگی یك علامت نیست‌‚ كلاه ویژه‌ای هم بر سر گیرنده این صفت نمی‌گذارد. مجموعه‌ای از عملیات است كه مفهوم عقب‌افتاده‌‚ توسعه نیافته و الباقی افتادگی‌های غیر ضروری را می‌سازد و صدالبته خود علامت دیگری بر افتاده نبودن اخلاقی است كه‌‚ بلاهت‌‚ كبر و غرور دارد.
از علائم عقب‌ماندگی مزمن‌‚ عدم تعریف درست جامعه ما از ابعاد انقلاب تكنولوژیك است‌. در زمینه تصویر و سینما فقط كافی است به عملیات صورت گرفته در حوزه‌های سالن سینما‚ رسانه‌های تصویری‌‚ تلویزیون‌‚ ممنوعیت‌های غیرضروری نمایشی‌‚ سرمایه‌گذاری بر جریان‌های عقب‌مانده و… توجه كنیم‌.
در زمانه‌ای كه مشخص بود ویدئوهای خانگی روش كنترل خاص خود را دارا هستند ما آن را به كلی ممنوع كردیم و خلاص‌! بعد هم كه معلوم شد سیستم  VHSدر حال مرگ است‌‚ ما سرمایه‌گذاری كلانی برای تكثیر نوارو خرید دستگاه‌های آن كردیم و سر همین موضوع كمپانی‌های سودطلب كلی دستگاه به ما انداختند. كمی نگذشت كه  DVDوارد شد‚ غافل از آنكه ما سلانه سلانه در توزیع همین چهار و تا نصفی نوار ویدئویی داخلی هم‌‚ در عصر حجر توزیع به سر می‌بردیم‌. در همین زمان در بازار زیرزمینی‌‚ برای تكنولوژی جدید شرایط و لوازم خاص توزیع فراهم شد.
در زمانه‌ای كه سالن‌های سینما به سمت عظیم شدن پرده‌های نمایش و راحت‌تر شدن و بزرگ شدن می‌روند‚ ما طرح سالن‌های كوچك را طراحی كردیم‌! غافل از آنكه هر كس در خانه خود می‌تواند سینمای بزرگ‌تری از سالن شماره 3 سینما عصر جدید برپا كند! در عصر نمایش با آپارات‌های پیشرفته و اسكرین‌های پاناویژن و عریض‌‚ برادران عزیز ما در فارابی مشغول تجهیز سینماهای بزرگ به ویدئو پروجكشن‌های خانگی هستند! در زمانه‌ای كه با یك سی‌دی می‌توان فیلم را به خارج فرستاد دستگاه‌های نظارتی ما نگران صدور جعبه‌های فیلم هستند در دوره‌ای كه هنوز فیلمی برای اعضای آكادمی اسكار نشان داده نشده‌‚ بر سر هر كوچه و هر خیابانی در مالزی و چین كپی می‌شود‚ ما هنوز مقررات نمایشی دهه 20 آمریكا را اعمال می‌كنیم و خوشحال هم هستیم كه برخی فیلم‌ها‚ روی پرده این چند ده سینمای دور و بر ما نمی‌افتد!
در دوره‌ای كه با یك كلیك ساده روی موش كامپیوتر می‌شود انواع و اقسام فیلم‌ها و برنامه‌ها و عكس‌های خوب و بد را به قول اهالی رایانه پایین‌گذاری كرد‚ ما مشغول فیلترینگ ناموفق سایت‌ها و كنترل نشریات خودمان هستیم كه مبادا یك عكس رنگ و رو رفته هنرپیشه‌ای روی كاغذ زرد چاپ شود كه اندكی از زیبایی بهره برده باشد. در عصری كه صدها كانال ماهواره‌ای بر روی آسمان ما و همه كشورها در حال گذر و دریافت است‌‚ ما منش محدودیت‌های خبری را استوارتر می‌كنیم‌.
درك ابعاد مختلف انقلاب تكنولوژیك و عصر صفر و یك‌‚ منافاتی با اعتقادات‌‚ افكار و روش‌های زندگی در سرزمین ما ندارد. دانستن و دریافتن به معنای تسلیم شدن نیست‌. به قول مرحوم آوینی باید بتوانیم خانه‌مان را در مسیر و دامنه‌ی آتشفشان بسازیم‌. با فهم مناسب از شرایط امروز و فرار به جلو و آینده‌نگری‌‚ موفق‌تر خواهیم بود تا با عناد و نبرد دن‌كیشوت‌وار با تكنولوژی و راه‌حل‌های نصرالدینی برای همگامی با پیشرفت‌!
از ما گفتن‌…

غفلت از مفهوم عشق
بنیان‌های فرهنگی و فكری هر ملتی‌‚ راه‌حل گفتگو با آنان را در هر پروسه تاریخی تعیین می‌كند. ادبیات و به خصوص شعر ایران‌‚ به عنوان قله هنرهای ایرانی‌‚ رازآمیزترین شكل بروز جوهر تفكر ایرانی است كه پایه‌های تفكر دینی و اجتماعی را در حالی با خود حمل می‌كند كه از زبان مشترك و قابل فهم‌‚ و مفاهیم و مصادیق قابل لمس‌‚ پلی برای ارتباط با دیروز‚ امروز و فردای ما ساخته است‌. تاكید بر عشق و داستان‌های عاشقانه‌‚ به عنوان محملی استوار برای ارتباط با خلایق در فرهنگ ما‚ از انسان ایرانی‌‚ چه عارف و چه عامی‌‚ یك عاشق می‌سازد و عاشق‌‚ انسانی دلپذیر‚ مرتبط با هستی و طبیعت‌‚ آرام‌‚ پرشور‚ حماسی‌‚ قانع‌‚ جنگجو‚ صابر‚ مهربان و از همه مهمتر موحد است‌.
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
حضرات مدیران‌‚ كارگزاران‌‚ منتقدان و فیلمسازان‌! بیایید كلاه خود را قاضی كنیم و بنگریم كه در سینمای امروزمان چقدر از مفهوم عشق و اساسا از مفاهیم فرهنگ ملی و دینی خود حرف می‌زنیم و چه میزان به این مفاهیم معتقدیم‌. همچنان وقتی سخن از عشق به میان می‌آید تصورمان این است كه حتما باید آن را به دو بخش زمینی و آسمانی تقسیم كنیم در حالی كه چنین تصمیمی اصل ارتباط ذاتی انسان با مفهوم عشق را در هم ریخته و آن را تبدیل به شعار می‌كند. همچنان كه تا سخن از اعتقادات و ارزش‌های دینی می‌رانیم‌‚ كاری می‌كنیم كه نادانان فاعل‌‚ بلایی بر سر ارزش‌های اعتقادی بیاورند كه ریاكاری پیش‌شان شرمنده می‌شود!
هنرمند واقعی یك عاشق حقیقی است كه در طلب یك لحظه از پای نمی‌ایستد. نگاه یك عاشق به هنر‚ سیاست‌‚ علم و… از او موجودی قابل احترام می‌سازد. خوب نگاه كنیم و ببینیم چقدر آدم عاشق داریم تا بفهمیم كه وضعیت اخلاقی‌مان چگونه است‌! عاشق در خانواده عاشق است‌‚ به طبیعت عشق می‌ورزد‚ ارزش‌های اخلاقی را عاشقانه پاس می‌دارد‚ مامور و معذور نیست‌‚ صادق و بی‌ریاست‌‚ بندگی به شرط مزد نمی‌كند و….
و افسوس كه این سینما و این امروز ما‚ چقدر از عشق تهی است‌!

نكته‌ای آویزه گوش مدیران جدید فرهنگی
عاقل باید كه در فاتحت كارها نهایت اغراض خویش پیش چشم دارد و پیش از آنكه قدم در راه نهد مقصود معین گرداند والا به واسطه‌ی آن به حیرت كشد و خاتمت به هلاكت و ندامت انجامد و به حال خردمند آن لایق‌تر كه همیشه طلب آخرت را به دنیا مقدم دارند. اگر خار در چشم متهورِ مستبد افتد و در بیرون آوردن آن غفلت بورزد و آن را خوار دارد و بر سر چشم بماند بی‌شبهت كور شود.

مینی‌مالیسم‌!
این روزها به تعابیر جدیدی دست یافته‌ایم كه همگی <حداقلی‌> است‌! از دموكراسی مینی‌مال آقای سروش گرفته تا نظم مینی‌مال و سینمای مینی‌مال و نمایش مینی‌مال و حقوق مینی‌مال و احترام مینی‌مال و مدیریت مینی‌مال و خودرو مینی‌مال و اقتصاد مینی‌مال‌. چه شوری دارد این حداقل‌گرایی ما! لذت ببرید.

علامتی كه هم‌اكنون می‌شنوید!
هشدار! آژیر قرمز وضعیت بحرانی مطالعه در جامعه ایران‌‚ پس از مدت‌ها بوق بریده بریده‌‚ یكسر مشغول جیغ كشیدن است‌. مردم عزیزمان (علی‌الخصوص توجه بفرمایید به جمعیت چهل میلیونی زیر بیست و پنج سال‌) به ندرت مطالعه می‌فرمایند و وضعیت تیراژ كتاب به وحشتناك‌ترین درجه خود رسیده است‌. حالا بگذریم از روزنامه‌ها كه در مورد پرتیراژترین‌شان اغلب خواندن منحصر به نیم صفحه مربوط به آگهی‌هاست‌! كم‌كم تیراژ هزار و پانصد نسخه‌ای جای همان سه هزار نسخه‌ی این چهل‌- پنجاه سال اخیر را گرفته است و با الطافی كه در مورد وضعیت كاغذ چاپ و نشر و مطبوعات به عمل آورده‌اند‚ می‌رویم كه كتاب و مطبوعات را به كلّی از سبد جامعه چند شغله و جوان‌مان خارج كنیم‌.
نمی‌دانم چرا كمتر مسئولی نگران این وضعیت است؟ شكر خدا اغلب دولتمردان ما اهل علم و دانشگاه و كتابخوانی و كتاب‌نویسی هستند‚ پس چطور این مشكل به اندازه بیماری تراخُم به نظرشان مهم نیست‌‚ خدا می‌داند.

زنهار تا توانی اهل نظر میازار!
در این سال‌های تفوق سیاست‌بازی و گروه‌نگری‌‚ متاسفانه جفای بسیار بر استقلال نظر و عمل فرهنگ‌سازانه‌ی اهل فرهنگ و هنر رفته است‌. یك جامعه مستحكم‌‚ بدون توجه به اهل فكر‚ به سادگی از درون می‌پاشد. توصیه خردمندانه پیران قوم و نیاكان خود را دریابیم‌:
زنهار تا توانی اهل نظر میازار
دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده‌!

انتخاب در تهران‌!
در خبرها آمده بود كه هیئتی در ایران پس از ساعت‌ها مشاوره و بحث فیلمی را برای نامزدی جایزه اسكار نامزد كرده‌! و به آكادمی فرستاده است‌. تا آنجایی كه ما می‌دانیم هر فیلمی كه توسط سازنده یا كمپانی تولیدكننده بر روی نوار ویدئو به آكادمی علوم و هنرهای سینمایی فرستاده شود و توسط آنها دیده و انتخاب شود‚ تازه جزو كاندیدها اعلام می‌شود و این همه كارشناس داخلی لازم ندارد. هر كدام از فیلمسازان عزیز هم كه فكر می‌كنند فیلم‌هایشان می‌توانند در این رقابت شركت كنند می‌توانند مستقلا هم عمل كنند. مراتب جهت اطلاع به استحضار رسید!

دیگر مطالب در همین دسته...

۱۳۹۲/۱۰/۲۳ | ارسال شده در دسته: دسته‌بندی نشده

علی معلم(عضو هیات انتخاب و سخنگوی این هیات)در گفتگو با ایلنا : مکانیزم انتخاب فیلم‌های جشنواره فیلم فجر تشریح شد

ز بین 126 فیلم متقاضی نزدیک به 60 فیلم در جشنواره پذیرفته شدند/ فقط فیلم‌هایی دیده شدند که کامل بودند/ فیلم‌های انتخاب شده نظر جمعی اعضا را کسب کرده بودند و ملاک انتخاب رای گیری تنها نبود/ به احتمال فراوان در بخش تجربی یک جایزه داده می شود.  ایلنا: هیات انتخاب سی و دومین جشنواره فیلم فجر امسال در چند مرحله فیلم‌ها را انتخاب کرد به گونه‌ای که در مرحله پایانی نزدیک به ۶۰ فیلم در جشنواره امسال شرکت خواهند کرد. علی معلم(عضو هیات انتخاب و سخنگوی این هیات) در گفت گو با خبرنگار ایلنا؛ با اشاره به روند بررسی فیلم‌ها گفت: امسال بیش از ۱۲۶ فیلم در جشنواره فیلم فجر دیده شد که نسبت به سال گذشته که حدود ۹۶ فیلم حضور...
ادامه مطلب
۱۳۹۲/۱۰/۱۷ | ارسال شده در دسته: دسته‌بندی نشده

علی معلم مطرح کرد: قطعا فیلم‌هایی به جشنواره‌ی فجر اضافه می‌شوند

سخنگوی هیات انتخاب سی و دومین جشنواره فجر گفت: قطعا فیلم‌های دیگری در داخل یا خارج از بخش مسابقه سینمای ایران به جشنواره فجر اضافه خواهند شد. علی معلم در گفت‌وگو با خبرنگار سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، درباره احتمال اضافه شدن فیلم‌هایی به لیست حاضران در جشنواره فجر بیان کرد: قرارمان در هیات انتخاب این است که تا پایان هفته جاری، یک جلسه‌ی دیگر به منظور جمع‌بندی فیلم‌ها برگزار کرده تا بتوانیم حضور یا عدم حضور یکسری از آثاری که درباره آن‌ها بحث وجود داشته، را بررسی کنیم. وی خاطرنشان کرد: احتمالا در جلسه پایانی هیات انتخاب‌، چند فیلم دیگر در داخل یا خارج از بخش مسابقه سینمای ایران گنجانده...
ادامه مطلب
۱۳۹۲/۰۸/۲۸ | ارسال شده در دسته: دسته‌بندی نشده

علم معلم: ارزیابی 100 روزه در حوزه فرهنگ و هنر مشکل است

عملکرد 100 روزه دولت یازدهم در حوزه سینما و اولویت پیش‌رو علم معلم: ارزیابی 100 روزه در حوزه فرهنگ و هنر مشکل است علم معلم گفت: ارزیابی 100 روزه در حوزه فرهنگ و هنر مقداری مشکل است و مسائل فرهنگی برای رسیدن به اقدامات مشخص نیازمند زمان است.   این تهیه‌کننده و منتقد سینما در گفت‌و‌گو با خبرنگار سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، اظهار کرد: این 100 روز در حوزه فرهنگ و هنر بیشتر به بحث و گفت‌وگو و رصد کردن موقعیت سینما و مقداری نقد گذشته سپری شد.   وی افزود: استقرار مدیریت جدید و آسیب‌شناسی وضعیت موجود و نقد گذشته سینما طی این مدت اتفاق افتاد و این که برنامه آینده چه چیزی است، هنوز مشخص نیست و نوع...
ادامه مطلب
۱۳۹۲/۰۷/۲۲ | ارسال شده در دسته: دسته‌بندی نشده

معلم در گفت‌وگو با تسنیم:بعید می‌دانم گذشته جایزه اسکار را دریافت کند/ احتمال کاندید شدن

خبرگزاری تسنیم: منتقد و تهیه کننده سینمای ایران با اشاره به بحث انتخاب گذشته به عنوان نماینده ایران برای دریافت جایزه اسکار گفت: بعید می‌دانم که فیلم گذشته اصغر فرهادی یا هر فیلم دیگری از ایران در سال جاری جایزه اسکار را دریافت کنند.   علی معلم در حاشیه حضور در اصفهان در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در اصفهان پیرامون جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان اظهار کرد: جشنواره فیلم کودک و نوجوان از معدود جشنواره‌هایی است که به لحاظ بین‌المللی جایگاه ویژه‌ای دارد و باید با برنامه‌ریزی و انتصاب مدیران ثابت، آن را حفظ کرد تا بازدهی بیشتر و بهتری داشته باشد. پائین بودن حجم سرمایه‌گذاری، معضل سینمای کودک است وی...
ادامه مطلب
۱۳۹۲/۰۶/۱۹ | ارسال شده در دسته: دسته‌بندی نشده

علی معلم در گفتگو با شبکه ایران عنوان کرد:چاره کار تلویزیون حرکت به سمت خصوصی سازی است

چاره کار تلویزیون حرکت به سمت خصوصی سازی است تا زمانی که تلویزیون از یک سلیقه استفاده می‌کند و یک مدیریت شخصی حاکم است اوضاع بر همین منوال است. در دوره‌ای که تلویزیون دو شبکه بیشتر نداشت من با شبکه دو همکاری داشتم که اصلا نگاهش کاملا متفاوت از شبکه یک بود. ولی الان نگاه کنید همه شبکه‌ها عین هم هستند و حتی سلیقه‌هاشان هم فرق نمی‌کند. این واقعیت نشان دهنده آن است که تلویزیون‌های ما باید به سمت تلویزیون‌های مستقل و خصوصی شدن برود. شبکه ایران/ نرگس عاشوری: حکایت همان حکایت «از سر گذشتن آب» است؛ موج شبکه‌های ماهواره‌ای و آنتن خالی تلویزیون! هر چقدر ضیافت رقیب پر و پیمان‌تر می‌شود و سفره‌اش...
ادامه مطلب
۱۳۹۲/۰۴/۱۷ | ارسال شده در دسته: دسته‌بندی نشده

شرلوک هولمز، جهان جدید و قدیم چگونه رخ نمایی می کند؟

داستان های کارآگاهی جنایی در طول تاریخ نه چندان بلند سینما، همواره بینندگان را مجذوب خود کرده اند. دنیای رازها و کشف رمزها نوعی مشارکت ذهنی بیننده و قهرمان را در پی دارد که لذت بردن از کشف همزمان یا حیرت زدگی از نوع کشف قهرمان را به دنبال دارد. برای فهم تغییر زبان سینما در هزاره جدید با نوع داستانگویی کلاسیک در سینمای قرن بیستم، دیدن سریال جدید شرلوک محصول بی بی سی کفایت می کند. اقتباس هوشمندانه سازندگان شرلوک از داستان های کلاسیک شرلوک هولمز و آوردن آنها به دنیای جدید و قرن بیست ویکم نه تنها از طریق تغییر زمان داستان که از طریق نحوه انتقال اطلاعات داستان به تماشاگران اتفاق می افتد. در سریال...
ادامه مطلب

ویدیو

۱۳۹۵/۱۲/۲۴
گفت و گوی منتشر نشده زنده یاد علی معلم با فارس/ اگر سینما داشتم خیلی از فیلم ها را نمایش نمی دادم!

گالری تصاویر