سینما… سینما
دو ابرستاره خلاف عادت!
تام كروز و نیكول كیدمن از نمونههای نادر جمع شدن خصوصیات هنر بازیگری با ویژگیهای ابرستارهای در سینما هستند. نمونههایی قابل مطالعه و جدی كه از پس از طی یك دوره ستارهپیشگی‚ با قرار گرفتن در یك موج مغزی پسندیده‚ از طرف استادی چون استنلی كوبریك‚ ناگهان مسیری متفاوت در پیش گرفته و زندگی هنری خود را (برخلاف زندگی خانوادگی) در مسیری روبه رشد و تعالی قرار دادهاند. نگاهی به پنج شش اثری كه در این چند سال از ایشان دیدهایم‚ كفایت مذاكرات است. این كه بتوانی با رعنایی (كه خصویت چشمفریب و غلطاندازی است) از سرچشمههای هنر خلاقه بازیگری بنوشی‚ كتمان نكنیم كه كم است و نادر. حضور این ابرستارگان هنرمند‚ دلیلی بر زایایی هنر بازیگری در تركیب باجمال ستارگی است.
اكران فیلمهای خارجی‚
و كشتی همچنان به راهاش ادامه میدهد!
در یكی از شمارههای پیشین مجله‚ دوستی از همكاران تحریریه در ارتباط با مسئلهی اغتشاش در اكران فیلمهای خارجی مطلب مبسوطی نوشته بود. گمان ما بر این بوده و هنوز هم احتمالا هست! كه مسئولین گرامی (در هر زمینهای از كار سینما) اندك توجهی به برخی بحثهای كارشناسی میكنند‚ شاید كه حرف حسابی هم زده شود! (كه البته میشود و كجاست نه فقط گوش شنوا كه پای عمل؟) متا›سفانه در چند سال اخیر به دلیل بسیار احترامبرانگیز <حمایت از صنعت سینمای ملی>‚ نمایش فیلمهای خارجی در كشورمان دچار تصمیمگیریهای به شدت شخصی بوده است و به دلیل كانالیزه شدن ورود فیلم و عدم برنامهریزی درست برای آن‚ هزارچند گاهی كه كفگیر به ته دیگ میخورد و قرار میشود خلایق چشمشان به جمال برخی آثار دیگر سرزمینهای جهان بیفتد‚ شاهد نمایش تعدادی فیلم خارجی هستیم كه به قول برخی دوستان گویا به شكل مجانی و یا همراه مثلا ظروف و اشیای دیگر و برای محافظت از آنها وارد كشور شده و در نسخههای متعدد در سینماها به نمایش درمیآیند. اكران برخی از بیارزشترین آثار تجاربی و بیبو و خاصیتترین محصولات سینمایی هیچ دلیلی جز كاهلی و بیعلاقه بودن به رشد فرهنگ سینمایی تماشاگران ندارد.
حقیر نمیداند كدامین تماشاگر ایرانی در این بحبوحهی سرازیر شدن محصولات مختلف تصویری (از كانالهای مختلف) علاقمند و مشتاق دیدن فیلمی مثل قاتلین شوگان و گودزیلا علیه هر موجودی (!) است و دلیل فرهنگی نمایش آثار بیارزش این چنینی در سینماهای كشور چیست. البته بر همه واضح و مبرهن است و بر مردم ایران نیز پوشیده نیست كه نمایش گاه و بیگاه نسخههای از بینرفتهی فیلمهایی مثل آخرین امپراتور و… امر نسبتا پسندیدهای است اما گرامیان با یك گل كه بهار نمیشود. اگر قصد حمایت از سینمای داخلی را داریم‚ به قول یكی از فیلمسازان محترم تجاریكار حداقل اجازه بدهیم به همین اندازه كه در برخی فیلمهای هنرهای رزمی(!) شلنگ تخته میاندازند و نعره میكشند و تیر شلیك میكنند‚ برخی فیلمهای داخلی نیز از این مزایا استفاده كنند و مشابه و ژنریك وطنی این آثار فروش كند كه حداقل پولاش به جیب هموطنانمان برود و چنانچه سودای ارتباط سالم بینندگان با آن بخش سالم از سینمای هر كشوری را داریم‚ در خرید و نحوهی نمایش فیلمها تجدیدنظر كنیم. البته قصد راقم بر این نیست كه لزوما و چنان كه افتد و دانی (مثل برخی از مواقع در همه كارهایمان) از آن طرف بام بیافتیم و هر چه محصول روشنفكرنماست و به درد بازیگران عرصه سینمابنویسی و روشنفكران تكنفره! میخورد‚ بخریم و فریاد برآوریم كه حضرات بفرمایید این هم سینمای هنری كه صنار هم فروش نمیكند و فكر كنیم كه بقیه هم چشمشان به دنبال این محصولات است و عاشق و شیدای سینمای تكنفره.
به گمان ما نمایش فیلمهای برجستهی خارجی نه تنها میتواند به رشد فرهنگ و سلیقهی بصری تماشاگران و هنرمندان ما كمك كند‚ بلكه در بسیاری اوقات امكان عرضهی سوژهها و موضوعاتی را دارد كه ما در آن زمینهی خاص دچار كمبود هستیم. و یادمان باشد مردم صبر نمیكنند كه ما هر وقت حوصله كردیم به آنها فكر كنیم. آنها خود نیازشان را تا›مین میكنند و در این صورت نه تنها ارتباط سالم و زندهی خود را با سینمااز دست میدهند‚ بلكه ما هم امكان بهرهبرداری مالی از نمایش فیلمهای خارجی خوب را (كه میتوان از آنها برای كمك به صنعت سینمای داخلی استفاده كرد) از دست میدهیم.
سینما‚ همهی سینماست
نه به عقیدهی اینجانب‚ بل به عقیدهی اكثر دستاندركاران سینمای كشور‚ هرگونه برنامهریزی تولید فیلم اگر جز از طریق خود صنعت سینما و سازندگان فیلم صورت گیرد‚ نتیجهای فوقالعاده به بار نخواهد آورد. مجموع قوانین دیكته شده به سینما در اغلب كشورهای كمونیستی سابق راه به كجا بردند؟ یك نوع سینمای دولتی و بیپشتوانه كه در حد میز و مسئولیت چند مسئول دولتی بود و سرانجام هم تسلیم سینمای غرب شد. دوستان! سالنهای سینما در كشورمان به همه نوع فیلمی نیاز دارند. مردم به سینما نمیروند كه فقط یك نوع فیلم ببینند. فضیلتی در نوع فیلم جنگی یا هر نوع دیگر نیست. كیفیت فیلم به آن ارزش میدهد. به نوعی برنامهریزی نكنیم كه سرانجام ما بمانیم و سینماهای خالی؟
یادش بخیر در فیلم بدل مارتین ریت‚ وودی آلن نقش آدمی را بازی میكرد كه در دوران مككارتیسم نوشتههای نویسندگان جزو لیست سیاه را به اسم او میدادند. بعد از مدتی آلن كه در حقیقت بدل دیگران بود برای آشنایی با مقولهی نویسندگی به كتابفروشی رفت كه چند كتاب رمان و داستان و نمایشنامه بگیرد. كتابفروش از او پرسید كه از چه نویسندگانی چه كتابهایی میخواهد؟ آلن گفت: بیزحمت چند تا داستایفسكی‚ هفت هشتها یوجین اونیل‚ دو سه تا تولستوی و…!
عصر ماوراءالطبیعه و معنویت در سینما
هر بار كه فیلم جدیدی را از محصولات این دههی سینمای جدی جهان میبینم بر این عقیده راسختر میشوم كه حركت سینمای جدید به سوی طرح مفاهیم معنوی و دینی و حقایق و سرچشمههای مادی و فرامادی حیات و انسان‚ حقیقتا جدی و قابل مشاهده است. در هنگامی كه نهایت كوشش و خواست سینماگر و منتقد اندیشهورز وطنی به وجود آمدن یك سینمای اجتماعی و انتقادی است و گروهی رهسپار نانخوری از این حرفه مثل حرفههای دیگرند و جریان عمدهی سینمای روشنفكری ما هنوز از دغدغههای نفسانی سطح پایین و رئالیسم كوتهبینانه و مادینگر تغذیه میكند و نهایتا سیاستبازی را دوستتر میدارد‚ گروهی در آن سوی آبها و در جریان اصلی فیلمسازی در هالیوود بدون اعلام رسمی و پرهیاهو و سیاستپسندانه و شعاری و بخشنامهای‚ به سطحی رسیدهاند كه در كمال سادگی و به ظاهر تنها برای ارتباط با عامه به عمیقترین ابعاد طرح فلسفی حیات و انسان در سینما رسیدهاند. اگر سخن برج عاجنشینان و كودكان صاحبنظری كه از سرِ بازی یا لجاج دستورالعمل و نقد صادر میفرمایند و در صورت گم شدهاند و معنی نمییابند را به كناری نهاده و با حقیقت سینمای جدید (و صد البته در نمونههای اصلی و جدی آن) روبرو شویم‚ شاهد جهان دیگری خواهیم بود كه بیشتر با عقاید فلسفی‚ عرفانی و عقیدتی ما در این سوی جهان قرابت دارد. افسوس كه ما صاحبان این ایدهها‚ با این مفاهیم هیچ نكردهایم. گویا به قول آن فرزانه‚ آنچه را ما میگوییم‚ آنها میبینند!
چرا ما را تحویل نمیگیرند؟
برخی از بریدگان از تماشاگر و مخاطب خودی و طرفدارانشان راه فلاح و رستگاری را در آن سوی مرزها میجویند و كمكم كارشان به جایی رسیده كه به ما خارج ندیدهها! یاد میدهند كه الهی فدای پیتر و مارك و هلن و ژاك و پییر بشویم‚ مردهشور این وطنیها را ببرد‚ همهاش توقع و نافهمی‚ چرا شما نمیفهمید كه ما نابغهایم و ما را زیاد تحویل نمیگیرید؟ عزیزان‚ ما حاضریم شما را دودستی تقدیم كنیم به درككنندگان و خریدارانتان در خارج‚ نه اینكه فكر كنید مخالف فیلمها و فیلمسازی شما هستیم. نه بالاخره صادرات‚ صادرات است. روده و خربزه و پسته هم از این مملكت صادر میشود. كور شویم كه نخواهیم فیلم برود. منتهی یك توصیههایی به نوچهها و ساقدوشهایتان بكنید كه سعی نكنند همه را شبیه هم كنند. بالاخره شما تنها نیستید‚ اجازه بدهید بقیه كارشان را كنند و نظرشان را داشته باشند. چرا شمشیر میكشید؟ نفس بكشید كه عصبانیتتان تخلیه شود!
زنگ خطر <دیگران>!
نمایش محدود و تك نوبتی فیلم دیگران در سینما فرهنگ تهران‚ كه به روش آبرسانی قطرهای فرهنگی شباهت دارد! و استقبال تماشاگران از آن (تا حدی كه تمام نوبتهای نمایش با ظرفیت كامل پر میشد)‚ زنگ خطری برای آن بخش كاهل و عقبافتاده سینمای ما و مدیران فرهنگی است كه این روزها همچنان سرخود را با الگوهای قدیمی و عقبماندگیهای موروثی و كاهلیهای مدیرانه گرم كردهاند.
دوستان گرامی‚ همانگونه كه خود بارها تلویزیون ایران را نكوهش كردهاید و جوالدوز زدهاید كه اگر حواسش به مخاطب و باور او نباشد و پشتیبانی مردم را از دست بدهد‚ مردم به شبكههای دیگر پناه میبرند‚ اندكی هم به خود سوزن بزنید. حواستان باشد‚ سالها مردم را از دیدن فیلمهای خوب خارجی محروم كردیم تا سینمای ایران تنها اسب این مسابقه باشد‚ در آینده نزدیك این امكان وجود دارد كه به خاطر ورشكستگی سالنها و قهر مردم از سینما‚ همین یك سنگر مستحكم یعنی ممنوعیت نمایش فیلم خارجی به صورت گسترده در سینماها هم فرو بریزد و آنگاه موضوع از این هم پیچیدهتر شود. نگران نباشید‚ اگر كارتان را بلد باشید و اسیر بلاهت نشوید و خودمداری نكنید‚ مردم ایران به فرهنگ خودی و زبان و سنتهای ملی مذهبی خود نسبت بیشتری دارند‚ اما هر چیزی حد و حدودی دارد. دیر نشده بجنبید!
راز ماندگاری و رازهای خلقت
چه نكته یا نكاتی است كه آثار سینمایی را ماندگار میكند؟ كمال تكنیكی‚ بداعت موضوع‚ برجستگی كار عوامل فنی فیلم و… اما حقیقتِ موضوع ماندگاری و اثربخشی در میزان نسبت هنرمند با خلقت و خالق است. سینمای ماندنی‚ جلوهای از كمال حق است. پیجویی رازهای خلقت‚ درونكاوی و ژرفنگری در انسان و جلوههای وجود و نسبت عالم واقع با عالم بالا‚ راز حقیقی ماندن است. استادی میگفت این روزها فاصله انسان با آسمان زیاد شده است. آیا گمان نمیكنیم كه در سینمای ما‚ این فاصله باید كمتر شود؟
یك تصویر خوب‚ تصویری است كه پهنای آسمان و آسمانیان را در دوسوّم كادر خود بگیرد. انسان هزاره سوم به آسمان حقیقت نیازمند است.
حدیث آرزومندی كه در این نامه ثبت افتاد
همانا بیغلط باشد كه حافظ داد تلقینام
در ستایش درگذشتگان
ستایش ما گوشهنشینان نثار تكنولوژی جدید باد!
عرضهœ فیلمهای كلاسیك و شاهكارهای تاریخ سینما با پیراستگی و تدوین مناسب و موردنظر كارگردانهای برجسته‚ بر روی نوار ویدیو و D.V.D‚ فرصتی مناسب برای نسل جدید دوستدار سینما فراهم كرده‚ تا به تماشای آثار روحنواز سینمای گذشته بنشیند و از روح بزرگ هنرمندان قدیم بهرهای تازه ببرد. دوستان! فرصت را غنیمت شماریم و به جای بعضی آثار خُزعبل جدید سینما‚ از میراث تاریخ سینما بیاموزیم و لذت ببریم!
جكی چان‚ خصلتهای شرقی‚قهرمان جهانی
قد و قامت ریزه میزه‚ چشمهای با حیا و مهربان‚ سكوتهای به جا و حركتهای سریع‚ كمگویی و گزیدهگویی‚ سرخوشی و خوش جنسی‚ خصلتهای پهلوانی شرقی بدون ابراز قدرت دروغین آمده از غرب‚ از خصوصیات جكی چان است در فستیوال مونترال 2001 فرصت ملاقاتی با او دست داد. به او گفتم كه راز موفقیت فیلمهایش خصلتهای شرقی اوست. و این حُسن است كه بازیگری با خصلتهای ملی بتواند جهانی شود. لازم نیست خودمان را تغییر دهیم باید خودمان را باور كنیم. قدرتهای خود را تقویت كنیم و ضعفهایمان را برطرف.
گفت كه بچهی یك خانوادهœ فقیر است‚ پسر یك آشپز سفارت كه با سختی رشد كرده اما هیچكس را ملامت نكرده‚ جز خودش را و سعی كرده كسی شود تا امروز كه در جهان میشناسندش. در هالیوود به دنبالش هستند و مخاطبان سینما دوستاش دارند. آرزویش ایجاد یك مدرسه بدلكاری بود برای تربیت بهترین بدلكاران عالم كه بدون جلوههای ویژه بتوانند قهرمانی كنند. میدانم كه شما بچهها او را دوست دارید و فیلمهایش را میپسندید‚ توصیه میكنم سرگذشت زندگیاش را در همین شماره مجله مطالعه كنید و سعی كنید بیش از هنرهای رزمیاش‚ خصلتهای او را یاد بگیرید.
پاك كن بر خطوط مرزی!
فیلمسازی فیلمی میسازد برای همه مخاطبان جهانی‚ آقایان سعی میكنند برای ورود به سرزمینی كه فیلماش در آن نمایش داده میشود به او ویزای ورود ندهند. كه چی؟ اسماش را نیار‚ خودش را بیار. این دیگر چه معركهای است؟ سیاست پیشگان‚ مرزها و خطها و پلیس بازیها را بگذارند برای امور امنیتی‚ فرهنگ را برای مردم جهان باز بگذارید كه خفگی تهدیدمان میكند!
بچهها از ما شادی‚ تخیل و امید طلبكارند!
جداً بچههای جامعهی ما باید به شدت از دست ما بزرگترها عصبانی باشند. فعلاً به دیگر نهادهای مسئول (؟!) مثل آموزش بدون پرورش (پولی یا همان واژه با تربیت غیرانتفاعی!) سازمانهای ریز و درشت جوانان و كودكان و نوجوانان و انجمنهای چپ و راست مدعی حمایت از كودكان كاری ندارم. امابرادران مسئول در نهادهای فرهنگی و رسانهای و هنری‚ شما چه كاری برای كودكان این جامعه میكنید؟ شماهنرمندان معززّ چه آثاری برای امیدبخشی‚ ایجاد نیروی آیندهسازی‚ تخیل خلاق وشادیبخش برای این قشر عظیم از جامعه ایرانی تولید كردهاید؟ آقای مسئول در ارشاد! شما حتی یك فیلم مناسب در یك فصل برای كودكان در یك سالن محقّر نمایش میدهید؟ (جواب ندهید كه اكران چهار تا فیلم نیمچه واقعگرا! و غُرغُروی سیاه و تلخ‚ فیلم كودكان است.) برادران عزیز در نهاد سیما‚ غیر از برنامههای تكراری ناصحانه و با مرجی! (مثلاً مجری) برای ایجاد انگیزه پیشرفت و نشاط در كودكان چه میكنید! (باز خدا پدر مهران مدیری و بر و بچههای بدون شرح را بیامرزد كه وظیفه نشاط فرزندان ما را فراهم میكنند‚ كه خود حكایتی است. فرزند من ساعت 10 شب برنامه این دوستان را میبیند ولی برنامههای عصرگاهی و شامگاهی ویژهœ خودش را نمیبیند!)
به قول آن دوستمان‚ آقای كانون پرورش! شما هم كه همان یكی دو تا كارتان در زمینه كودكان را با كار برای خارجیها و كلرمون فرانسه و كن تاخت زدهاید و دائم به خودتان دستهگل میدهید. كجاست آن همتهای عالی و یاران پرتقالی؟!
از همین جا درود میفرستیم بر نویسندگان و سازندگان هری پاتر ‚ شرك ‚ سالار حلقهها و پینوكیو و آثار جادویی كمپانی والت دیزنی كه كودكانمان را تنها نگذاشتهاند و حداقل (با كمترین خسارت) به ایجاد انگیزه و نشاط و تخیل در آنها یاری میكنند.
و خدا پدر و مادر جبلی و طهماسب (با كلاه قرمزی و پسرخاله شان كه اكنون هم كمی كهنه شده) و كامبوزیا پرتوی (با آن گربه آوازخوان ) و خانم طائرپور و دوستان را در آثار آن دورهشان بیامرزد كه چهار تا و نصفی كار برای كودكان كردند. اكنون كه ول معطلیم! بچهها‚ میدانم عصبانی هستید‚ من هم عصبانیام ولی ناامید نیستم! ببینیم چه میشود. نشد با خاكبازی و گردوبازی و همین چهار تا و نصفی كتاب و فیلم و مجله نمیگذاریم شما را ناامید كنند. خدا با شماست. آینده از آن شماست. اما قول بدهید شما این كارها را با بچههایتان نكنید!
راز تمبر هندی!
تعارف كه نداریم. با كمی دقت در مییابیم كه دو صنعت سینمای به شدت فعال در دنیا وجود دارد; هالیوود و بالیوود. كه فیلمهایی برای بالای یك میلیارد نفر میسازند و باقی ماندهاند و سرحال! رازشان چیست؟ حرف برخی مدعیان فهم را هم در این مقطع كنار بگذاریم و بپرسیم چرا ما نباید سهم سینمای خود را در دنیا و در ایران خودمان افزایش دهیم؟ مطالعه و تحقیق بر پدیده سینمای عامهپسند و جهانی‚ لازم و بلكه بر سینمای ما واجب است‚ پرونده نشریه راجع به پدیده بالیوود را مطالعه بفرمایید‚ ضرر نمیكنید. روشنفكر نمایان عزیز‚ همه را ابله فرض نكنید‚ ثقل معده میگیرید.
افسوس بر مخالفان سینما!
چه كنند؟ عقلشان نمیرسد كه این هنر – رسانه عظیم‚ چه تاثیر خارقالعادهای در آموزش‚ سرگرمی و نحوه زندگی و تفكر بشر امروز دارد. دنیای آینده بستگی تام و تمام دارد به استفاده صحیح از این هنر در جهت رشد احساسات و اندیشه بچههای امروز. آنهایی كه هنوز ساز مخالفت با سینما میزنند و یادشان میرود كه باید سالن بسازند‚ هزینه برای تولید فرهنگی بپردازند و حداقل به اندازه یك بزرگراه به بودجه فرهنگی كشور فكر كنند و راه را برای تولید كنندگان آثار سینمایی و نمایش دهندگان آن باز كنند‚ جدا باعث تاسف هستند.
دوستان! حتی كودكان امروز میدانند كه راه آموزش فقط تخته سیاه و كلاس درس و امر و نهی والدین و معلمان آموزش و پرورش نیست‚ بخش بزرگی از این وظیفه بر عهده تصویر است. تصاویری كه توسط هنرمندان حساس و اندیشمند خلق شده.
چه كسی میخواهد مهربانی و نوعدوستی را بهتر از آثار كارتونی كمپانی والت دیزنی به بچهها (و حتی بزرگترها) بیاموزد؟ كیست كه اراده و قدرت تخیل بچهها را به اندازه مجموعه فیلمهای هری پاتر و سالار حلقهها به كار بیاندازد؟ چه وسیلهای بهتر از شركت هیولاها میتواند قدرت خندیدن را اثبات كند؟ كدام هنر میتواند به اندازه آثار چاپلین و دهها هنرمند برجسته سینما بر روی تودههای مردم تاثیری این چنین عمیق و دوستداشتنی بگذارد؟ چه داستانی بهتر از داستان اسباببازی با موجودات بیجان و عروسكها میتواند چنین شوری در سر بچهها بیاندازد؟ و…
دوستان! به بچههایمان فكر كنیم‚ از قدرت سینما غافل نشویم‚ امروز انكار سینما‚ انكار پیشرفت است. انكار تمدن است. یادمان باشد حرف آن پیر فرزانه را كه گفت: <سینما از مظاهر تمدن است> كشور بدون سینما‚ كشور متمدنی نیست.
انیمیشن‚ اوج تخیل; سینمای امروز‚ اوج انیمیشن!
متا›سفانه عادت كردهایم همیشه نیمه خالی لیوان را ببینیم. واقعیت این است كه تخیلیترین شكل سینما‚ انیمیشن است و سینمای تكنولوژیك امروز توانسته كارتونهای خیالی واقعی بسازد. مرز فیلم انیمیشن و زنده‚ امروز به اندازه نیم میلیمتر شده است و این یعنی تخیل آزادِ آزاد. هر چه میخواهیم‚ هر چقدر بخواهیم‚ غیرممكنترینها ممكن شده و قابل باور. این دستاورد سینما را جدی بگیریم. جای سینمای واقعگرا تنگ نمیشود! به خدا ما هم تا ابد میتوانیم از خیابانها و مسائل اجتماعی و كارگران و كشاورزان فیلم بسازیم!
كسی میآید؟ سینمای جهان و بشارت منجی
اتفاقها همیشه طوری حادث میشوند كه آدمهای غرق در ریاضیات روزمره و بیزنسهای كلاشمابانه و متحجرین تیره روز‚ قادر به تشخیصشان نیستند. نگاهی گذرا به محصولات موفق یكی دو دهه اخیر سینمای جهان و در راس آن سینمای دنیاپسند آمریكا‚ خبر از رویكرد حیرتانگیز معنوی و در عین حال تماشاگردوست سینماگران به طرح موضوع ظهور فرد- جمع منجی است. از ترمیناتور تا بازگشت سلطان ‚ از نئوی ماتریكس تا گلادیاتور ‚ از مسیح گیبسون تا….
نیاز انسان در این عصر وارونگیها به حماسههای فردی و جمعی‚ به شمشیری كه جهان را بیمنت سپاهی میگیرد‚ چه شورآفرین است.
اسپیلبرگ‚ سینماگری كه از نو باید شناخت
نیمی از شماره 134 مجله به بررسی آثار و افكار استیون اسپیلبرگ سینماگر برجسته همعصر ما اختصاص یافته بود. این مجموعه كه ترجمهی كامل یك كتاب پربرگ و مفصل فرانسوی در ارتباط با اسپیلبرگ بود‚ به بررسی همهجانبه آثار او و تاثیرات این شخصیت جالب سینمای آمریكا بر سینماگران جهان میپرداخت. اسپیلبرگ فیلمساز حیرت انگیزی است. از چند جهت:
یك: تنها سینماگر جهان است كه ده اثرش در فهرست صد فیلم پرفروش تاریخ سینما قرار گرفته و آثاری كه تهیه كرده جزو موفقترینهاست. این موضوع اصلا ساده نیست. برخلاف دوستان متوهمی كه او را صرفا یك تاجر موفق میدانند‚ اسپیلبرگ فیلمسازی است كه موفق شده با حدود یك میلیارد مردم جهان از طریق سینما گفتگو كند.
پیدا كردن مستمع برای یك خطابه‚ یا تماشاگر برای دیدن یك فیلم‚ در جهان امروز‚ آن هم در این حد و حدود‚ امر دشواری است.
دو: او نخستین پرچمدار سینما در گفتگو با غیرزمینیهاست. انسان را تنها نمیداند و از این باب ملكوت و كهكشان و جهان هستی را در قاب دوربین خودیكسره میبیند.
سه: فیلمهای اسپیلبرگ آثاری عمیقا دینی هستند. مفاهیم موجود در آثار این سینماگر بیشترین قرابت را با اندیشههای مشترك دینی همه ادیان دارد و این رویكرد‚ هیچ گاه جنبه رو و شعاری در آثار او نیافته است و به همین دلیل و به ضرورت سادگی در بیان مفاهیم پیچیده‚ این ویژگی به صورت فطری در آثار او رخ مینماید.
چهار: اسپیلبرگ یك جوینده برجسته استعدادهای سینمایی و عاشق صادق سینماست. به سینما عشق میورزد و میراث سینما را از فورد و هیچكاك تا تروفو و گدار و آنتونیونی و كوروساوا میستاید و این ستایش تنها به مصاحبههایش خلاصه نمیشود. او عملا به حفظ میراث سینما و پرورش استعدادهای نوین همت گمارده است.
پنج: اسپیلبرگ از معدود سینماگرانی است كه سینما را در كلیت خود میبیند. ابایی ندارد كه خود را سرگرمیساز بداند و باكی ندارد كه در همه حوزههای ژانری فیلم بسازد و تهیه كند. از انیمیشن تا تلویزیون‚ از اكشن ماجراجویانه تا درام فلسفی‚ معذالك در همه این آثار رگهی معنوی یگانهای هویداست.
شش: اسپیلبرگ سینماگری صنعتگر است. در ابعاد مختلفی در پیشبرد جنبههای تكنولوژیك سینما پیشتاز بوده و در حوزه قوت بخشیدن بنیادهای صنعتی سینما از كوشاترینها بوده. به شكلی كه او و چند تن دیگر حكم پدرخواندههای امروزین سینمای آمریكا را دارند. موقعیت امروز سینمای آمریكا در جهان‚ مدیون تفكرات و اندیشهها و عملكردهای او و سینماگرانی چون لوكاس‚ كاپولا و چند تن دیگر است.
هفت: اسپیلبرگ سینماگری است كه با آرشه احساس آدمی فیلم مینوازد. تعلق حسیاش به كرامت انسان و احساسات پاك بشر‚ آثار او را نزد كودكان‚ و بزرگترهایی كه كودكیشان را فراموش نكردهاند‚ محبوب میسازد.
و سرانجام این كه سینما تنها با اسپیلبرگ معنا نمیشود اما بدون او چیزی كم دارد. اسپیلبرگ سینماگری است كه از نو باید شناخت.
این آقای هری پاتر از كی وارد زندگی ما شد؟!
البته كه هر نسلی قهرمانان خودش را دارد‚ اما تاریخ ثابت میكند كه كدام شخصیتها قدرت باقی ماندن در خاطرات نسلهای متفاوت را دارند. چند سالی است كه پسربچهای باهوش‚ بیباك و خوشقیافه‚ همراه همكلاسیهایش در یك مدرسه جادوگری‚ ذهن خیالپرداز كودكان و نوجوانان (و از شما چه پنهان حتی جوانان و میانسالان و كهنسالان) را با خود از كتاب بر پرده سینما و روزنامهها و مجلات كشانده و خانم نویسندهای را در جایگاه یكی از مهمترین نویسندگان ادبیات جهان نشانده است. تركیب عجیب و غریب علم‚ جادوگری‚ اسطورهسازی‚ گیاهشناسی‚ جهان قدیم‚ جدید‚ بازی‚ ماوراءالطبیعه‚ دلیری‚ ترس‚ وهم‚ خیال‚ اندوه‚ توانایی و… در مجموعه آثار هری پاتر از او و یارانش قهرمانانی امروزی ساخته است. شمارهای از دنیای تصویر به خواست محبان او هری پاتر ی منتشر شد. دوران‚ دوران اوست و شما دوستدار او. فراموش نكنیم كه خواندن بیشتر در مورد این پدیده ادبیات و سینمای كودكان و نوجوانان‚ شاید ما را به راز جاودانگی قهرمانان در اذهان خیالپرداز شما رهنمون شود.