تلویزیون
پُرسمان با نازمان یا كوفتمان!
در پی ترویج فرهنگ پسندیده پاسخگویی مسئولان به مردم‚ چندی است كه مسئله احترام به افكار عمومی جامعه و حقالناس جدی گرفته شده و در پی این نیاز مدتی است برنامهای با این هدف در تلویزیون تهیه شده كه به هزار و یك دلیل به هدف شایسته خود نایل نمیآید. مجری و دستاندركاران این برنامه گاه چنان به نازمان پاسخگویان نیاز میآورند كه آدم حظّ میكند و هرازگاهی چنان آنان را كوفتمان میفرمایند كه مخاطب جانب پاسخگوی گرامی را میگیرد. پیشنهاد میكنیم پختگی مورد لزوم را اگر میشود در مایكروفر و در صورت امكان به شكل طبیعی و با پخت آرام در فرهای مناسبتر بیابیم! افراد باتجربهتری وجود دارند‚ علیالخصوص وقتی قرار است فرهنگ پاسخگویی را جدی بگیریم.
چند تا از این برنامهها را ملاحظه فرمایید. اندكی با حقیر همراهی خواهید فرمود!
اندر فواید بحث و میزگرد در سینما
یكی از اقدامات سنجیده و قابل ستایش صدا و سیما كه طی چندین سال فعالیت تلویزیون در سالهای گذشته (مثل خیلی چیزهای دیگر) به دست فراموشی سپرده شده بود‚ برگزاری بحثهای علمی و فرهنگی در زمینههای گونهگون با حضور كارشناسان و اساتید فن است. عدهای كه نسبت به رسانهی تلویزیون دارای سوءبرداشت هستند گمان میكنند كه جذابیت در تلویزیون صرفا از راه نمایش فیلم سینمایی و سریالهای صدمن یك غاز به دست میآید و بس. در حالی كه یكی از زمینههای بسیار پرطرفدار در رسانهها (حداقل در بخش مهمی از جامعه شهرنشین و باسواد) برگزاری میزگردها و بحثهای مختلف زنده‚ گرم و جذاب است در باب موضوعات مختلف. این كه خصوصیات این نوع برنامهها چیست و چه باید باشد فعلا مورد نظر نگارنده نیست و انشاءا… در فرصتی دیگر بدان خواهم پرداخت. اما فعلا همین نكته را داشته باشیم كه بسیاری از بینندگان عادی تلویزیون با دیدن بحث جذابی در مورد موضوعی دور از ذهن (آن هم در میان این همه مسئله مرغ و تخممرغ) همچون <آلودگی اكولوژی آبزیان> با آن ارتباط برقرار میكنند و یا از اظهارنظر كارشناسان در مورد مسایل و مباحث مختلف فرهنگی‚ اجتماعی‚ علمی استفاده میكنند و سعی در درك آن دارند. تنها باید دوستان مسئول این نكته را درك كنند كه مردم ما علیرغم بالا بودن میزان بیسوادی و فقر فرهنگی و كمبود مطالعاتی در كشور‚ مشتاق شنیدن تحلیلهای درست هستند و به هر حال فراموش نكنیم كه بخش بزرگی از بینندگان سینما علاقمند به فرهنگ و دانش و علم هستند. و بالاخره اعلام تحول در تلویزیون
بالاخره پس از مدتها انتظار و بعد از انواع و اقسام تهاجمات تصویری‚ تصمیم گرفته شده كه تلویزیون ایران دست از اقدامات و برنامهسازیهای باری به هر جهت بردارد و آنچنانكه شایسته شا›ن فرهنگی مردم ایران است دست به تولید و پخش برنامههای جذاب‚ فرهنگی و با كیفیت مناسب بزند.
تغییرات و جابهجایی در مدیریت سیما و اعلام تحول از سوی مدیران آن نشانههای این دگرگونی هستند كه اما هنوز در مرحله حرف است و نه عمل. همین كه بالاخره دوستان قبول كردند كه وضعیت فعلی و قبلی درخور شرایطی كه ما در آن به سر میبریم نیست و سئوالی برایشان ایجاد شده‚ باید به فال نیك گرفتهشود. البته نادیده نمیتوان گرفت كه پیش از این نیز‚ این ضرورت از سوی مسئولین قبلی حس میشد. اما به دلیل عدم تخصیص بودجههای لازم و بسیاری از عدمهای دیگر‚ چیزی از قوه به فعل درنیامد.
یكی از بزرگترین مشكلات ما در زمینههای فرهنگی‚ اعلام باخت و تسلیم و بیعملی در عرصههایی است كه درواقع سعی لازم و كافی در آن به عمل نیاوردهایم. نادیده انگاشتن موقعیتهای خطیر فرهنگی‚ نداشتن عكسالعمل مناسب در برابر پدیدههای جدید تكنولوژیك (از جمله ماهواره و ویدئو) و برخوردهای سطحی و تندخویانه با وسایل نوین; كار را در برخی موارد به آنجا كشانده كه سیاستهای فرهنگی ما دائماً در حال تغییر و تحول و بدون برنامهریزی مناسب شدهاست.
در زمینه تولید برنامههای تلویزیونی نیز‚ همچون بقیه عرصهها‚ ما از قدرت فرهنگ خودی و توان هنرمندان و دستاندركاران رسانههایمان غافل هستیم و به محض برخورد با پدیدههای پیچیده و فراتكنولوژیك و برنامههای جذاب و سرگرمكننده احساس باخت میكنیم و خود پیداست كه این روند به كجا ختم خواهدشد. آن وقت است كه برای حل مسئله‚ بهترین راه را پاك كردن صورت آن میبینیم و برخوردهای نفیكننده شروع میشود: گسترش وسایل ارتباطی را انكار میكنیم‚ سعی در توقیف آنها میكنیم و كار به قوای قهریه میكشد. بههرحال به نظر میرسد برای جبران آن ناآگاهیها و این بیعملیها تنها چاره ممكن برنامهریزی و استفاده صحیح از نیروهای كارآمد و كارشناسان برجسته فرهنگی است. البته در كنار این فعالیتهای تولیدی كه تلویزیون قصد شروع آن را دارد‚ باید كمی هم سعهی صدر از جانب برخی دوستان كه منتظر غلط گرفتن از نوشتههای ضروری و بهانهجویی در مورد آن هستند‚ اعمال شود تا اقداماتی كه برای جذاب كردن برنامهها و بالا بردن میزان استفاده مردم از رسانههای داخلی انجام میگیرد‚ زیر علامت سئوالهای بزرگ قرار نگیرد و به سامانی برسد. اعتماد و اطمینان به فرهنگ ملی و پیشینهœ چند هزارسالهœ ما در زمینه فرهنگ و هنر‚ نكتهœ دیگری را نیز باید در پی داشتهباشد و آنهم اعتماد و اطمینان به اهل فرهنگ و هنر است. اگر غیر از این باشد هیچ هنرمند و فنآوری احساس راحتی و آرامش خاطر نمیكند تا دست به تولید فرآوردههای هنری بزند. مگر از بزرگان فرهنگ خود نشنیدهایم كه <هر صناعت كه تعلق به تفكر دارد‚ صاحب صناعت باید كه آسودهخیال و مرفه باشد>.
دادن آزادی عمل در حد قانون و باز گذاشتن دست صاحبان اندیشه و هنر نه تنها باعث زایش فرهنگی میشود بلكه در بسیاری موارد ما را از استفادهœ یك جانبه از آثار خارجی نیز بینیاز میكند.
بهرحال امیدواریم كه این اعلام تحول با كار مداوم‚ سرمایهگذاری صحیح‚ انتخاب درست عوامل تولید و وسعت نگرش همراه باشد و ثمرهœ آن را اگر نه در كوتاهمدت كه در بلندمدت شاهد باشیم. ما از دیگران چیزی كم نداریم‚ به شرط اینكه خود این نكته را قبول داشتهباشیم و ضمناً از ناتوانیها و ضعفهای خود نیز مطلع باشیم.
صدا و سیما و ضرورتهای فراموش شده
راستش را بخواهید قبل از اینكه آقای كرباسچی و دوستانشان در شهرداری تهران مستقر شوند من همواره از خود میپرسیدم این سازمان زیباسازی شهر تهران چه میكند و به چه كار میآید. بعد كه ایشان آمدند و در یك اقدام اولیه رنگی به شهر اضافه كردند و چراغی كار گذاشتند و سبزهای كاشتند و درختی نشاء كردند و همچنان اسفالت نكردند! فهمیدیم كه ای آقا این سازمان پیش از این متولی انجام چنین اموری میبوده‚ اما گویا كسی حوصله این كارها را نداشتهاست. البته در گوشه و كنار چند نفری به ذوق و سلیقه خود كارهایی میكردند اما شهر بزرگ است و برنامهریزی میخواهد و مردان عمل. تلویزیون ایران هم در برخی زمینهها دچار این كاهلی بودهاست. مثلاً گویا كسی متوجه این قضیه نبوده كه تلویزیون غیر از وظایف جدی و مفید خبررسانی و برنامههای <مردم و مسئولین> و اندكی ورزش‚ وظیفه سرگرمی و دادن آگاهیهای اجتماعی فرهنگی هنری به مخاطبین را نیز به عهده دارد.
اخیراً با فعالیتهای جدید سازمان و اندكی فعالتر شدن آن به نظر میرسد كه بیشتر به وظایف صدا و سیما عمل میشود اما همچنان مشكلاتی بر سر راه این تكاپوی همه جانبه هست كه برخی را در این مقال بازگو میكنیم.
تلویزیون یك واحد تولیدی است. در یك چنین واحدی همه تلاشها باید در خدمت تولید باشد و نه در خدمت بوروكراسی و آقا و رئیس و دفتر و منشی. مسئولین جدید باید با حذف روابط و ضوابط مزاحم‚ به تولید باانگیزه صحیح و مثبت فكر كنند.
افرادی كه در تلویزیون با مردم ارتباط برقرار میكنند (اعم از بازیگر‚ مجری و گزارشگر) باید با اصول این كار آشنا بوده و بتوانند در عین داشتن صدا و سیمای مورد علاقه مردم‚ با صمیمیت و دانش حرفهای با آنان ارتباط برقرار كنند. راستش را بخواهید برخی از این دوستان چنان ناآگاهانه به كار گرفته شدهاند كه آدم ترجیح میدهد با مسافر ابوالحسن داودی كه زمین را میخواست دوست داشتهباشد سر و كار داشتهباشد!
روابط عمومی تلویزیون و واحد سنجش افكار آن تا به حال نقش مهم و سازندهای در این رسانه نداشتهاند‚ درحالیكه این واحدها كمك و راهنمای بسیار خوبی هم برای مسئولان تلویزیون هستند و هم برای مردم و جامعه. معرفی مناسب برنامههای تلویزیونی به مردم‚ چه از طریق مطبوعات و چه از خود سیما و بازتاب نظریات بینندگان به برنامهسازان و مسئولین اقدامی است كه این رابطه را به درستی برقرار خواهد كرد.
بِهگُزین نمودن تولیدكنندگان‚ فیلمسازان و كارشناسان هنری و فرهنگی‚ یكی از اقدامات عاجل تلویزیون باید باشد. آزموده را آزمودن خطاست‚ برخی از برنامهسازان و دستاندركاران تولیدی شاهكارهای! زیادی در طول این سالها از خود باقی گذاشتهاند كه برخی فقط در آرشیوها مانده و حتی به درد یك بار پخش هم نمیخورند. استفادهی چند باره از این عناصر صرفاً راه رفته را رفتن و سوبسید دادن برای رشد نامحتمل آنان است.
وظیفه صدا و سیما تولید برنامهها و سریالهای تلویزیونی است نه فیلمهای سینمایی. استفاده از بودجههای گستردهتر برای ساختن فیلمهای تجربی و سردرگم و در عوض خالی گذاشتن آنتن و تكیه بر محصولات خارجی در ابعاد زمانی كوتاهتر‚ راه منطقی و درستی برای برنامهریزی نیست.
تعریف درست از سرگرمی و جذابیت باعث میشود هر برنامهی سطحی و مبتذلی كه احیاناً عوامالناس را هم كمی قلقلك دهد‚ نتواند در سیما جای گیرد. برخی از بخشهای برنامه جُنگ شب و بعضی از سریالهای پخش شده بیشتر باعث سردرگمی و سردرد هستند تا سرگرمی و سرزندگی.
استفاده بیش از حد از تصاویر گل و بلبل و چمن و دریا با یك موسیقی تكراری باور بفرمایید حتی حلاوت طبیعت را هم از بین میبرد. مگر نشنیدهایم كلام سعدی علیهالرحمه را كه گفتهاست: گر شبها همه شب قدر بودی‚ شب قدر بیقدر بودی.
بهرحال امیدواریم مسئولان سیما‚ كه میتوان تلاش و نگرانیشان را بابت بهتر شدن كیفی برنامهها حس كرد‚ بیش از پیش به ضرورتهای نوین جامعه فكر كرده و طرحهایی نو دراندازند تا خلایق نیز سعیشان را قدر نهاده و بر دیده نهند.
پندت دهم فراوان…!
هر آینه به گفتار حكما و متقدمین نظر كنیم به صحت گفتارشان بیش از پیش باور میكنیم; علیالخصوص این حكایت كه هر سخن جایی و هر نكته مكانی دارد.
از دیرباز با روشن كردن تلویزیون و با ظاهر شدن تصویر مجری شاهد گفتارهایی نه چندان نغز و برخی اوقات به شدت ابتدایی از سوی ایشان در باب نكاتی از قبیل چگونه بخندیم‚ چگونه نخندیم‚ به دیدار چه كسی برویم یا نرویم‚ الان باید در رختخواب باشیم یا نباشیم و الی غیرالنهایه بودیم. دوستانی كه در تلویزیون ما به جلوی دوربین میروند گاه خود را با پدربزرگ خانواده اشتباه میگیرند. گاه با معلمین‚ گاه با خالهزنكها و…
وقتی تصور سادهلوحانه از مدیوم تلویزیون این باشد كه باید به شكل مستقیم به مردم پند و اندرز داد و حتی گوششان را در برخی از موارد گرفت‚ آن وقت به طور مثال حرفهایی كه عملا باید از زبان یك انسان فاضل در یك گفتار اخلاقی- مذهبی در یك مجلس سخنرانی یا حتی در یك برنامهی تلویزیونی با همین فرم (نظیر برنامهی اخلاق در خانواده ) شنیده شود‚ در جایی دیگر به گوش میرسد و این جاست كه هر سخنور غیرسخندانی حتی گاه در سنین خیلی پایین و در حال گزارش كردن یك برنامه‚ میخواهد به انبوهی از آدمها درس بدهد كه اگر شما میخواهید آدم باشید باید از این كارها بكنید و…
اگر به دقت نگاه كنید از همین سیمای صبحگاهی كه اقدام ارزشمندی است و در آن یك مجری بانمك با این كه خودش مثل خیلی از ما حرف زدن عادیاش را خوب بلد نیست میخواهد به بینندگان عزیز درس علمالاجتماع بدهد‚ تا آن برنامهی نیمهشب جنگ شب كه مجریان و نویسندگان در پی و پس چند شعبدهبازی (ببخشید بازیهای نمایشی) و میان پردههای لوس مثلا اجتماعی همه دائما در حال نصیحت كردن و نقش معلم اخلاق را بازی كردن هستند. به هر حال برخی دوستان سیمایی باید این نكته را در نظر بگیرند كه در ارتباط یكسویهی تلویزیون با مردم‚ تماشاگران هر گاه صمیمیت و صداقت بیشتری احساس كنند و با آنان با زبان غیرمستقیم و هنرمندانه صحبت شود‚ بیشتر جذب نیكیها میشوند و تنها راه ارتباط برقرار كردن با عامه‚ وارد شدن در انواع و اقسام رفتارهای درونی و بیرونیشان نیست.
نظرخواهی یا…
شاید به نظر مهم نیاید اما برخی رفتارهای كوچك بعضی مواقع میتواند روشنگر یك طرز فكر بزرگ و همهگیر باشد. چند هفته پیش در یكی از برنامههای تلویزیون به نام شما و سیما مجری محترم برنامه بعد از پخش مصاحبه با یكی از بینندگان كه انتقادی به برنامههای تلویزیون داشت خیلی با شقاوت فرمودند شما بیانصافی میكنید‚ در حالی كه در همان لحظه یكی از مقامات سازمان با چهرهای گشاده و بسیار محترمانه به نظرات بینندگان گوش میداد و نه پاسخ. این رفتار مجری برنامه گویا با عكسالعمل آن بیننده روبرو شده بود كه هفتهی بعد اعتراضی پخش شد و باز هم خانم محترم مجری با زبانی دیگر حرف خود را تكرار كرد. یكی از عیوب بزرگ ما این است كه هر گاه سعی میكنیم یك دموكراسی و نظرسنجی مختصری راه بیندازیم و مردم را داخل آدم حساب كنیم بلافاصله عدهای مستبد كوچولو فرا میرسند و همه كاسه و كوزهها را بر هم میریزند. در امور فرهنگی و نظرسنجیهایی از این دست كه مسلما باعث پیشرفت برنامهها خواهد شد باید كمی سعهی صدر و انتقادپذیری وجود داشته باشد تا امور سامانی بیابد وگرنه ادا درآوردن كه عبث اقدامی است و بس.
مشابه سازی در سیما
ضرورت بالا بردن ساعات پخش در تلویزیون‚ با توجه به نیاز مخاطبین‚ صدا و سیما را به طرف تولید هر چه بیشتر برنامههای داخلی برده است. این رویكرد به تولید انبوه متا›سفانه عارضههای منفی زیادی نیز داشته است‚ از جمله مشابهسازیهای فراوان. به محض اینكه برنامهای مورد توجه بینندهگان قرار میگیرد یا از طرح نوینی برخوردار است‚ گروهی از مقلدان حرفهای مشغول میشوند و مشابه آن برنامه یا مجموعه را به شكل انبوه تولید میكنند. این برنامههای مشابه اغلب هم خود مورد توجه قرار نمیگیرند و هم بینندگان را از برنامه اصلی زده میكنند. اینكه بتوان با چند مصاحبه دم دستی و مجموعهای از كلمات مثلاً شاعرانه و چرخش دوربین و تصاویر گل و بلبل و موضوعات پیش پاافتاده بهترین ساعات پخش را اشغال كرد به هنرمندی چندانی نیاز ندارد! كافی است اهل بخیه باشی! اما اگر بخواهی برنامه اریژینال و باطرح جذاب بسازی خب كمی سخت است. جلوی این آسان گیری و آسان پسندی را باید خود مسئولین و كارشناسان اجرایی سیما بگیرند. مردم فقط میتوانند دكمه خاموش شدن را بزنند!
<هنر>اش نیز بگویم
یك عیب را در سیما گفتیم اجازه بدهید هنرش نیز بگوییم. اخیراً دو برنامهی میزگرد فرهنگی و با طبیعت از شبكه دوم سیما پخش میشود كه اگر اندكی باانصاف به آنها بنگریم‚ آنها را برنامههایی دیدنی و جذاب خواهیم یافت. میزگرد فرهنگی علیرغم اینكه محورهای بحث را خوب پیدا كرده است اما متا›سفانه از همه ظرفیت فرهنگی كشور و صاحب نظران در این مقولات استفاده نمیكند. كه امیدواریم این معضل نیز حل شود. و با طبیعت هم طرح جذاب و منسجمی دارد و هم اجرای سنجیده و مخاطبپسندی. به خوبیها بنگریم و آماتوریسم و مشابه سازی را برانیم.
<تولید> تلویزیونی
شدهایم حاجی جواد یك كلام (لالهزار یادتان هست؟) ببخشید گرامیان تلویزیون‚ تولید از نوع مونتاژ دوباره برنامههای ماهوارهای (با برداشتن آرم آن) چه جور <تولید>ی است؟
آگهیهای طبلیقاطی!
نمایش آگهیهای تبلیغاتی در تلویزیون به منظور آگاهی دادن به مخاطبان و استفاده از منابع مالی جهت تا›مین نیاز بخشی از هزینههای یك كانال تلویزیونی‚ یك امر موسوم در اغلب شبكههای تلویزیونی جهانی است‚ چه بسیار كانالهای خصوصی كه از طریق همین آگهیها نیاز مالی خود را برطرف میكنند و سودرسان هم هستند.
در كشور ما نیز بعد از پایان جنگ و آغاز دورهœ دیگری از حیات اقتصادی جامعه‚ صنعت تبلیغات وارد دوران دیگری از حیات فعال خود شد و با ازدیاد شبكههای تلویزیونی‚ آگهیهای تبلیغاتی حجم بزرگی از برنامهها را تشكیل داد. در این ارتباط كه آیا از تبلیغات استفاده مناسبی میشود یا نه‚حرف و سخن بسیار است كه آن را به فرصتی دیگر وا میگذاریم اما كیفیت آگهیهای تلویزیونی كه در تلویزیون پرحرف و فاقد ریتم ما‚ بینندگان خاص خودش را دارد‚ واقعاً حیرتانگیز است.
شركتی برای تبلیغ كالای خود ده دقیقه(!) برنامه ساخته است; دیگری علاوه بر نوشتن مشخصات كامل كالایش‚ چند بار هم آن را میخواند (گویی سواد خواندن و نوشتن را باید فراموش كرد) آن یكی از كودكان سوءاستفاده میكند و آنها را به صورت جاهلان كلاه مخملی نشان میدهد; بانكی تنها خود را امین و در خدمت مردم میخواند; شامپویی كه غیراستاندارد اعلام شده میگوید كه یك مو نباید از سر كسی كم بشود! موسیقیها كه دیگر نگو و نپرس‚ اكثراً قلابی و دست چندم; فیلمهای سینمایی آنقدر بد و غیرجذاب معرفی میشوند كه گویا برای دفع مشتری ساخته میشوند; زمان و ترتیب نمایش آگهیها بهسامان نیست; حجم آگهیها بالا و پایین دارد و…
آقایان! حالا كه قرار است قوانین بازار آزاد را رعایت كنیم‚ حداقل به فرهنگ تصویری جامعه فكر كنیم‚ به این شعرهای مبتذل كه بر سر زبان بچهها میافتد فكر كنیم‚ به اینكه كودكی به اشتباه بستنی شیرخشكی فلان شركت را به شیر گاو ترجیح میدهد‚ فكر كنیم. كوتاهتر بیاندیشیم‚ موجزتر بسازیم‚ تصویر مضحكی از خودمان نسازیم. سازندگان كالا‚ صاحبان شركتها‚ موœسسات دولتی و برنامهسازان تلویزیون; اول اندیشه بعد ساخت.
یك فرمول‚ هزاران اجرا
چند سال پیش در جریان ساخت برنامهای تلویزیونی بودم به نام تهران ساعت 20‚ برای اولین بار بود كه تلویزیون قصد كرده بود از راهكار تازهای برای ارتباط با مخاطبان استفاده كند و الحق كه برنامه از این نظر كاملاً موفق بود. این فرمول موفق بعدها توسط دیگر برنامهسازان بیاندیشه و مسئولان بیبرنامه آنقدر دنبال شد كه اخیراً سرگیجهآور شده است.
پشت سر هم از كانالهای تلویزیونی مختلف شاهد برنامههایی هستیم كه به بهانه صبح و عصر و شام و ساعتهای مختلف و مناسبتهای متفاوت همان فرمول را كه در یك ساعت موفق بود به گونهای در هزاران ساعت تكرار میكنند. آن هم به نازلترین شكل: چهارتا مصاحبه‚ شش تا تصویر گل و بلبل‚ یك سرود سطح پایین‚ چند نمای كلیپوار كج و معوج و یك مجری خوش زبان كه هی میخندد و صبح بخیر و شب بخیر و حالتون چطوره عرض میكند و سرانجام تیتراژ طولانی كه اسم دستیار هفتم حمل و نقل هم در آن آمده! این است برنامهسازی! دوستان بشتابید كه پنج شبكه نیاز دارند.
جشنوارهای كه گذشت
همیشه فكر میكردم چطور سیما با این همه تولیدات متنوع و امكانات اجرایی‚ جشنوارهای برای تجلیل و بهگزینی آثار تلویزیونی برگزار نمیكند. تا اسم جشنواره سیما آمد فكر كردم كه درست شد. البته خیلی دیر. ولی وقتی نخستین جشنواره در محل تفریح كاركنان صدا و سیما برگزار شد. قضیه را در حد همان تفریح دیدم. خبرنگارمان كه آمد همین را گفت. تا آذرماه امسال كه شنیدم كشتیبان را سیاستی دگر آمده و جشنواره قصد جدیتر شدن دارد. نشانهها درست بود. جشنواره پربارتر شد و برگزار كنندگان مصممتر اما راستی عجیب نیست كه تدوین یك مجموعه بزرگ مثل امام علی(ع) را با یك برنامه تركیبی یا یك كلیپ مقایسه كنیم! یا برنامههای مختلف و متفاوت از نظر سبك و اجرا را با هم ارزیابی كنیم‚ یا محل برگزاری جشنواره در یك دژ سازمانی تعیین شود؟ جای خالی مردم را ستونها پر نمیكنند. گام بعدی صحیحتر خواهد بود انشاءا…
چگونه میتوان با فیلم مردم را به مطالعه تشویق كرد
و فرهیختگان را از نگرانی رهاند؟
در یك مجلس خصوصی از دوستی كه در یكی از شهرستانها رئیس دانشگاه است شنیدم كه مسئول كتابخانه شهرشان گفته از زمانی كه سریال امام علی(ع) از تلویزیون پخش میشود مردم بیشترین میزان مراجعه به كتب تاریخی در این باب را داشتهاند و حیرت انگیز اینكه همه از قشر جوان و تحصیلكرده‚ كه گویا این روزها جز كتابهای درسی چیزی نمیخوانند! این یكی را داشته باشید جهت این جنبهی مهم از تا›ثیر دو رسانه بر هم. بگذریم كه دوستان تلویزیونی و مسئولان كتاب در مملكت ما بیشتر علاقهمند ویترین كتاب هستند!
تلویزیون آرمانی‚ وضعیت حال و نگرانی آینده
فقدان تئوری و برنامه كلان فرهنگی كمكم در همهی عرصهها ضربههای خود را آشكار ساخته است. نمونهاش وضعیت گذشته و حال دستگاه صدا و سیما‚ كه مشكل فوق را به جهت الزام به برنامهسازی انبوه در این رسانه‚ به خوبی نشانگر است. تعریف ما از تلویزیون چیست؟ چقدر به اثرگذاری این رسانه معتقدیم؟ تعریفمان از سرگرمی و اوقات فراغت چیست؟ چقدر به نقش آموزشی و تعلیمدهندگی این رسانه اهمیت میدهیم؟ تبلیغ را چگونه معنا میكنیم؟ رابطه دوسویهی مخاطب- رسانه چقدر برایمان اهمیت دارد؟ معنای سخافت و بیهودگی و سخنان بیمفهوم و خنثی بودن چیست؟ چقدر به ساختار اهمیت میدهیم؟ آیا زبان خاص رسانه را میشناسیم؟ آیا تئوریهای مربوط به وسایل ارتباط جمعی را به دقت مورد مطالعه قرار دادهایم؟ تفاوت رادیو و تلویزیون را میشناسیم؟ اختلاف بین روزنامه و رسانه تصویری را چگونه تحلیل میكنیم؟ تلقیمان از وظایف خبررسانی‚ صداقت در انتقال اطلاعات‚ نقش فرهنگساز رسانه و چگونگی پر كردن اوقات فراغت چیست؟ روشهای مستقیم یا غیرمستقیم القاء مفاهیم ارزشی چگونه است؟ چقدر در مقابل مردم مسئول هستیم؟ آیا بیتالمال را در امر برنامهسازی به شیوه عادلانهای تقسیم میكنیم؟ برای رضایت چه كسی باید كار كنیم؟ آیا به طبقهبندی مخاطبان و گونهگونی آنان اعتنایی میكنیم؟ آیا مردم را تودهای بیشكل میدانیم؟ به مشورت چقدر معتقدیم؟ به بحث نظری و فلسفهی رسانه را كشف كردن چقدر ارج میگذاریم؟ و…
به سئوالات فوق آیا با وضع فعلی تلویزیون ما‚ میتوان پاسخی داد؟ تشكیلاتی كه امروز با پول مردم به صورت مستقیم و كمكهای دولتی (و آنطور كه محاسبه میشود با میلیاردها تومان) اداره میشود چقدر رضایت اقشار متفاوت را جلب كرده است؟ تا چه حد در رویآوری مردم به دیگر منابع تصویر و صدا مقصریم؟ به مردم بدهكار نیستیم؟ حق نداریم از مدیران سازمان بپرسیم نظامی كه در آن از جوجهتیغی و عملیات آكروباتیك و سخنرانیهای طولانی مجریان شكرشكن تا مسائل مهم سیاسی‚ اجتماعی و آثار هنری جا دارد‚ چه هدفمندی و برنامهœ كلانی دنبال میكند؟ چرا امروزمان از دیروز و فردایمان از امروز عقبتر است؟ چرا سیر تحولی سیما (جز در مقوله كمیت شبكهها و ساعات پخش) منحنی روشمند و هدفداری را رسم نمیكند؟ سال گذشته طی درخواستی خواهان برگزاری میزگردی با مدیران محترم و ارشد سازمان صدا و سیما بر سر موضوع <تلویزیون آرمانی جمهوری اسلامی‚ وضعیت حال و آینده> شدیم كه پاسخ روشنی دریافت نشد. موضوع‚ گرم شدن بحث ما نیست‚ مسئله حل معضلات و توجه دادن به برخی نكات است. امیدواریم مسئولان محترم حتی اگر از بحث و گفتگو احتراز میكنند و دلیل حتماً قانعكنندهای هم دارند‚ در برنامهریزیها و در خلوتِ تصمیمگیریها به برخی نكات توجه كنند. خوشحال خواهیم شد كه نظرات ارزشمندشان را به خوانندگانمان انتقال دهیم. وظیفه ما ایجاد بحث و گفتگو و جاری كردن نظرات متفاوت است.
بچهها بیایید برنامه تلویزیونی بسازیم!
عجیب بعضی از ما ملت مزاحم هستیم. هر چه سعی میكنند دوستان كه یك وقت آب از آب تكان نخورد‚ باز یك عدهای مزاحم میشوند و خاك توی آش ما میریزند. بابا بگذارید كارمان را بكنیم. به شكرانه حضور رفقا ما هر چه میگوییم عزیز جان میشود یك تیتراژ بلانسبت تقلیدی ساخت‚ یك موسیقی نامعلومی از یك جاهایی بفهمی نفهمی بلند كرد و یك مجری گذاشت و چند نوع تیلیتِ! تصویری درست كرد و مقادیری صحبت درباره فرهنگ و بشریت و گوجهفرنگی و اَل و بَل و برنامه ساخت‚ میگویند قبلاً شده و باز هم میشود. باباجان عیبی ندارد. مگر فیلمسازان موœلف چه میكنند؟ هی همان فیلم اول را میسازند منتهی اسمش را عوض میكند. شما كه اهل فنی‚ تئوریدانی‚ با فرنگ آشنایی!
ما كلی زحمت میكشیم رفقا را جمع میكنیم میگوییم بیایید برنامه بسازیم وقت هموطنان عزیزمان هدر نرود‚ یك كمی حال كنند‚ یك كمی قال. ای قدرنشناسها. این همه پرونده رو میشود‚ مال ما مسئله شد؟ دوزار و دهشاهی ما كه چیزی نیست.
شما هنرمندان عزیزی را كه به برنامههای ما میآیند هم قبول ندارید؟ این همه دُرّ و گهر میافشانند. عوض فیلم بازی كردن‚ مسابقه بازی میكنند و نصیحت میفرمایند. میفرمایید جاها عوض شده؟ آره جانم ما الان باید لسآنجلس میبودیم یك همچین برنامههایی میساختیم! درجه یك‚ غلت در چمن و هیهی چوپون.
ول كنید آقا‚ به همان گندهترها بچسبید.
ما هم وظایفمان را به نحو احسن میدهیم! عیبی دارد؟
ما بیشتر!
خداوكیلی یك جاهایی آب نمیبینیم والا شناگرهای ماهری هستیم. حكایت تلویزیون ماست. هم از ملت ایران سر قبض برق پول میگیرد‚ هم از خزانه و بودجه تهاجم فرهنگی برمیدارد‚ هم از نهادها و سازمانها پول دریافت میكند‚ هم نیم ساعت به نیم ساعت آگهی پخش میكند. همهی اینها كم بود اخیرا هنگام پخش فیلم و سریال و فوتبال‚ تبلیغات زیرنویس شده هم پخش میكند. داشتیم یك سریال مربوط به زندگی ائمه را میدیدیم‚ صبحت اشقیاء و اولیاء در دیالوگ صحنه بود و دینداری و دنیاداری‚ زیرش مثلا نوشته بودند فلان چیز را بخر‚ بهمان چیز را ببر‚ دفتر بیمه تمدید كن‚ چیزایران در تمام ایران. بابا از این سود بگذرید. این دُم هزار رنگ تناقض را چه باید كرد؟ وقتی پایش بیافتد از آنور دنیای سرمایهداری درمیآییم.
توسعه بدون برنامه
حكایت توسعه و توسعهیافته و نیافته و در حال توسعه‚ از آن ماجراهای جذاب است. ما هم كه از توسعه فقط ازدیاد كمّی را میفهمیم. زمانی كه تلویزیون ما تنها دو شبكه داشت و رادیو هم سه شبكه‚ ما شاهد برنامههای خوب بسیاری نبودیم و حتی برنامهریزی مشخص و كلانی در مورد چگونگی كاركرد این رسانهها در دسترس نبود. حالا كه الحمدا… پنج شبكهی تلویزیونی داخلی و دو شبكه بینالمللی و چند شبكهی محلی استانی داریم و چندین شبكهی رادیویی‚ مسئله بغرنجتر شده است. دوستان گرامی ما در صداوسیما از آنجا كه تعاریف كلان خود را در عرصهی این رسانهها هنوز مرتب و به قولی <گِرد> نكردهاند‚ به هنگام ضرورت تنوع‚ بدجوری دچار مسئله میشوند. اینجاست كه همزمان در سه شبكه در برنامههای نوروزی شاهد حضور یك مجری با كتهای مختلف و با اندكی لبخند و طنازی بیشتر و كمتر بودیم و یك روز در میان باید با یك هنرپیشه در سریالهای مختلف همذاتپنداری میكردیم و یك آهنگ و سرود را با حیوانات مختلف و گلهای یكسان در شبكههای مختلف میدیدیم! پس تفاوت در چیست؟ البته ناگفته نماند كه شبكهی چهار كمی از این تفاوت بهرهمند است اما به نفع كسالت و بیبندوباری در تولید داخلی; برنامههای حرّاف بدون شركتكنندگان متفاوت و نگرشهای گوناگون.
گمان میكنم راه حل تغییر این الگوها و نحوهœ برنامهریزی‚ واگذاری برخی امور به افراد بیرون از تشكیلات و به وجود آوردن یك حوزهی مشاورتی و تحقیقاتی خصوصی در مورد چگونگی گسترش و ارزیابی شبكهها و برنامههاست. امتحان كنیم. ضررش به اندازه یكی از این سریالهای مهمل است!
تلویزیون ایران و آماتوریسم سطحی
ناگفته پیداست كه هنوز الگوی مشخصی برای نقش و جایگاه برنامهسازی در تلویزیون برای سرپرستان و مدیران و كارگزاران سازمان صدا و سیما وجود ندارد. این گفته را زیاد شنیدهایم كه اغلب همكاران سابق تلویزیون اكنون یا از آن خارج شده و به بازار بیرون از آن هدایت شدهاند یا در جایگاه واقعی تولیدی خود در این سازمان قرار ندارند. تلویزیون ما علاقهمند است هر روز تولیدكنندگان و عوامل هنریاش را تعویض كند و بیاحترامی به صاحبان تجربه را به جایی برساند تا زمین بازی برای نوآمدهگان و استعدادهای نامستعد حرفگوشكن خالی بشود. از خیل برنامههای تولیدی تلویزیون چه برنامههایی صاحب سخن نو و ساختار مستحكم هستند؟ وجود چند الگوی مشخص تكراری و انبوهی برنامههای زمانپركن كه جدیهایشان وقت مردم را همانقدر هدر میدهند كه غیرجدیهایشان كه به هجو آن برنامهها میپردازند‚ تا چه زمانی باید مردم (یعنی همان مالیاتدهندههای محترم قبض برق!) را سر كار بگذارد؟
برنامههای جُنگ مانند مشابه‚ سریالهای آبكی و كشدار و ضعیف‚ شلختگیهای تصویری و صوتی و عدم توجه به نیازهای قشر جوان و تحصیلكرده جامعه تا كی باید ادامه داشته باشد؟ زمان آن رسیده كه به طور جدی به یك تلویزیون آرمانی فكر كنیم. این مهم انجامنشدنی است مگر به واسطهœ همیاری همه هنرمندان و اندیشمندان و تمامی مدیران لایق رسانهای كشور. عجله در این امر استثنائاً كاری رحمانی است!
تلویزیون‚ سپهر اندیشه یا سروری كارمندی
از جمله مصادیق بارز اُفت و خیزهای شدید فرهنگی در كشور‚ سازمان صدا و سیماست.
گهی بر عرش اعلا مینشیند‚ گهی جز تا به نوك خود نبیند.
منظورم خدای ناكرده خردهگیری به اهل سیما و صدا و راهبرانش نیست‚ غَرَض متعین نبودن سیاستهای كلان و اوج و حضیضهای گاه دلخراش این دستگاه صوت و تصویر است. گاه بارقههایی از هنر‚ ذكاوت و اندیشه و گاه چربش نان به نرخ روزخوری و باری به هر جهت بودن و در مسیر (به قول یوسف میرشكاك) بیافقی!
كمی اندیشه كنیم تا به جای خط زیگزاك در جامعه فرهنگی‚ خط رعنا بكشیم!
شهروندان درجه یك تهران!
از عجایب و غرایبِ مركزنشینی‚ داشتن یك شبكه پنج است كه مثل هیچ شبكهای نیست. برخی امور در آن حاضر است كه در دیگر شبكهها غایب و برخی امور در آن غایب كه در دیگر كانالها حاضر. بعضی بحثها برای ساكنین هوای آلوده مناسب است كه در روستاها و شهرهای كوچك به آن نیازی نیست. تهرانیها با عرض معذرت در برخی امور با بقیه ایرانیان كمی تا قسمتی فرق دارند. منظوری نداشتیم. قصد بیان تفاوت بود‚ بالاخره هر چیزی یك درجهای دارد دیگر!
كارشناس بدون كارت شناسایی!
دگمه كنترل از راه دور تلویزیون را فشار میدهی. تصویر كسی پیدا میشود. مقولهای جدی در باب هنر سینما مورد بحث است. مهمان برنامه از چهرههای كم و بیش آشنای گونهای از دلقكهای جدید است. حرفهای زبانم لال بیربطی میزند. قیافهœ حق به جانبی گرفته و راجع به مسائلی كه نمیداند داد سخن میدهد‚ مجری محترم برنامه سر تكان میدهد و حرفهای غلط او را معلوم نیست چرا تا›یید میكند. اشكالی ندارد. موضوع جدی نیست. خود تلویزیونیها میگویند جدی نگیرید. به روی چشم. اما حریم كارشناسی را حفظ كنید‚ بهتر است. این زنجیر آخر را نكشید. سقوط به چاه غفلت‚ هولانگیز است.
آیا به نظر سیما‚ سینمای ایران
میمون سفید آفریقایی و شامپوی كچلكننده هم نیست؟!
اوضاع غریبی دارد این برادر كوچكتر و تُخس سینما‚ تلویزیون‚ كه هستی هنریاش را مدیون اوست اما در كشور ما خود را نه نزدیك و برادرش میداند و نه حتی رقیب مردانهاش. تلویزیون ما در گذشتهای نه چندان دور حداقل رابطهای با سینما داشت‚ برنامههای روز سینمایی‚ ارتباط با مسائل و معضلات سینما‚ كوشش در ایجاد رابطه مالی‚ كمك به ترتیب نیروی انسانی‚ كمكهای تبلیغاتی مستقیم و غیرمستقیم و… اما اكنون چطور؟ اكنون تلویزیون حتی برای پخش آگهیهای فیلمهای سینمایی هم محدودیت میگذارد. برای تلویزیون گویا مهم نیست كه كودكان معصوم این سرزمین به عوض شعر سعدی و حافظ و اهل ادب و هنر‚ شعرهای مندرآوردی و مضحك گروهی تبلیغاتچی بیسواد را حفظ كنند و دم به دم و نو به نو با پفكهای متنوع و ماكارونیهای سوسول و فوفول معده خود را بیالایند و جیب این صنایع بزرگ و انكارنشدنی! حضرات سردمدار صنایع را پر بفرمایند. اما تا دم در سینماها صف ایجاد میشود اولین مانع برای محصولات فرهنگی و سینمایی به وجود میآید.
برادران عزیز صداوسیمایی‚ كه مطمئن هستم اگر خوب فكر كنید متوجه خواهید شد كه همه ما اهل نمایش و فرهنگ و سینما‚ از یك خانوادهایم و نیازمند هم! كمی به سینمای ملی و هنرمندان واندیشمندان خودی راه بدهید. جای دوری نمیرود‚ به قول عوام از این جیب به آن جیب است!
همگی درس بدهیم!
از جمله نكات مثبت برنامههای طنز تلویزیون سابق بر این داشتن مجریانی بود كه به عوض نصیحت و پند و اندرز كه در سایر برنامهها به طور كلان وجود دارد! اندكی وظیفه عادی خود را انجام میدادند. اخیراً‚ بلا به دور‚ این دوستان طنّاز هم به وسوسهœ مدیریت افكار و تنویر بینندگان كمعقل! افتادهاند و یكی از ایشان از موضع سروری و بندهپروری موعظه میفرمایند و صاحبان پیشههای مختلف را به طرفةالعینی ادب میفرمایند و عزیزان هموطن را نیز به اوج میرسانند. بیزحمت در این موارد حداقل قلم عفو بر گناه ما بكشید!
تلویزیون ما و حافظ
حقیقتاش را بخواهید تنها برنامهای كه در طول دوران تعطیلات یكی از نوروزهای باستانی‚ حوصله دیدنش را داشتم‚ برنامهای از سهیل محمودی و علیرضا افتخاری بود كه نمیدانم چرا اسمش مستقیماً با حافظ نسبت نداشت؟ در میان انبوه فیلمهای سینمایی دمبریده كه بیگانه اش‚ كاملاً بیگانه از كار درآمده بود! و یك نفر فضول روی بعضی از تكهفیلمهایش بیمزگی میكرد و انبوهی از سریالهای مناسبتی از عنتر و ویروس‚ این برنامه حقیقتاً جای تماشا داشت. اینكه بالاخره تلویزیون ما به حافظ التفات كرده بود و به موسیقی اصیل ایرانی هرچند از پشت حفاظ تصویری! توجه‚ جای تشكر و امتنان داشت و دارد. به امید بیشتر شدن برنامههایی كه به شكل موقری به میراث فرهنگی هنری جامعه ما توجه كنند و آرزوی بهروزی برای سهیل محمودی و همهی هنرمندان حاضر در آن برنامه.
نون و پنیر یا پنیر و نون؟
بچه كه بودیم سر سفره صبحانه‚ ملاحظه را كنار میگذاشتیم و اندكی نان برمیداشتیم و مقادیر عمدهای پنیر كه خوشمزه بود! در آن ایام مورد سرزنش قرار میگرفتیم كه نون را با پنیر میخورند نه پنیر را با نون!
حالا حكایت تلویزیون ماست. اخیراً تبلیغات را با اندكی برنامه به خورد خلایق میدهد. ما شنیده بودیم كانالهای خصوصی و شبكههای بدون پشتوانه دولتی‚ خرجشان را از راه تبلیغ درمیآورند اما ندیده بودیم تلویزیونی هم بودجه دولتی داشته باشد‚ هم از مردم آبونمان بگیرد و هم این همه تبلیغات میانی و میدانی و داخلی و خارجی‚ توی برنامه و زیر برنامه و قبل برنامه و بعد برنامه پخش كند! اندكی اعتدال‚ از سوءهاضمه و سوءبرداشت میكاهد!
خوبهایی كه دیده نمیشوند!
یكی از این روزها هنگام تماشای سیمای یك بود یا دو نمیدانم‚ شاهد برنامهای بودم با عنوان آشتی با ریاضیات . یك برنامه موقر و با هدف كه حرفهای خوبی میزد راجع به علم ریاضی. حیفام آمد كه حتی به این كوتاهی یادی نكنم از گروههای هنرمندی كه در این وانفسای جُنگسازی و برنامهپُركنی در تلویزیون‚ به مردم و مخاطبانشان احترام میگذارند و برنامههای بافكر و اندیشه تولید میكنند. یادمان نرود آدمهای هنرمند و برنامهسازان خوب را تشویق كنیم نه بیهنران زبر و زرنگِ آپ تودِیت را!
عجب روزگاری!
دنیای عجیبی شده. در تلویزیون ما مرغان ماهیخوار كنسرو ماهی میخورند‚ گوساله به جای شیر مادرش بستنی نوش جان میكند. چندتا دستكش زشت با موسیقی بتهوون میرقصند (خدا تن آن مرحوم را در قبر از لرزیدن حفظ بفرماید) آدم برای راحت شدن از شرّ بعضیها باید از چسب استفاده كند! و خلاصه خلاصتان كنم‚ كلی نصایح پندآموز دیگر! لطفاً یكی هم راهحل برخورد با برخی برنامهها را نشان مردم بدهد!
توفیق در همه ابعاد‚ باور نمیفرمایید؟!
چقدر آدم باید بدشانس باشد كه آخر شب خسته و مانده‚ هنوز هوش و حواساش كار كند‚ بعد خدای ناكرده پیچ تلویزیون را باز كند و كانالها را امتحان كنی و بعد توجهات جلب بشود به یكی از برنامههای ماهوارهكُش خودمان. مجری محترم كه از صبح تا شب در برنامههای مختلف خودمانی رادیو و تلویزیون در گردش است‚ آخر شب كارش به خارج از كشور رسیده با همراهی یكی دیگر از همكاران پشت صحنهاش كه یك عقد دائمی برای همهجور برنامهسازی دارد‚ مشغول به كار شدهاند. مجری گرامی قطعه شعری از یك شاعر را به اسم شاعری دیگر آن هم به غلط میخواند. بعد همراه یك همكار محترم دیگر جوك تعریف میفرمایند. بعد یك آقایی را كه معلوم نیست از كجا آمده‚ صاحب بیست سال تجربه موسیقی معرفی میكنند و بعد آن پسر جوان بیست و پنج ساله یكصدایی از خودش بیرون میكشد و یك شعر دلنازككن میخواند. بعد همه غلط به دوربینها نگاه میكنند‚ كارگردانی در كار نیست‚ تلفن قطع میشود‚ وصل میشود‚ موقع صحبت سرود پخش میشود‚ موقع پخش آهنگ سخنرانی میكنند. حكایتی است. آدم باید خوششانس باشد كه خواب در ساعات اولیه شب به سراغش بیاید. هم دنیا را دارد و هم عقبی را!
زوم بر خوراكیها!
آیا دقت كردهاید در این سیمای خودمان چه میزان از تصاویر برنامهها به واریته خوراكیها اختصاص دارد؟ در تیتراژ‚ میانبرنامه و هر جا و بیجا‚ دوربینهای روی كول از روی پسته و بادام و فندق و آبنبات و زولبیا بامیه‚ تراولینگ میكنند و زوماین و زومبك به پرتقال و ماهی و كباب و چغاله و… حقیر در پی این نیست كه نكوهش كند دوستان را از این باب كه دست روی یكی از مائدههای طبیعی میگذارند‚ ولی گمان نمیفرمایید اندكی زیاده خوراك میخورانیم! ماه مبارك رمضان را با زولبیا بامیه و چایی معنا میكنیم‚ عید را با نقل و پسته و قندق‚ وطنپرستی و یاد وطن را با چغالهفروشهای سر پُل تجریش و كَلّهپاچه و نان سنگك!
الحق كه شیوه مرضیهای است برای این مملكت بافرهنگ!
تبلیغات معكوس نشانهœ چیست؟
دو جمله تبلیغاتی كه در سال 79 در آگهیهای فیلمهای سینمایی آمدهاند‚ جالب و قابل ذكر هستند. یكی: <تبلیغ این فیلم از تلویزیون ممنوع شد.> و دیگری <برنده هیچ جایزه از جشنواره فیلم فجر> كه هر دو به نظر قابل تا›مل میرسند. راستی چرا جایزه نگرفتن از جشنواره فجر میتواند سند اعتبار برای فروش یك فیلم باشد؟ پرسش ایجادشده از طریق این جمله میبایست به مسئولان جشنواره فجر نكاتی را یادآور شود. راستی چرا جایزه جشنواره فجر پس از هجده سال صاحب حتی این اعتبار نیست كه در تكجملههای تبلیغاتی عدهای را جذب فیلم كند؟ چرا وقتی فیلمی برنده جایزه میشود حتی موقعیت اكران آن به خطر میافتد؟ (نمونهاش همین هیوا و بوی كافور‚ عطر یاس در همین یكی دوساله) و… اما اینكه تلویزیون ما تیزر برخی از فیلمهای سینمایی را (حالا به هر دلیل سلیقهای یا ضابطهای) نمایش نمیدهد و این عدم نمایش خود تبدیل به یك تبلیغ شده است! آیا تلویزیون با این روش خود آب به آسیاب این نوع تبلیغ كه اساساً در پی به زیر سئوال بردن هویت انتخابگر این رسانه است‚ نمیریزد؟ راستی این برخوردها نباید ما را به فكر و تا›مل وادار كند؟ دوستان ما در تلویزیون گمان نمیكنند كه با این روش (كه شامل حال چندین و چند فیلم شده است) اقتدار انتخاب و ضوابط خود را در معرض پرسش قرار میدهند و آن وقت اگر روزی تلویزیون خواست این تنبیه را در مورد یك محصول بیكیفیت و مبتذل واقعی (چه صنعتی و چه هنری) به كار برد‚ دیگر این روش بیاعتبار شده است. آمار فروش بالای فیلمهایی كه به هر دلیل از تلویزیون تبلیغ نمیشوند را نباید صرفاً به اینكه اینها آثار عامهپسند و مبتذلی هستند‚ نسبت داد. چرا كه در این صورت شا›ن انتخاب مردمی كه این همه به آنان مدیون هستیم‚ زیر سئوال میرود. در هر حال در این كوتاهسخن‚ قصد تحلیل كامل ماجرای جشنواره و تلویزیون و ابعاد مختلف این مرزهای مخدوششده را نداریم‚ فقط جهت اطلاع به عرض رسید!
دست در دست هم دهیم به مهر‚
سینمای هند را كنیم آباد!
بالاخره كوششهای چندساله دوقرانینویسان مطبوعات زرد و بنفش ثمر داد و تلویزیون و بنیاد سینمایی فارابی در یك رقابت تنگاتنگ چندین فیلم عقبافتاده هندی را برای عقب نماندن فرهیختگان ایران از قافله تمدن معاصر بر اكران سینما و صفحهœ سیما تاباندند! مبارك است! اگر اقدام دیگری برای پیشرفتهای فرهنگی در عرصه سینما مد نظر است‚ كمدیهای ایتالیایی را نیز فراموش نفرمایید. (البته با حكّ و اصلاح!)
كپیكارانِ ناهی كپی!
چشمتان بیبلا! چند شبی را در درد فُرقت سینما‚ به سیمانما میگذراندیم. امور جالبی مكشوف شد! سریالی نشان میدادند در باب كرامات گروه ویژه امداد‚ دستپخت هموطنان عزیزمان‚ برادران گرامی یكهو یاد حوادث شهر ما افتادهاند و تهران شده سنفرانسیسكو! در حالی كه كلاً (بنابه گفته مسئولان) در كُلِ كلان شهر تهران‚ حدود 200 آمبولانس در اختیار اورژانس است. گروهی (به یاری بازیگران محترم‚ كه آدم سخت ناراحت میشد از این حضورشان) با كلاس ویژه… بگذریم…!
تعدادی مسابقات كپی! مجموعههای كپی! رفتار كپی! فرهنگ كپی‚ در جایی كه دوستان سیمایی‚ بقیه را متهم به كپیكاری و ابتذال و غیرو ذالك میكنند‚ واقعاً حكایتی است!
آنچه كه در پایان یك سریال بر جای ماند!
شب دهم را به طور كامل ندیدم. حسن فتحی عزیز‚ سازندهی این مجموعه را به دلیل همكاریاش در نخستین سالهای انتشار مجله دنیای تصویر در بخش تئاتر مجله و بعدها در تلویزیون‚ میشناسم و بر تواناییهایش واقفام.
قصد بحث پیرامون ابعاد محتوایی و هنری شب دهم را ندارم اما میشود نگران شد. به راستی چه اتفاقی افتاده؟ از عكسهای سبیل در سبیل روی جلدهای نشریات بگیر تا تكیه كلامهای لاتی و جاهل مسلكانه میان مردم و نوشتههای ستایشآمیز و مراسم تحسین و تمجید. چه شده است؟ این همه تلاش برای فراموش كردن فیلمها و پرسوناژهای كلاهمخملی آخر به كجا رسید؟ دوباره از نو! میخواهیم از ما چه بر جای بماند؟ این كه هست گمانم مراد سازنده نبوده؟ مراد پیروان چطور؟
تلویزیون سینماسكوپ ایران
حتماً خوانندگان محترم از ببیندگان مجموعههای متكثّر شبكههای متعدد تلویزیون ایران هستند و غالباً از دیدن نوارهای سیاه محدودكننده تصویر در بالا و پایین گیرندههای چند اینچ خود حظّ وافر میبرند.
برادران گرامی سریالساز و عوامل محترم فنی حرفهای تصویر به جهت ادای دین به كادر سینماسكوپ در سینما و احساس فیلم عریض كمبینی بینندگان محترم‚ بر روی پردههای معیوب سینماهای این ملك‚ زحمت كشیده از اینچهای موجود‚ یك چند اینچی را حذف میفرمایند تا اوج مهارتهای تكنیكال خود را عرضه نموده و كادر جدیدی برای فرمت استاندارد تلویزیون كه جعبههایش معمولاً برای همین كادر (البته بی جهت‚ چون خارجیها عقلشان نمیرسد!) تنظیم شده‚ اختراع میكنند.
ضمن عرض تشكر از این عزیزان به آن دسته از معاندان با این زیباییشناسان پست مدرن‚ كه میفرمایند این یكی از راهحلهای مناسب برای تندكاری‚ فرار از سایهœ بوم و میكروفن و زوائد صحنهپردازی و كادربندی است‚ اخطار میدهیم با هنر جنگ نكنند‚ هنر نزد همان كسانی است كه باید باشد و بس!
بدون شرح را مشروح نكنید!
پخش مجموعه تلویزیونی شبانه بدون شرح از تلویزیون و پذیرش این برنامه از سوی گروههای عظیمی از مخاطبان‚ بار دیگر ضرورت توجه به نوگرایی و استفاده از نیروهای توانمند و با استعداد را نشان داد. حالا كه این مجموعه به شكل فراگیری از استقبال برخوردار شده‚ میشود از دوستان خواهش كرد قبل از آنكه كمبود ایده آنها را به تكرار بكشاند و از تنگی قافیه خورشید را خر بخوانند! در اوج آن را قطع كنند و خاطره دلپذیر برنامه خود را تا زمانی دیگر (اگر ضرورت داشت) در اذهان خلق زنده نگه دارند. متا›سفانه در این ملك‚ ما اهل استفاده از آخرین ظرفیت پذیرش مردم هستیم! لطفاً به چند برنامه اخیر مجموعه نگاه كنید تا ملاحظه بفرمایید بدون ایدههای درخشان و سناریوهای خوب‚ بازیگران نمیتوانند بار جذابیت را به دوش بكشند. قبل از آنكه بازیگران هم خسته شوند (گویا بقیه خسته شدهاند!) و از نفس بیفتند‚ اوضاع را عوض كنیم!
اساتید‚ از سر تقصیرات چاپلین بگذرید!
عجب روزگاری است. از بس برای دنیا و مافیها تكلیف روشن كردهایم و درس اخلاق دادهایم‚ كم كم وهم برمان داشته كه همه جهان را مسخر كنیم و راجع به هر شخصیت و جریانی تعیین تكلیف كنیم.
آقایان آنقدر خود را صاحب منصب و گنده لات میدانند كه برای یگانهای چون چارلی چاپلین هم تحلیل <خود ویژه> میدهند. كلیپ تصویری دلقك آقای اصفهانی و دوستان ایشان را به خاطر آورید. بزرگترین هنرمند و بازیگر سینما را متهم به كار <واسه نونه> كردن‚ جداً رو میخواهد!
صاحب این قلم به صدا و یكی دو اثر آقای اصفهانی به خصوص ترانه تیتراژ مجموعه تنهاترین سردار و تصنیف با قدسیان علاقمند است و برای ایشان و همكارانشان احترام قایل است‚ اما گذشته از این شعر مضحك و بیربط (كه آسمان و زمین را به هم میدوزد و تلخك را دلقك سیرك میخواند!) معترض پخش این كلیپ و نحوه برخورد ایشان با منتقدان این آهنگ است.
دوستان برای عبرت هم شده كمی به رفتار و جایگاه و علاقمندی خودشان به پول نگاه كنند. مطمئناً از گناه چاپلین خواهند گذشت! لطفاً شما از سر تقصیرات هنرمندان بگذرید. دنیاست دیگر‚ چه میشود كرد؟!
شبكههای بینالمللی!
شب داری تلویزیون نگاه میكنی‚ كانال یك در حال پخش سریالی است كه در آن بازیگران وطنی در یك دهكده وسترن‚ كلاه دورهدار به سر گذاشتهاند و هفت تیر میكشند و همدیگر را جان و جو خطاب میكنند و لیوانهای آب پرتقال سر میكشند و در كوچه و خیابان گروهی از بانوان با حجاب اسلامی در حال رفت و آمدند. آن هم در یك دهكدهœ تگزاسی در ایالات متحده.
در كانال 2‚ گروهی از بازیگران وطن‚ ادای ایرانیهای خارجی! و خوانندگان لسآنجلسی را در میآورند‚ آهنگی تركی هم در حال پخش است با كلام فارسی!
در كانال 3 سریالی را با تعدادی هنرپیشه ایرانی در حال مشقِ هندی میبینی و زیرنویس فارسی بر روی زبان پنچابی پخش میشود و آهنگهای هندی در ترنّم است و عروس بازی و داماد نوازی است.
كانال 4 تلهتئاتری را پخش میكند كه باز هم هنرپیشگان وطنی با نامهای غلام و اصغر و… نقش ژان و ژرژ و ژرار و سوفی را در یك دادگاه چوبی بازی میكنند.
در كانال 5 داستانی دربارهœ كشورهای عربی- آفریقایی باز با دستاندركاری سازندگان وطنی در حال پخش است.
بنده كه به قول مرحوم جمالزاده هر چه كلّهœ خودم را حفر كردم‚ نتوانستم بفهمم كه چرا ما نقش خودمان را در كشور عزیزمان بازی نمیكنیم؟ و چرا راجع به مملكت خودمان كار نمیكنیم؟ آیا این از ابعاد بینالمللی ما ناشی میشود؟ عجبا!
آفرین بر كمدینهای ایرانی
نادیده گرفتن زبان طنز (كه در هنر و ادبیات گذشته این سرزمین شكوفا بوده و در فرهنگ عامه مردمان این روزگار هم هست) در آثار سینمایی و تلویزیونی ایرانی برای سالیان متمادی‚ و فراموش كردن نیاز جامعه جنگ دیده و حرمان كشیدهی ما به لبخند و روحیه خوش‚ عاقبت با عدم استقبال جامعه مخاطبان از آثار مایوسكننده و ملودرامهای قلابی‚ رسانههای ما را به زور به طرف استفاده از این گونهی هنری برده است (حالا در این میان وظیفه بایسته دیدهبانان فرهنگی و مدیران سینمایی چه بوده‚ بماند).
اكنون (به خصوص در تلویزیون) نسلی از كمدینهای جدید ایرانی رشد كردهاند كه در صورت استمرار صحیح كارشان‚ قابلیت انجام و خلق آثار دلنشینی در حوزه طنز و كمدی را در آینده خواهند داشت. نگاهی به استقبال فراوان جامعه مخاطبان از برنامههای طنز مختلف و فیلمهای كمدی میبایست روشنگر این نكته عیان باشد.
به این هنرمندان كه همگی سهمی مشخص در زدودن برخی از عادات و رفتار غلط فرهنگی و نشاندن لبخند با تعمق در مخاطبان دارند‚ آفرین میگوییم و ملتمسانه خواستار توجه بیشترشان به كارهای آینده هستیم.
دوستان گرامی! اسیر خواستههای مدیران سفارش دهنده نشوید و با تعمق كار كنید. كیفیت را به كمیت نفروشید‚ جای خودتان در میان خلق را حفظ نمایید‚ وظیفه آموزگاری خود به نوجوانان و جوانان این سرزمین (كه عمده بینندگان شما هستند) را از یاد نبرید و هیولای تولید كارخانهای را به زیبایی تولید هنری نفروشید. زنده باشید!
كالبدشكافی یك عملیات تلویزیونی- سینمایی!
به خاطر وعدهای كه مجری محترم برنامه از ما گرفتند مبنی بر این كه آنهایی كه میخواهند این برنامه را تماشا بفرمایند باید آن را از سر تا ته ببیند و حتی مشكلات بدنیشان را برای نرفتن به برخی جاها فراموش كنند‚ این برنامه توسط این بیننده محترم (البته اگر قبول بفرمایید) سرتاته دیده شد!
بعد از كمی تبلیغ پفك و موتورك و بانك تیتراژ برنامه آغاز میشود. موسیقی رازآمیزی تیتراژ بلندی را به طول چند دقیقه میسازد كه گروهی از ارتش سازندگان این برنامه ساده در آن معرفی میشوند. بعد از آن وله پشت وله به ما میگوید كه این برنامه فلان است و و فلان فیلم را قرار است ببینیم. بعد مجری محترم ظاهر میشود و كمی در باب اینكه این برنامه را باید كامل دید‚ به خصوص فیلم آن شب موعود كه كلی فیلم گرفتاریسازی است‚ از ایشان حرف گوش میكنیم. بعد از زبان فیلمسازان دیگر راجع به فیلمهای دیگر‚ صحبتهایی را میشنویم. همچنان ولهها ادامه دارند‚ آنونس هفته بعد به سه شكل تا ته برنامه پخش میشود. حتی آنونس امشب آن هم در خود برنامه. بعد میهمانان محترم معرفی میشوند و اندكی در باب موضوع فیلم صحبت میكنند. در خلال آن گوینده محترم متنی را روی برخی تصاویر به شكل خبرهای تبلیغی میخواند‚ جوری كه میشود با آن به جنگ رفت. بالاخره بعد از مشاهدهی مجدد مقادیری تبلیغ شامپو‚ پنیر و كالباس و سوسیس‚ فیلم آغاز میشود.
فیلم تا قسمتی فقط دوبله است‚ بعد یكی دو پرده آن زیرنویس فارسی دارد كه به شكل غریبی حرفهای گویندگان آن با كلمات فارسی زیرش در تضاد است. بعد دوباره فیلم زیرنویس ندارد. بعد مجری محترم و بعد از آن مهمانان محترم (كه با شناخت حقیر از آنها در جای خود كارشناسان برجستهای هستند) برنامه هنری را با میزگرد سیاسی شبكه اشتباه میگیرند و كلی در باب احوالات دنیا و مافیها و سیاست‚ حرفهای درستی را در ساعت نامناسبی در برنامهای سینمایی میزنند و هرازگاهی اشاراتی هم به كارگردان و فیلم بدبخت دارند. تا اینجا یك سه ساعتی از برنامه گذشته‚ بعد از ایشان هم باز گویندگان محترم خانم و آقایی‚ متنهای سادهای را به شكل تهیجآمیز و نگرانكنندهای میخوانند. بعد بالاخره فیلم پخش میشود. بالاخره برنامه با آنونس دیگری تمام میشود. صدای خوانندهای روی قسمت انتهایی برنامه دلیدلی میكند‚ گمان میكنیم فیلم دیگری است میبینیم نه‚ تیتراژ انتهایی است. اسامی دهها تن از همكاران برنامهای كه اول و آخرش پخش یك فیلم است پخش میشود و…
خواب از سرمان رفته است!
برای چند شبكه‚ یك سلیقه بس است!
ما میتوانیم چندین شبكه داشته باشیم البته برای همه آنها یكی دو گوینده‚ كارشناس‚ سرود‚ آهنگ‚ منتقد سینما‚ اخبارگو و غیر و ذالك كافی است. سلایق متنوع زیاد معنایی ندارد. قربانتان بروم همه به سلیقه یك آشپز هر روز چلوكباب هم كه بخورند ثقل معده میگیرند. ملت مدوّر ما هر ازگاهی باید نون و ماست خالی یا حلوا ارده هم بخورد.
یا تاریخی یا طنز!
در تلویزیون دو نوع تجربه كفایت میكند یا همه از پنج شبكه باید ما را (حتی اگر شده با لگد) بخندانند‚ یا تاریخ باید دید آن هم در یك قالب (اگر شده با همان هنرپیشگان فوقالذكر).
راه جدید تلویزیون
همراه با برخی دوستان‚ دیداری حاصل شد با مدیریت صدا و سیما‚ مهندس ضرغامی كه تازه در آن جایگاه قرار گرفته بودند. حسن ظن ایشان نسبت به درك لابیرنتهای مشكلساز تلویزیون مشخص بود و صاحب این قلم به ضرورت نقش متذكرانه قلم و قلمداری‚ حرفهایی از سر صدق با ایشان در میان گذاشت و دیگران نیز هم. امید است كه مدیریت سازمان صدا و سیما نقش تاریخی خویش را به حضور تقویمیاش واگذار نكند و در امر فرهنگسازی بكوشد تا نسلهای بعد‚ از تلویزیون این روزها‚ به نیكی یاد كنند. هزار نكتهی باریكتر زمو این جاست.
یكی به اخبار تلویزیون كمك كند!
تصور میكنم انتظار بیجایی است اگر بخواهیم دوستان مسئول در تلویزیون به همه برنامههای داستانی و غیرداستانی همه شبكههای تحت امرشان توجه كنند. نگاهی به برنامههای پربیننده از طرف این عزیزان‚ برای ما كفایت میكند!
این مخاطب بیمقدار‚ یعنی حقیر سراپا تقصیر‚ حسب عادت ما›لوف‚ برنامههای خبری شبكههای یك و دو را به دقت ملاحظه میكند. برای مثال چند روز پیش كه یاسر عرفات‚ این آخرین نشانه شناخته شده سرزمین فلسطین در جهان‚ از دنیا رفت‚ در هنگامه پوشش خبری این واقعه و مراسم رسمی و مردمی خاكسپاری عرفات توسط اغلب شبكههای مهم خبری جهان‚ منتظر این بودم كه دریابم دوستان ما چگونه این مراسم و این خبر را بازتاب میدهند‚ فارغ از ارزشگذاری نظرات سیاسی عرفات‚ كه خود البته موضوع قابل بحثی در حوزههای دیگر است‚ بالاخره در اواخر اخبار‚ نماهایی بسیار بد‚ با مونتاژی كه از خاكسپاری شروع میشد و بعد مراسم اولیه را نشان میداد‚ یعنی اصل اولیه تداوم را هم بلد نبود‚ این خبر پخش شد.
یعنی دستاندركاران اخبار شبكه اول سیما در ساعت 9 شب هم وقت مناسب یك تدوین یكپارچه را هم نداشتهاند؟ كار به این جا ختم نمیشود و متاسفانه پوششهای تصویری اخبار تلویزیون آنقدر ضعیف است كه برخی اوقات گمان میكنم حتی لحظهای به آنها فكر نشده. فكر نكنید این نقصان به این فرد خاص و این مراسم خاص منحصر است. ما حتی از تظاهرات مردم خودمان و از جلسات هیئت دولت و بزرگان كشور هم بلد نیستیم گزارش تهیه كنیم. بدیهیترین اصول تصویری یعنی تقدم و تاخر در تصاویر و گفتن سابقه خبر و موجز كردن اطلاعات و فشرده كردن آن بدون قربانی كردن موضوع و انتخاب مخبرین خُبره و خوشچهره در برنامههای خبری ما دیده نمیشود.
اگر دوستان ما در پخش اخبار شبكهها‚ یك هفتهای از روی بیبیسی و سیانان مشق بنویسند‚ بد نیست. ما كه قرار است برخی امور را از غرب تقلید كنیم‚ این موارد را هم در نظر بگیریم.
بفرمایید این هم عمر خیام!
میگویند شاهد از غیب میرسد‚ چندی پیش احیانا تلویزیون میدیدیم! پسرم گفت: <اگر این عمر خیام ماست پس چرا ما كاری به كارش نداشتهایم و بقیه در موردش این سریال ابلهانه را ساختهاند؟> گفتم: <از بس ما پركاریم‚ وقت نمیكنیم به خیام برسیم‚ سرمان به مسائل مهمتری مثل آدم دزدی و دعوای خواهرشوهر و مادرشوهر گرم است!>
حیف از پدرخوانده!
دوستان گرامی ما در سیما‚ مرحمت فرمودند پدرخوانده 2 را با كلی زحمت و مرارت تكه پاره فرمودند و با كیفیتی درخشان! و دوبلهای هیجانانگیز به جهت بالا بردن ذوق هنری بینشگران عزیز پخش و پلا فرمودند. علاوه بر این زحمت عظیم‚ پیرایههایی نیز بر پدرخوانده بستند از نوع تفسیرهای مشعشعانه! تكه تكههای فیلم را دوبلور محترمی با نوشتهای حیرتانگیز و از فرط سادهلوحی رشكبرانگیز‚ جهت تنویر افكار عمومی باز پخش فرمودند. مفسران محترم هم كمی تا قسمتی حرفهای عالمانه زدند و بدین ترتیب برگ درخشانی بر تاریخ بالا بردن ذوق هنری مردمان افزوده شد. به سهم خود سپاس میگویم!