به گزارش خبرنگار سینمایی برنا،همانطور که می دانید در دولت قبل سینمای ایران به دلیل انتخاب مدیران ناکارآمد و بی تجربه رو به نابودی رفت تا آنجا که طبق نظر کارشناسان 10 سال طول می کشد تا به عقب ماندگی در سینما را جبران کنیم.
سینمای ایران در دولت گذشته با مشکلات فراوانی دست به گریبان بود که از جمله مهمترین آنها اختلافاتی بود که بین سینماگران به وجود آمد و منجر به دودستگی آنها شد که این امرناشی از انتخاب غلط مدیران برای حوزههای مختلف سینما بود.
از جمله آسیبهای دیگری که به سینمای ایران در گذشته وارد شد این بود که بسیاری از هنرمندان به نام کشور بیکار شدند و یا به نوعی اجازه فعالیت نداشتند. مانند ناصر تقوایی فیلمساز معروف ایران که با فیلم نساختن اعتراض خود را نشان داد و محسن مخملباف که از ایران رفت.
از موارد دیگراینکه پای برخی هنرمندان نظیر پگاه آهنگرانی و باران کوثری به سیاست باز شد و حتی حکم قضایی برای آنها درنظر گرفته شد. نکته دیگر مربوط به دخالت دولت در امر فیلمسازی تحت عنوان ساخت فیلمهای فاخر بود که این مورد ضربه سنگینی بر پیکره سینما وارد کرد زیرا این فیلمها هزینههای زیادی داشتند که هنوزهم برخی از این پروژهها مانند لاله بینتیجه ماندند.
مشکل دیگر عملکرد حوزه هنری بود که بسیاری از فیلمهای خوب که حرفی برای گفتن داشت را تحریم کرد. بدون شک همه این موارد آسیبهای زیادی را بر پیکره سینمای ایران وارد کرد.درباره عمکرد مدیران در دوره قبل با علی معلم تهیه کننده و منتقد سینما به گفتگو نشسته ایم که در ذیل می خوانید.
آقای معلم همانطور که میدانید دولت قبل با شعارعدالتمحوری روی کار آمد آیا این عدالتمحوری در حوزه فرهنگ به خوبی و به اندازه اجرا شد؟
اجرای عدالت امر پیچیدهای است. شعار درباره آن آسان است اما اجرایی کردن و یا حتی در مسیر عدالت قرار گرفتن کار مشکلی است. یادمان باشد که علی (ع) که مظهر عدالت بود در این راه به شهادت رسید. مخصوصا عدالتی که ما به عنوان عنصراعتقادی و دینی به آن معتقدیم که عدالتی از نوع مارکسیستی نیست بلکه عدالتی بر اساس تقسیم بر اساس فضیلت، توانایی و امکانات فردی است که تقسیم پیچیدهای است. به عنوان مثال، اینکه ۱۰۰۰۰ تومان را بین ۱۰ نفر تقسیم کنی و به هر نفر ۱۰۰۰ تومان بدهی عدالت نیست زیرا بستگی به میزان طلب افراد و میزان خواستهها و توانایی آنها دارد.
در دولت قبل که این شعار داده شد، روشهایی هم برای آن درنظر گرفتند که خودش یک پاسخی بود به نیازی که در جامعه به وجود آمده بود. اینکه برخی از افراد جامعه احساس میکردند از ثروت اجتماعی برخوردار نیستند. در واقع روی کار آمدن آن دولت بر اساس این گفتمان با خواستههای مردم برای نوعی طلب عدالت همزمان شد. اما آیا در مسیر اجرا به آن چیزی که ما به آن میگوییم اجرای عدالت رسید؟ در حوزه فرهنگ این شعار حتی به دم در اجرا هم نرسید و به نوعی این شعار در بخش فرهنگ قربانی شد. اجرای عدالت در بخش فرهنگ موضوع پیچیدهتری است و به این شکل نیست که دو کوپن پخش شود و بگوییم به همه امکانات دادیم. عدالت مفهوم خاص خودش را دارد. میگویند «ظلم چه بود آب دادن خار را / عدل چه بود آب ده اشجار را» اگر به خاار آب بدهی ظلم است اما اگر به درخت آب دهی خیر است. به همین دلیل در بخش فرهنگ صحبت کردن درباره عدالت خوب است اما اجرایش ساده نیست. یادم میآید در دوره دوم ریاست جمهوری آقای احمدینژاد بود که دکتر حسینی (وزیر فرهنگ و ارشاد سابق) از سینماگران دعوت کرده بودند و در این مراسم بدون آمادگی قبلی از من خواستند تا صحبتی داشته باشم و من مهمترین نکتهای که به آن اشاره کردم این بود که شما یادتان باشد که با چه شعاری آمدید و یادتان باشد که باید پای شعارتان بایستید. اگر فردا امکانات و انرژی کشور را بین دوستانتان تقسیم کردید عدالت در کار نخواهد بود. ای کاش این شعار را نمیدادید زیرا اگر آدم شعاری را ندهد خواستهاش در بین مردم بوجود نخواهد آمد اما شما در حوزه فرهنگ گفتید ما شاهنشینان و رانتخواران را کنار میگذاریم تا به همه نفع کلی برسد و مسیر درستی برای آینده طراحی شود اما در عمل چنین اتفاقی نیفتاد و این عمل با شعارهایی که حتی در سطح کلان توسط ریاست جمهوری هم داده میشد مطابق نبود. فکر میکنم در بخش فرهنگ اساسا حتی به خواستههای رئیس جمهور هم عمل نشد و ناگفته نماند که در ابتدای روی کار آمدن دولت احمدینژاد هم هیچ برنامهای برای بخش فرهنگ وجود نداشت. البته نباید این موضوع را کتمان کرد که این عیب در همه دورانهای ریاست جمهوری ایران وجود داشته است و هیچ کس از آن مستثنی نبوده است حتی در دوران سیدمحمد خاتمی که به شخصیت فرهنگی تنه میزند، اما مشخصا در دولت احمدینژاد اساسا تصوری درباره مفهوم فرهنگ نداشتند.
چرا دولت اجازه نمیداد آدمها در بخش فرهنگ بزرگ شوند؟
دولتها جلوی بزرگ شدن آدمها را گرفتند زیرا میخواستند نوکر داشته باشد. دلشان همکار نمیخواست، میخواستند عدهای باشند که صبحها بیایند دست آقایان را ببوسند تا بعد دو سکه به آنها بدهند. درحالیکه جامعه رو به پیشرفت باید افراد مستعد پرورش میداد. جالب است که این روند اول انقلاب به وجود آمد اما به سرعت تخریب شد. در دوره اخیر که به طور کلی بخش خصوصی نابود شد زیرا مسئولین معتقد بودند که اهل فرهنگ باید محتاج باشد و فکر نمیکردند که اهل فرهنگ محتاج میتواند دشمنان را همراهی کند. باید توجه داشت زمانیکه آدم مستقل بوجود میآوری خیالت راحت است که این آدم جذب هیچ جا نمیشود اما زمانیکه آدم غیرمستقل به وجود میآوری میتواند جذب هر سرمایهای و قدرتی شود ضمن اینکه از نظر امنیتی این عدم استقلال برای هنرمندان یک اشکال ایجاد کرد اینکه نیروهای بیرونی توانستند بر روی هنرمندان ایرانی تاثیر بگذارند یعنی یک هنرمند ایرانی برای خوشآمدگویی به خارجیها فیلم ساخت. یعنی به جای اینکه فیلمساز خودش را در مواجهه با جامعه ببیند و از آنها ارتزاق کند مجبور شد قبله آمالاش را عوض کند و تماشاگرش را در جای دیگری در جهان جستجو کند به همین دلیل سینمای ملی دچار خدشه شد. اگر اجازه میدادند رابطه مردم با سینما یک رابطه موازی باشد این اتفاق نمیافتاد و بسیاری از بیهنران خود به خود خارج میشدند و بسیاری از پسرخالهها و دخترخالهها به واسطه رانت وارد سینما نمیشدند.
چرا دولت قبل اجازه بزرگ شدن به بخش خصوصی را نمیداد؟ فکر میکرد منافعاش به خطر میافتد؟
دولت همواره بخش خصوصی را هووی خود میداند و نسبت به آن بخل و حسد دارد. اگر نگاهی به آثار ۳۰ سال پیش سینما داشته باشیم متوجه خواهید شد که اغلب آثار خوب سینمایی محصول بخش خصوصی است. در طول این سالها اجازه رشد و استقلال را به بخش خصوصی ندادند و نتیجه دایگی برای فرهنگ نتیجه فاسدی داشته است. از طرفی دولت در جاهایی پشت خالی میکند و هیچ کمکی به بخش خصوصی نکرده و عمدتا راهبندان ایجاد کرده. ضمن اینکه از آدمهای با استعداد برای فیلمسازی استفاده نکرد. فیلمسازان خوب ما طی این سالها به خاطر سازوکار نادرست کنار گذاشته شدند. سازوکار غلط باعث شد تا آدمهای فرعی جایگزین آدمهای اصلی شوند. سینما، اَشراف ندارد ممکن است یک جوان جای یک استاد را در سینما بگیرد. من معتقد به اشرافیگری در هنر نیستم اما به اصالت معتقدم ما ۶ حافظ نداریم تنها یک حافظ داریم. تعداد آدمهای اصیل در حوزه هنر زیاد نیست. یک دولت خوب باید به اصالت فرهنگی توجه داشته باشد ضمن اینکه جایی برای رجالهها در هنر نباید باشد ما برای رجالهها در هنر تریبون میگذاریم اما اصالت را در هنر خانه نشین میکنیم. من نمیگویم به آنها جایگاه ویژه دهیم میگویم باید به آنها شرایط برابر دهیم و اجازه دهیم تا آدمهای اصیل برابر اصالت خودشان رفتار کنند. اگر توجه کرده باشید فیلمسازان اصیل امروز پایینتر از اصالت و جایگاه اصلی خودشان کار میکنند و حتی برخیها سقوط هم کردند و برخی از این سقوطها مربوط به مدیریت فرهنگی است. اینکه فیلمساز قدیمی ما الان فیلمی میسازد که از فیلم اولاش دهها بار بدتر است بخشی ناشی از پسرفت خودش است اما بخشی از آن هم به موقعیتی برمیگردد که ما به وجود آوریم. ما شرایط لازم را برای آن فراهم نکردیم تا در دهههای بعدی زندگیشان رشد کنند. از بس که اینها سقوط کردند دیگر ما در سینما شیخ نداریم.
در سالهای اخیر اکثر تولیدات از کیفیت پایینی برخوردار بودند و به نوعی تبدیل به فیلمفارسی شدند. آیا این مشکل به سیاستگذاریهای دولت مربوط میشود؟
تا زمانیکه رابطه هنر و فرهنگ با مخاطبان اصلاح نشود این اوضاع هست. یک فیلم میتواند مخاطب میلیاردی جهانی داشته باشد و یا ۱۰۰ هزار نفر مخاطب داشته باشد. این رابطه زمانی تسهیل میشود که هم فیلم مستقل جایگاه خودش را پیدا کند و هم فیلم هنری و متوسط جای خودشان را پیدا کنند. بسیاری از مشکلات سینمای ایران مشکلات عمده سینما در جهان است و باید برای آنها راهحل بینالمللی پیدا کنیم اما برخی مسائل ملی است از جمله اینکه یادمان باشد که ما این حرفها را در مورد چه دولتی میزنیم. در ایران دولت میراثدار ثروت مردم است و با مالیات اداره نمیشود. دولتهایی که با مالیات اداره میشوند با دولتهایی که دست در چاه ملت میکنند تا از آن نفت بیرون بیاورند و هرجور دلاش میخواد بفروشد فرق میکند. ما درباره این دولت حرف میزنیم از این دولت توقع متفاوتی میرود به همین دلیل اعتراض میکنیم که این دولت چطور از سالن سینما مالیات میگیرد؟ یعنی هیچ راه دیگری وجود ندارد که از طریق آن کسب درآمد کنید به جز فرهنگ که بخش ورشکسته جامعه است. دولت در جاهایی رفتار متناقضی دارد و در جاهایی به فرهنگ یارانه میدهد و دوباره از آنها پس میگیرد. دولت دکتر روحانی زمانی روی کار آمده که یک سری راهها به بنبست رسیده است و باید مسیرها را عوض کند و همگامی به وجود آورد. مسیر را برای فرهنگ عمومی باز کنند و اجازه دهند از طریق مالیاتهای عمومی به فرهنگ کمک شود. پیشنهادی در دولت قبل داده بودم مبنی بر اینکه اجازه دهید برخی شرکتها بخشی از مالیاتشان را در بخش فرهنگ سرمایهگذاری کنند. دولت از مردم مالیات میگیرد تا خرج مردم شود چطور نمیشود آن را از طریق دیگری خرج مردم کرد. چرا اجازه نمیدهیم از مردم برای فعالیتهای فرهنگی استفاده شود؟ برای همه این پیشنهادها ابتدا باید آدم صالحی سر کار باشد و دیگر اینکه سناریویی داشته باشد که بر اساس آن آدمهای درستی را برای اجرا به کار گیرد زیرا اگر سناریوی خوبی داشته باشی اما آدمهای خوبی برای اجرا نداشته باشی فایدهای ندارد.
گفتگو از: سپیده حیدرآبادی