دشمنی تلویزیون با سینما چیز تازه ای نیست، اما جدیدا این دعوا رنگ تازه ای به خود گرفته و سینما در حال مرعوب شدن در برابر تلویزیون است، نظر شما در این مورد چیست؟ تلویزیون، هیچگاه موضع درست و مشخصی نسبت به سینما نداشته ولی در دهه 1360 و 1370 رابطه سینما با تلویزیون بهتر بود، در کل رسانه ملی هیچگاه در فعالیت های فرهنگی و هنری هم پیمانی با دیگر دستگاه ها نداشته است. این تعامل در هیچ یک از حوزه های هنری کشور هم وجود ندارد و نه تنها کمک کننده یکدیگر نبوده اند، بلکه مخرب و بازدارنده نیز هستند. جالب است حتی در سینما نیز بین نهادها هم پیمانی برای دفاع از حقوق سینماگران و خود سینما وجود ندارد! درکل در ایران بین حوزه های مختلف فرهنگی هیچ تعاملی وجود ندارد و حسادت و رقابت است تا همکاری. مثلا برنامه هفت بهروز افخمی، بیشتر شبیه به یک نمایش تلویزیونی است تا یک برنامه مدون و درست برای حفظ و ارتقاء سینما، نظر شما درباره هفت جدید چیست؟ گرچه ناپختگی هایی در برنامه مشاهده می شود، اما برنامه افخمی موضعی که درباره سینما دارد، موضع درستی است و در ساختار هم امیدوارم این موضع جذاب تر شود، قطعا از هفت جیرانی و هفت گبرلو بهتر خواهد بود. در برنامه های گذشته، ما با سلیقه و موضع مشخصی درباره سینما روبه رو نبودیم، اینگونه برنامه ها باید یک موضع فکری مشخص داشته باشند و بتوانند سینما را در بین مردم مطرح کنند نه آنکه سینما و مسایل سینما را بین سینما گران طرح کنند، سینما و این برنامه اگر بین مردم مطرح نشود، به درد ایران نخواهد خورد. در مجموع هفت جدید می تواند بهتر از گذشته باشد؛ چون قصد دارد مسایل سینما را در بین مردم مطرح کند. با توجه به تخصص و پیشینه شما، به نظرم گزینه بسیار مناسبی برای سردبیری و اجرای برنامه هفت هستید، از طرف مسئولان شبکه سه هیچگاه پیشنهادی برای اجرای هفت نداشتید؟ قبل از شکل گیری برنامه هفت فریدون جیرانی، پیشنهادی برای تولید برنامه ای درباره سینما و تلویزیون ایران را داده بودم که قرار بود در شبکه دو به روی آنتن برود. در آن زمان معاونت سازمان صداوسیما با زنده بودن برنامه من مخالفت کرد و من هم که به زنده بودن اینچنین برنامه ها اعتقاد دارم، کوتاه نیامدم، در نتیجه برنامه هرگز ساخته نشد و بعد دوستان رفتند و برنامه هفت را تولید کردند. پس با تولیدی بودن هفت افخمی موافق نیستید، چون ممکن است در تدوین برنامه برخی از حرف ها سانسور شود؟ مخالف تولیدی بودن برنامه بهروز افخمی نیستم، این سلیقه افخمی است که دوست دارد روی برنامه مسلط باشد. به نظرم بهروز در مورد حرف های میهمان های هفت، خیانت در امانت نمی کند. مشکل اساسی اهالی سینما در ایران چیست که دیگر سینما، سینما نیست و کسی دیگر آن را باور ندارد؟ گفت وگوها، نظریه ها و برداشت های برخی از دوستان، حیدری و نعمتی است و فاقد ارزش و بار تئوریک و علمی در سینماست و از سال 1388 هم این مقوله بیشتر باب شده و ما بحران اظهارنظر پیدا کرده ایم. جنبه و سمت و سوی سیاسی به هر فعالیت هنری و فکری دادن، کار بیهوده و مخربی است. مشکل اساسی همان رانتی است که به دهان بسیاری مزه کرده است، نمی توان در هنر مثل خاکشیر به همه ساخت، سینماگران نماینده سیاستمداران نیستند و تا زمانی که سینماگر خودش را عقل کل بداند و سخنگوی دولت باشد، هرگز سینما تئوری پذیر و درست نخواهد شد. همیشه در سینما، برخی حرف های بسیار خوبی می زنند ولی به آن عمل نمی کنند و در اجرای حرف های خود کوتاه می آیند و مرعوب جریان ها و موقعیت ها می شوند، نظر شما در این باره چیست؟ سینما باید برای مردم معنی شود و تنها هنری است که نامش به معنای مکان فیلم دیدن است؛ یعنی Cinema نه Cinama که همه به غلط می گویند. رابطه سینما با مردم است، مردم بیشتر از مطبوعات و روشنفکرنماها از جشن سینمایی حافظ استقبال می کنند و از آن نام می برند، چون جشنی خصوصی و غیردولتی است. بیشتر روشنفکرنماها و اهالی رسانه، دولت پسند هستند نه مردم پسند. این معضل امروز و دیروز نیست و از قبل ازانقلاب هم بوده و همواره هم هست. من تلاشم این بوده است که فعالیت هایم به سمت و سوی مردم باشد، چه زمانی که نشریه ای را به چاپ می رسانم، چه زمانی که برنامه ای می سازم یا تهیه کننده فیلمی هستم، تلاشم این است که مردم پسند باشد، چون سینما در تمام ابعاد خود با مردم است که گرم می شود و معنا پیدا می کند. پیکان همه ما در رسانه، هنر و فرهنگ مخاطب است، من نمی توانم بفهمم یعنی چه که نویسنده یا فیلمسازی به تنهایی از اثرش لذت ببرد و فقط فلان مسئول، از آن خوشش بیاید و هیچ ربط و ارتباطی هم به مردم نداشته باشد!! این روند، منجر به ورشکستگی سینما شده است. چرا اکثر اهالی سینما جسارت ندارند و هم خودشان و هم اثرشان خنثی و نا کارآمد هستند؟ چون از دستگاه فکری مشخصی برخوردار نیستند؛ یعنی از مجموع افکار مختلف در یک بردار مشخص پیروی نمی کنند و انسجام فکری مشخص و ثبات دستگاه فکری در آنان وجود ندارد. هر چند وقت یک بار به سمت و سویی کشید شده اند که باعث می شود از استقلال نظر نیز برخوردار نباشند. زمانی که کلام حق باشد، نفوذ پیدا می کند و کسی نمی تواند نفوذ کلام را نادیده بگیرد.صادقانه حرف زدن، مستقل بودن و دیدگاه روشن داشتن، می تواند تاثیرگذار باشد و این سه مورد می تواند سینما را به سمت مردم و اصلش، باز گرداند. چرا اکثر سینماگران در ایران، نمی توانند همان خط فکری که اشاره کردید را حفظ کنند و بسیاری از افراد شاخص سینما قافیه را می بازند؟ بزرگ ترین مشکل ما در سینما، همین است که کمتر سینماگری توانسته شخصیت فکری خاص خود را در طول زمان حفظ کند. مثلا علی حاتمی دارای شخصیت فکری در طول زمان است و دارای فعالیت حرفه ای در همان خط فکری مشخص است و همین مسئله است که به علی حاتمی اعتبار می دهد. سینماگری که منکر حرف ها و افکاری است که در سینما بیان کرده، چگونه مردم او را باور کنند و آن شخص در هنر ماندگار شود؟! بخشی از این ماجرا نیز به نابه سامانی اوضاع هنری کشور، مدیریت ها و سازمان سینمایی کشور بازمی گردد که اهالی سینما را در مقابل هم قرار می دهد نه در کنار هم. قضیه تا بدانجا پیش رفته که برخی از اهالی سینما خود، تبدیل به مسئولان سینمایی کشور شده اند و به گونه ای سخن می گویند که انگار معاون وزیر هستند! این مسئله برای سینما و اهالی سینما بسیار خطرناک است. بسیاری در این حوزه عاشق خودشان هستند نه عاشق سینما! به نظر شما چرا دیگر فیلم ها قدرت و نفوذ سابق را در جامعه ندارند و اصولا عموم مردم دیگر سینما را دوست ندارند و فیلمسازان برجسته هم فیلم هایی خوب و حتی قابل دیدن نمی سازند؟ در یک اوضاع نابسامان و مشوش، استعداد های خوب از بین می رود. شما به آشفته بازار و فرمایشی بودن اکران در سینماها نگاه کنید، فیلم خوب هم در این شرایط، مسیر خود را گم می کند چون شرایط نابرابر و ناسالم است. اکنون چهره سینما، چهره هنری نیست، بلکه چهره سودپرستی، نظریه شخصی و طمع کاری است. هنر سینما هنری جمعی است که در یک فرآیند صنعتی حاصل میشود پس تا زمانی که سازوکار آن اصلاح نشود، سینماگر با استعداد و صاحب اندیشه هم در این مسیر غلط از بین می رود. سینمای ما سینمای محفلی شده و از محفل صنعت سینما حاصل نمی شود. شما علاوه بر نویسندگی و فعالیت موفق و مستمر در مطبوعات تخصصی سینما، دستی هم در تهیه کنندگی فیلم دارید؛ چرا در این مقوله بسیار کم کار هستید و به ندرت فیلمی را تهیه و تولید می کنید؟ من تهیه کننده بخش خصوصی هستم و فیلم را برای مخاطب می سازم. علاقه مندم با سرمایه های پاک کار کنم و باید شرایط برای امثال من فراهم باشد. هرگز نشده یکی از مسئولان سینمایی کشور از تهیه کنندگان خصوصی و مستقل بپرسد که چرا شما کار نمی کنید؟ رفتاری که سینمای خورده پا و رانتی با بخش خصوصی می کند، از بین برنده این بخش است. نمی توان با هزینه خصوصی فیلمی ساخت و در این اوضاع اکران نابرابر به روی پرده های سینما برود و از فیلم شما سانس دزدی و سالن دزدی شود! در این صورت فیلم هزینه اش را در نمی آورد و پروژه بعدی هرگز به مرحله تولید نمی رسد.پس نمی توان در هوای مسموم نفس کشید و کار کرد. من از کجا باید دستمزدهای نجومی که ناشی از پول های بادآورده دولتی است را به بازیگر پرداخت کنم؟! چگونه می توان با سینمایی رقابت کرد که قبل از تولید به سود رسیده؟! کدام تهیه کننده واقعی حاضر می شود فیلمش یک هفته در یک سانس اکران شود؟! فیلمساز یا تهیه کننده ای که فیلمش را به حراج می گذارد، باید از او پرسید که پولش را از کجا آورده ای که فیلمت را حراج کرده ای؟! وقتی تمام اکران کشور به یک فیلم اختصاص می یابد، هر دو سوی این داستان نشان می دهد که این سینما، سینمای حقیقی نیست. اجبار به دیدن فیلم، امری نادرست است، مردم باید با علاقه بلیت بخرند و به تماشای فیلم بنشینند نه آنکه گروه گروه به آنها بلیت مجانی داد و به زور آنها را روانه سالن نمایش فیلم کرد. نه تنها سینما ،بلکه برخی از مطبوعات کشور نیز اینگونه اند و مجانی به در خانه های مردم می روند! به شهرداری چه ربطی دارد که نشریه تولید کند؟! در کجای دنیا شهرداری نشریه در می آورد یا سینماداری می کند؟! متاسفانه شرایط برای فرآیند ناسالم فراهم است نه فعالیت سالم. پس در مجموع امیدی به سینمای ایران ندارید؟ آدم امیدواری هستم و انرژی خوبی در سینمای ایران می بینم. امیدوارم این انرژی بتواند خودش را از این مخمصه ها بیرون بکشد، اما نباید کتمان کرد که شرایط، شرایط ناامیدکننده ای است.